#سلام مولای تنها وغریبم
معنیانتظاررانمیدانیم
ولی؛دلهایمانبرایدیدنتپرمیکشد
اسمقشنگتقلبمانرا میلرزاند
نمیگوییمعاشقیم،ولیبیتو
تحملزنده ماندنرانداریم...
🌐 @saritanhamasir
مولای غریبم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
#سلام_علی_آل_یاسین
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و چهارم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵
✍ #نکات_دعای_عهد 24
«دعاگوی معشوق»💕
📖 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ... خدواندا ! آسان فرما بیرون آمدن او را و فراخ فرما راه او را...
❇️ در این فراز دعا از خداوند میخواهیم خودش اسباب آمدن مولایمان را تسهیل فرماید و به عنایت خویش مردم را آماده ی خدمت به مولایمان کند
💠و خودش به ایشان اجازه ی خروج فرماید و دشمنان او را خوار و ذلیل کند و سایر اسباب ظاهری و باطنی را برای ایشان فراهم کند تا حضرت در آن زمان ، فکرشان درگیر آنها نباشد.
♨️ و به هیچ وجه، تنگی برای آن حضرت نباشد؛ نه در معاش و نه در سلطنت و نه در حکمرانی و نه در حضر و نه در سفر و نه در جنگ و نه در صلح و نه در تکلیف و نه در علوم و معارف و همچنین غیر اینها از هر چه که تصور شود...
🌷 @saritanhamasir
حضور منافقین با۷۰۰ اکانت در گروه تلگرامی بازنشستگان تامین اجتماعی
👆تصویری که ملاحظه می کنید گوشه ای از فعالیت منافقین در فضای مجازی هست که شخص پشت سیستم در حال کامنت گذاری در گروه مربوط به «بازنشستگان تامین اجتماعی» است.
🔹هدف منافقین هدایت اعتراضات و سوء استفاده از مطالبات بازنشستگان است.
🚩 @saritanhamasir
✍آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
تاچهل سال امید است که انسان آدم شود ، اگر چهل سال بگذرد ، هرچه به او بگویند انگار که به دیوار گفته اند ، هیچ اثری ندارد تاجوان هستید ، نگذارید دلتان خراب بشود.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @saritanhamasir
📣📣📣📣📣
🎁مژده 🎁مژده
#خاطرات_یک_مشاور
سلام به همه عزیزانم
شبتون بخیر باشه ان شاءالله
بخاطر درخواست های زیاد دوستانتون تصمیم گرفتم که😊👇
📝از فردا شب اولین داستانی که سالها پیش نوشتم براتون ارسال کنم .
اسم این داستانم #خیانت_شیرین هست 😍
خودم خیلی دوسش دارم
و باید بگم خدمتتون که داستانهای بعدی هم تو راهه 😍👌
امیدوارم براتون مفید فایده باشه🌺
صالحه کشاورز معتمدی
@saritanhamasir
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜ salehe_keshavarz
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_اول
کلاسم تازه تمام شده بود ...
دانشجویانم در حال رفتن بودند ته دلم می گفتم کاش امروز جلسه مشاوره ام برقرار نشود تا سریعتر به کرج برگردم ، این شلوغی اتوبان تهران تا کرج همیشه اذیتم می کرد.
مشغول چک کردن گوشی بودم که ناگهان صدایی سکوت فضا را شکست ...
"سلام خانم کشاورز دیر که نکردم "
سرم را بلند کردم و برای بار اول ایشون رو دیدم ، زنی حدود ۳۰_۳۵ ساله با قدی متوسط که موهای بلوند خوشرنگی داشت و با تیپ اسپرت و آرایشی که کرده بود حسابی به چشمم #شیک و بروز می آمد.
مثل همیشه در برخورد اول دنبال شناخت شخصیت مراجعم بودم ،
👈 به طرز لباس پوشیدن
👈 نوع دست دادن
👈 لبخند و به عمق نگاهش توجه کردم.
مثل یک #اسکنر از بالا تا پایین بدنبال نشانه ها بودم ...
👈 اتوی شلوار
👈 رنگ کیفش
👈حتی انتخاب رنگ رژ لبش همه و همه در ذهنم کنار هم چیده می شدند و مرا به شناخت شخصیت مخاطبم نزدیک تر می کردند.
دست خودم نیست همیشه در برخورد اول حریصم تا تشخیصم را #محک بزنم و از اینکه معمولا تشخیصم درست است ته دلم لذت شیرینی دارم.😊
دستش را به گرمی فشردم
"سلام به موقع آمدید بفرمایید "
نشست رو به رویم و اولین #گفتگوی ما آغاز شد.
