.
✅ یک توصیه مهم برای زائران #اربعین و یک توصیه مهم برای جاماندگان از اربعین
سعی کنیم آداب اربعین و این زیارت باشکوه را حفظ کنیم.
🌷 امامصادق علیهالسلام فرمود:
به من خبر رسیده که عدهای در مسیر زیارت امامحسین علیهالسلام غذاهای خوش آب و رنگ و مفصّل میخورند درحالیکه آنها وقتی به زيارت قبر عزیزان خود میروند، از این غذاها نمیخورند.❗️
🔹در این مسیر، غذاهای ساده بخوریم. هرچند عراقیهای عزیز و خونگرم، با همۀ مشکلاتی که دارند پذیراییشان عالی است. اما باید خیلی رعایتها صورت بگیرد؛
👈🏻 از رعایت در ارتباطها، از رعایت در احترام به ملت شریف عراق، از رعایت برای همیاریها.
برای باشکوه برگزار شدن اربعین، هر کسی هر کاری که میتواند انجام بدهد.
کسانی که برای اربعین نمیروند به کسانی که میروند کمک کنند. ✔️
🌹امام هادی علیهالسلام پول میدادند یک کسانی به نیابت از ایشان بروند زیارت کنند.
نیابت از زیارت سفارش شده است. اگر نمیتوانی، یک کسی را بفرست برود. آنوقت دیگر هیچ جوانی نخواهد گفت «من هزینۀ سفر ندارم» 🌱
👈🏻 متن کامل:
Panahian.ir/post/7461
@saritanhamasir
⭕️ صدور آنی برگ گذر ویژه #اربعین از امروز
🔹سردار مهدی حاجیان، سخنگوی فراجا گفت:
از امروز صدور برگ گذر ویژه به روز شده است، یعنی اگر کسی برای گرفتن برگ گذر ویژه امروز اقدام کند همین امروز و در همان لحظه برایش برگ گذر ویژه صادر میشود.
🔹افرادی که به هر دلیلی گذرنامه هایشان به دستشان نرسیده است میتوانند به مراکز صدور گذرنامه مراجعه کنند و وضعیت گذرنامه خود را پیگیری کنند؛ البته افراد از طریق سامانه پلیس من هم میتوانند این پیگیری را انجام دهند./ مهر
@saritanhamasir
🌷 زائر حسین علیهالسلام به درجاتی میرسد که شهید نمیرسد!
#اربعین
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ توصیههای پزشکی دکتر خیراندیش
کاربردی در پیاده روی #اربعین
@saritanhamasir
27.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 امروز _ پیاده روی #اربعين حسینی _ استان جنوبی ذى قار _ شهر سوق الشيوخ
🚩 @saritanhamasir
🔴از قایقهای تندرو زنبور سرخ در جنگ تحمیلی رسیدیم به شناور شهید سلیمانی در شرایط تحریمی
🔹به کوریِ چشمِ منافق و برانداز، «ما میتوانیم»
@saritanhamasir
ایرانی که مسئولانش میگفتن «نمیتونه آفتابه هم بسازه» رو رسوندیم به اینجا ؛ اونم با هزار جور تحریم و فشار خارجی..
🚩 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_پانزدهم ۲ 👆👆👆👆👆👆👆👆👆
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_شانزدهم ۱
...مسعود راست می گفت ، این معامله ی پرسود حسابی مرا #وسوسه کرده بود.
درضمن چون خودم مجری آن بودم و به هلند می رفتم نگرانی های همیشگی را نداشتم .
با اشتیاق فراوان به همه ی حرف های مسعود گوش دادم.
سوالاتم را پرسیدم و توجیه شدم .
فقط بحث دوری از مسعود و ریحانه آزارم می داد اما در نهایت پذیرفتم.
دو ماهی طول کشید تا همه ی کارها انجام شود.
مسعود و عاطفه هرروز چندین بار باهم صحبت می کردند ، و من هم در جریان کامل قرار داشتم.
دو نفر از دوستان مسعود از گروه دورهمی ، یک ماه زودتر از من به هلند رفتند تا کارهای مقدماتی انجام شود.
شب قبل از رفتن مهمانی دادم ...
با خانواده ها خداحافظی کردم ...
مسعود کل مهمانی را #مدیریت کرد تا من به کارهای اداری و خرید های شخصی ام برسم .