با شروع جلسه همه چیز از خاطرم محو شد ، دیگه نه شلوغی جاده یادم بود و نه دنیای کاری ای که داشتم به خاطرم آمد.
همیشه همینطور هستم وقتی مشاوره ای را شروع می کنم دیگر همه چیز را به فراموشی می سپارم ، انگار دنیا می ایستد و من با صحبت های مراجعم به داخل داستان زندگی او کشیده می شوم تا #مشکل زندگیش را پیدا کنم و زمانی که مشکل و #راهکار را پیدا نکرده ام پشت سر هم سوال می پرسم و مبحث را به سمتی که باید می کشانم تا به #نتیجهٔ دلخواهم برسم.
اسمش شیرین بود ...
۳۸ساله
کارشناس مترجمی زبان داشت
خانه دار
پریشان ...
پریشان ...
پریشان ...
چند دقیقه فقط #گریه می کرد و نمی توانست صحبت کند و من مثل همیشه که به مراجع پریشانم جعبه دستمال کاغذی تعارف می کنم به سمتش رفتم و با جملاتم آرامش لازم را به او دادم ، تا کم کم شروع به صحبت کند.
آن روز نمی دانستم که داستان زندگی شیرین هم مثل بیشتر مراجعینم جزئی از وجود من خواهد شد.
۹۰ درصد مشاوره هایم #سلام دارند جلسه اول مشاوره هم دارند اما جلسه آخر ندارند ...
و باید بگم که #خداحافظی ای هم در کار نیست.
بعد از اولین گفتگو به هم #متصل می شویم و رابطه ی ما در بیشتر مواقع عمیق می شود و این گفتگو ها ادامه دارد تا زندگیش به ساحل امن و آرامی برسد ؛ وقتی حال زندگیشان خوب می شود فاصله ما هم کمی بیشتر می شود تا وقتی که دست اندازی در زندگیشان ایجاد شود و در آن زمان اولین عکس العمل آنها پیام دادن به من است و گرفتن راهکار جدید ...
شیرین هم خیلی زود به این چرخه اضافه شد.
دو جلسه طول کشید تا داستان زندگیش را در پس اشک و لرزش صدا و دست برایم تعریف کند و تا جلسه سوم هنوز در حال پرسیدن سوال بودم.
به عنوان اولین داستان از مجموعه خاطرات یک مشاور داستان #خیانت_شیرین و زندگی پر از درس شیرین را برایتان انتخاب کردم ؛ می دانم شما هم مثل من با زندگی او #زندگی خواهید کرد پس این شبها با من همراه شوید.
#ادامه_دارد ...
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜ salehe_keshavarz
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_دوم
#شیرین_دختر_دهه_ی_شصت
اول دهه ی 60 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم ، پدرم ڪارمند بود و مادرم خانه دار ؛ وضعیت اقتصادی #متوسطی داشتیم.
مثل همه بچه های دهه ی شصت با ڪم و ڪاستی های آن دوره بزرگ شدم .
یک برادر بزرگتر هم دارم ، آن زمانها همیشه باهم می جنگیدیم اما طاقت دوری همدیگر را هم نداشتیم.
خیلی درس خوان نبودم البته درسم چندان هم بد نبود.
۱۵ساله بودم که چند صباحی #عاشق یکی از پسر های محل شدم ، ولی هیچ وقت ارتباطی بینمان رخ نداد . در زمان ما اینجور علاقه ها #قبیح بود و اگر کسی رسوا می شد این علاقه مساوی با طرد شدن از جامعه و خانواده بود .
یادم هست در دوران راهنمایی اگر مشخص می شد دختری دوست پسر دارد از او فاصله می گرفتیم و در گوش هم پچ پچ کنان او را نشان می دادیم و به حالش افسوس می خوردیم که از راه به در شده است.
مثل الان نبود ڪه...
چند باری هم پسر های محل نامه جلوی پایم انداختند اما من همیشه وحشت زده از آنها فاصله گرفته و دور می شدم.
مادرم داستانهای زیادی از دخترانی که از راه به در شده بودند و #دوست_پسر داشتند برایم تعریف کرده بود و همیشه ترس این را داشتم که مبادا ڪاری کنم که #آبروی خانواده ام برود.
خلاصه با همین احوالات خفیف عاطفی ، نوجوانی ام به سر رسید و چند صباحی بعد دبیرستانم را هم به پایان رساندم .
می شنیدم فلانی برای پسرش به خواستگاریم آمده اما پدر و مادرم جوابشان یک کلمه بود دختر ما درس دارد .
دانشگاه دولتی قبول نشدم اما دانشگاه آزاد اطراف تهران پذیرفته شده بودم . پدرم با حالی پر از افتخار آمد پیشم و گفت :
"شیرین جانم فکر پولش را نڪن با مامان برید دانشگاه آزاد ثبت نام کنید"
دو روز از خوشحالی گریه می کردم چون پرداخت #شهریه دانشگاه آزاد کار ساده ای نبود و می دانستم پدرم چه زحمتی را متقبل شده است .
دانشگاه اما #فضای دیگری بود ، انگار وارد یک کشور دیگری شده بودم .
#محدودیتهای گذشته به یکباره برداشته شده و من خود را وسط جریانی می دیدم که آمادگی برای رویارویی با آن را #نداشتم .
با وسیله نقلیه مینی بوس مسیر دانشگاه را طی می کردم ، #چادری بودم ، صورتم خیلی پر مو نبود اما دست نخورده و کاملا دخترانه وارد دانشگاه شدم ، در فرهنگ آن زمان دخترها اولین بار فقط برای روز عروسی صورتشان را تمیز می کردند و ابروهایشان را بر می داشتند.
یادم هست ترم های اول #خیلی درس می خواندم ، می خواستم با نمرات خوبم زحمات پدر و مادرم را #جبران ڪنم .
با توجه به روابط عمومی خیلی خوبی که داشتم ، با همه سریع #ارتباط برقرار می کردم ، فعال و سرحال و همیشه بین کلاسها ، کتابخانه و غذاخوری در رفت و آمد بودم .
فرز و سریع و زرنگ ...
گاهی هم نیم نگاهی به پسرهای همکلاسی می انداختم اما هیچ وقت کسی که برایم #جذاب باشد بین آنها نبود.
#اولین_دیدار
ترم چهار بودم که به پیشنهاد یکی از دوستانم به عنوان کار پاره وقت به یک #شرکت خصوصی مراجعه کردم .
شرکت در یک آپارتمان جمع و جور بود و مسیر رفت و آمد خوبی داشت ، اگر #استخدام می شدم حداقل کمک خرجی برای شهریه دانشگاهم بودم .
کلا کار کردن را دوست داشتم ، شاغل بودن برایم حس #استقلال لذت بخشی داشت و میل به کسب در آمد #انگیزه ی خوبی برایم بود.
خانم منشی نسبت به دهه ی 70 آرایش غلیظی داشت ، مانتویی روشن به تن داشت و موهایش از زیر روسری مثل یک توپ دیده می شد .
با دیدن او ناخود آگاه چادرم را جمع تر کردم ، چند دقیقه بعد به اتاق #مصاحبه هدایتم کردند .
مردی حدودا 30 ساله پشت میز نشسته بود .
مصاحبه شروع شد ...
تجربه ای در اینجور کارها نداشتم فقط سعی کردم با اعتماد به نفس پاسخ بدهم اما دستپاچگی در کلامم موج می زد.
همیشه موقع صحبت با نامحرم سرم را پایین می انداختم ، میان مصاحبه چند باری به آقای مدیر نگاه کردم اما از طرز نگاهش خوشم نیامد ...
احساس می کردم با لبخند گوشه لبش در حال #تمسخر به من است ...
ولی صدایش ...
صدای #آرامش_بخشی داشت ...
بعدها "مسعود" هر وقت یاد آن روز می افتاد کلی دستم می انداخت و می خندید ...
و ...
من ...
آن روز نمی دانستم این مصاحبه سرنوشت مرا به کل تغییر خواهد داد...
#ادامه_دارد ...
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۸ مرداد ١٣۵٧ خورشیدی،#سینمارکسآبادان در زمان نمایش فیلم «گوزنها» بدست ساواک به آتش کشیده شد.
▪️در این حادثه که تحقیقات بعدی از عمدیبودن آن حکایت داشتند، حدود ۴۰۰نفر زنده زنده در آتش سوختند و حدود ۳۰۰نفر هم زخمی شدند.
▪️جنایتکاران پهلوی بعد از به آتش کشیدن سینما، درهای سینما را قفل کردند و به کسی اجازه کمک به مردم درون سینما را ندادند.
✍یاد شهیدان مظلوم سینمارکس آبادان گرامی باد و شادی روحشان #صلوات
#سینمارکسآبادان
#رژیممنحوسپهلوی
🚩 @saritanhamasir
🔴 #سردارسلامی: ماموریت داریم در دریاهای دوردست حضور یابیم
🔹#فرماندهکلسپاه:نیروی دریایی سپاه یک نیروی قدرتمندی است و ما امروز ماموریت گرفتهایم که در دریاهای دوردست، حضور پیدا کنیم.