وقتی که آخر شب با هم تنها شدیم حسابی برایش #دلبری کردم و از این که مثل اوایل ازدواجمان اینهمه بهم توجه می کرد لذت می بردم .
مسعود هم کلی #نصیحت می کرد ، هم از نظر کاری و هم از نظر شخصیتی ، موضوعی که چندبار توصیه کرد بحث #حجابم بود.
+خانومم خیلی مراقب باش...
نکنه همین حجاب نصفه و نیمه رو هم از دست بدی ها...
بدون که من راضی نیستم...
چندوقتی بود که می دیدم نسبت به سر و وضعم #حساس شده اما توجهی نمی کردم.
خودش باعث شده بود که من به این شیرین تبدیل شوم...
سلیقه مسعود از اول این بود حالا برایم سخت بود که هر آن چه ریسیده بودم پنبه کنم.
دلکندن از مسعود و ریحانه ، پدر و مادرم و خانواده مسعود ، حتی کارمندانم برایم سخت بود.
می دانستم حداقل ۵ یا ۶ ماه آن جا خواهم ماند و همین دلتنگیم را بیشتر می کرد.
ریحانه کلاس اولی بود و به من #نیاز داشت.
برای همیشه مدیون مسعود و مادرم هستم که برایش چیزی کم نگذاشتند اما حرف های ریحانه که "اگه هر روز بهم زنگ نزنی دیگه دوستت ندارم" نشانه ی بغضی بود که بچه ام در سینه داشت.
وقتی از گیت رد شدم و برگشتم و مسعود را نگاه کردم با همه ی وجودم پشیمان شدم اما...
نمی دانم چرا هروقت به حرف دلم گوش ندادم بعدها چوبش را خوردم.
بعد از یک سفر طولانی و خسته کننده بالاخره به فرودگاه رسیدم...
عاطفه آمده بود دنبالم ...
دیدن او در آن کشور غریب حال خوبی داشت
محکم در آغوشش گرفتم ...
یک بلوز و دامن بلند پوشیده بود با ساق دست و روسری که شبیه لبنانی ها بسته بود.
دو سه روز اول حسابی دلتنگی می کردم و روزی چندبار تماس می گرفتم اما کم کم شرایط برایم بهتر شد و درگیری های کاریم هم سرم را گرم کرد...
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
دوستان مسعود به همراه عاطفه بیشتر #مقدمات را فراهم کرده بودند.
جلساتی برای عقد قراردادها گذاشته شد .
برای شرکت در جلسات سنگ تمام می گذاشتم و حسابی به ظاهرم می رسیدم
.
می دانستم هر چه بیشتر #شبیه آنها شوم #اعتماد بیشتری را جلب خواهم کرد.
بودن عاطفه با آن #حجاب در کنارم به #صلاح شرکت نبود ، خیلی سربسته بهش گفتم ، فهمیدم ناراحت شد ، اما چیزی نگفت .
رابطه دوستان مسعود با عاطفه گرمتر و صمیمی تر از من بود ، معلوم بود آنها چندان از #وضعیت من خوششان نمی آمد .
یکی از دو دوست مسعود آقای هدایتی مرد موجهی بود که همسرش را از دست داده بود ، از حرکاتش مشخص بود که از عاطفه #خوشش آمده اما عاطفه مثل همیشه در مقابل مردان #سرد و رسمی برخورد می کرد .
نزدیک دو ماه با موفقیت سپری شد ، همه چیز ظاهرا خوب پیش می رفت ، به جز مکالمات عاطفه و مسعود که #آزارم می داد .
خنده های عاطفه را حین صحبت با مسعود می دیدم و مواردی پیش آمد که عاطفه زودتر از من از احوالات ایران با خبر شد ، مثل مریض شدن ریحانه یا دنیا آمدن فرزند برادرم ، اعصابم خورد می شد وقتی می دیدم مسعود قبل از من حرفهایش را به عاطفه می گوید .
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
⛅️رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟
⛅️عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سخت است درک معنی بودنِ با شما!
تمامی ایاممان بدون شما میگذرد؛
رمضان بدون شما! ...
عیدها بدون شما! ...
عزاداریها بدون شما! ...
و این بار ماه صفری دیگر بدون شما!!
بیا و لذت بودن با خودت
در کنار خودت در روزگاران خودت را به ما بچشان ...
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
🚩 @saritanhamasir