🔹امروز ما چیزی از دشمن کم نداریم، موشکهای پیشرفته، شناورهای با ثبات بالا در دریا و تجهیزات دریا پایه دیگر، وقتی این تجهیزات با ایمان واقعی پاسداران دریادل همراه میشوند، شکستناپذیر میشوند.
#اقتدار_جهانی 💪
🚩 @saritanhamasir
37.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حیرت رادیو فردا : #روسیه در تعمیر هواپیما ، خرید توربین و پهپاد به #ایران #وابسته شده است
🔺رادیو فردا در خبری که نتوانسته حیرت خود را در آن پنهان کند از نیاز جدی روسیه به ایران برای مدیریت بخشی از چالش ها که پس از جنگ اوکراین با آن رو به رو شده پرده برداشته است. گویا آنها که ایران را مستعمره روسیه خطاب می کردند حالا نمیدانند چه طور باید با این مهم رو به رو شوند...
#اقتدار_جهانی💪
🚩 @saritanhamasir
🔴ماموریت #رئیسجمهور به استانداران برای استفاده از ظرفیت گروههای جهادی در راهپیمایی #اربعین
🔹#رئیسجمهور در جلسه هیئت دولت:همه دستگاههای دولتی به وظایف خود در تسهیلگری حضور مردم در راهپیمایی #اربعین با همه توان عمل کنند و ستادهای مردمی را یاریگر خود بدانند. همه تمهیدات لازم برای برگزاری هر چه باشکوهتر آئین #اربعین انجام شود.
🔹لازم است همه دستگاهها به صورت جهادی چه در بُعد رایزنیهای دیپلماتیک با کشور عراق و چه در تامین زیرساختهای لازم، در زمینه تسهیل زیارت #اربعین برای زائران فعال باشند. استانداریها با حمایت از گروههای مردمی و جهادی در استانها، از ظرفیت عظیم این گروهها در برگزاری راهپیمایی #اربعین بهره ببرند.
🚩 @saritanhamasir
🔴#خبرخوووب: سخنگوی دولت: بیمه ناباروری همگانی شد...
🚩 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ و اینڪ آخــــــــرالزمان
-------------------------------------
-------------------------------------
✅رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) :
قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحتطلبی و عافیت نیست.
در روایات، «واللَّه لتمحّصنّ» و «واللَّه لتغربلنّ» است؛
بشدت امتحان میشوید؛
فشار داده میشوید.
امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست.
قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان میشوند؛ در کورههای آزمایش وارد میشوند و سربلند بیرون میآیند و جهان به دوران آرمانی و هدفیِ مهدی موعود (ارواحنافداه) روزبهروز نزدیکتر میشود؛
این، آن امید بزرگ است...
🗓️۱۳۷۰/۱۱/۳۰
بیانات در دیدار مردم قم
-------------------------------------
-------------------------------------
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج
@saritanhamasir
صاحب مهربانیهای مدام سلام
نامتان حیات است
برای تمامی عالمیان
گواراتر از آب...
لطیفتر از هوای بهار...
شیرینتر از عسل...
♥️ @saritanhamasir ♥️
#سلام_علی_آل_یاسین
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و پنجم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵
✍ #نکات_دعای_عهد 25
🔸وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ...
خدایا مرا به راه او در آور...
🕋در میان سخنان حضرت سيدالشهدا پيش از ترك اعمال حج و حركت به سمت كوفه امده است:
🔺من كان باذلا فينا مهجته، فليرحل معنا! هركس حاضر است در راه ما خون دل بخورد، با ما همراه شود!
🌷حضرت شرط همراهي را تنها آمادگي براي جان فدا كردن و يا خون دادن تعيين نكردن، در عوض فرمودن؛
✅ هر کس که مشاهده ظلم و سياهي و گمراهی كاسه صبرش را لبريز كرده و براي هدايت بشريت غصهدار هست در دل اين كاروان جا دارد.
⚠️به شرط آنكه اين خون دل خوردن منفعلانه نباشه بلكه در اوج تلاش و پويايي رو به جلو حركت نمايد!
📜 در زيارت اربعين از قول امام صادق در توصيف ابا عبدالله آمده است: بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة!
🤲خدایا سيدالشهدا در راه تو خون دلها خورد، ریخت و پاش ها کرد تا بندگانت را از ناداني و سردرگمي و گمراهي رهايي بخشد...
⭕️و این👆 سلوک همه امامان است... لذا در این فراز از دعای عهد از خدا می خواهم که من هم در راه هدایت بندگان خدا مانند مولایم باشم، مولایی که غصه ها دارد و دلش از این همه ظلم و سیاهی خون است....
🌷 @saritanhamasir