#مولاجانم
🍃چه شودکه نازنینا،رُخ خود به من نمائی
به تبسّمی،نگاهی،گرهی ز دل گشائی...
🍃به کدام واژه جویم،صفت لطیف عشقت
که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#صبحتونمهدوی🌙
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#ویدیو
#استوری📱
🌺 آیا باید امام زمان(عج) بیان وتمام کارها رو درست کنند؟؟؟؟!!!
شما مهمان دعوت میکنید،کارهاتون رو میگذارید مهمان بیاد انجام بده؟؟؟!!❌❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@saritanhamasir
🌹درود بر شما به دوشنبه ۲۱ شهریور خوشآمدید
🌺صبح بوی زندگی ،
🌼بوی راستگویی ، بوی دوست داشتن
🌺و بوی عشق و مهربانی میدهد
🌼دوست خوبم ; هر کجا هستی باش...
🌺آسمانت آبی ، دلت از غصهٔ دنیا خالی
🌼لطف خدا شامل حالت و
🌺روزتون سراسر خیر و برکت
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای تقرب 61 #درس_شصت_و_یک در مورد این صحبت کردیم که ما باید مراقب ذهنمون باشیم که خیلی
#کنترل_ذهن برای تقرب 62
#درس_شصت_و_دو
🔷 در جلسات قبل در مورد این صحبت کردیم که ما باید کمال حسن ظن به خدا رو داشته باشیم وگرنه در طول زندگی و خصوصا موقع مرگ سخت ترین لحظات رو تجربه خواهیم کرد.
باید خیلی مراقب ذهن خودمون باشیم که گرفتار افکار منفی و گناه نشه.
🔶 در مورد کنترل ذهن حرفای تشویقی زیادی زدیم. گفتیم که اگه بتونی از خطورات ذهنی جلوگیری کنی در مدیریت منابع و خانوادت موفق تری
در لذت بردن از زندگی بیشتر لذت میبری، در همه چی اوضاعت بهتر میشه.
✔️ در واقع انتظار خدا از شما اینه که هر لحظه زندگی خودت رو بهتر کنی
میدونی؟!👌👆
🌺 اهل بیت علیهم السلام به طور لحظه ای دارن خطورات ذهنی تو رو اسکن میکنن. دارن میبینن که چه افکاری توی ذهن شما میاد.
خب این خیلی بده که در محضر بقیه الله الاعظم آدم به همچین افکار ناجوری توی ذهنش بیفته.
💞 پسر فاطمه داره به افکاری که توی ذهنت میاد نگاه میکنه، زشت نیست آدم فکرش دم به دقیقه بره سمت گناه؟!
انصافا خیلی زشته...
🔷 اینا همش بحثای تشویقی هست. یکی دو تا بحث تنبیهی هم بگم که #خوف و #رجا با هم باشه. اینجوری بهتره!😊
🔶 میفرماید: وقتی که بندهی من میایسته به نماز، میگه الله اکبر، و توجه به من نداره
یعنی توجه به خدا نداره، خدا همون موقع بهش خطاب میکنه:
یا کاذِب اَتُخادِعُنی؟
دروغگو تو داری من رو فریب میدی؟ چرا توجه ذهنی نداری؟
بعد روایت میفرماید:
آیا نمیترسی همین الآن چهرهی تو رو تبدیل کنم به چهرهی حمار؟
مسخ بشی!
👌 البته خدا معمولاً این کا رو نمیکنه، دیدید دیگه، بهخاطر اینکه خیلی مهربونه فداش بشم...💖
🔴🔴🔴
ولی شما ببینید که چقدر زشته بی توجهی در نماز!
👌 یا مثلاً این روایت رو ببینید:
إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلاَتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا
از نماز همونقدر بهره میبری که توجه داری!
فَإِنْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا
وقتی که در نماز توجه نداشته باشه، نماز رو میپیچونن میزنن به صورت صاحبش!
صبر کن ببینم!
اصلا خدا برای چی به تو گفت بیای سر سجاده؟
حواست هست؟!
✅ به نمازامون بیشتر توجه کنیم تا حالا که وقت میذاریم و نماز میخونیم سودش رو هم ببریم دیگه!
سود اصلی نماز "افزایش قدرت توجه" هست...✔️
💢💢💢
#تمرین
🔵 خیلیا میگن ما توی نماز باید حواسمون به چی جمع باشه؟
👈 ببینید در درجه اول توی نماز باید سعی کنیم که هر چیزی که "غیرمربوط" بود رو بذاریم کنار.
مثلا اینکه ناهار چی درست کنم؟!🤔
💢 خب این جور افکار تا میاد توی ذهنت بزنش کنار. بگو من الان نباید به تو فکر کنم. ☺️
بعدش توی ذهنت میاد که برم دانشگاه یا جاهای دیگه
دوباره بزن کنار.
🔷 کلا تا یه چند ماهی #برنامت این باشه که هی افکار رو بزنی کنار.
🌺 @saritanhamasir
ــــ▪️ روزمان را با نورانیتِ #احادیث ، نورانی کنیم ▪️ــــ
🔰 امیرالمؤمنين علی (علیه السلام) : إظهارُ الغِنى مِن الشُّكرِ، إظهارُ التَّباؤسِ يَجلِبُ الفَقرَ
🔰 اظهار توانگرى گونهاى شكر است. فقير نشان دادن، فقر مىآورد.
📚 ميزان الحكمه جلد ۸ صفحه ۵۳۳
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی شهید حججی؛ شهید مدافع حرم در دوران دانش آموزی - محرم ۱۳۸۴
@saritanhamasir
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد..مرگ ملکه موجب روشنگری بزرگی در ابعاد مختلف شد
@saritanhamasir
🌷🔶 غروب سامراء نزدیک حرم عسکریین
#زیارت_مجازی
🌹@saritanhamasir
🔴این چند نکته بسیار بسیار مهم درباره #اربعین رو برای همه بفرستید 👇
۱. از بردن اطفال و بچهها خودداری کنید.
۲. افرادی مسن و ناتوان جسمی رو همراه خود نبرید.
۳. بانوان از رفتن به اربعین حتی المقدور خودداری کنند.
۴. حرکت خود را به تأخیر بیندازید و به روزهای آینده موکول کنید.
۵. صبر کنید تا بار زائران کاهش یابد و تعدادی به کشور برگردند و بعد بروید.
۶. رفت و برگشت سریع و عدم توقف در عتبات داشته باشید. در عتبات بیش از یکروز نمانید.
۷. اصرار بر پیادهروی کامل نداشته باشید.
۸. اگر امکان برگشت از مسیر دارید به مرزها نروید.
۹. تشویق و تاکید مستمر مردم بر بازگشت سریع از عتبات
۱۰. پس از کاهش حجم زائرین اگر شرایط مناسب بود مرزها مجددا باز میشود پس برگرديد تا آرامش برقرار شود.
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_بیست_و_یکم همانطور ک
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_بیست_و_دوم
حتما می توانستم عاطفه را از شرکت جدا کنم اما انگار بدم نمی آمد گاهی حرص شیرین را در بیاورم .
در مقابل زبان او کم می آوردم .
بارها با رفتارش باعث تحقیر شده بود .
از احساس خودم نسبت به عاطفه با خبر بودم ...
او برایم یک دوست و حتی یک خواهر بود ...
اما احساس عاطفه به من هنوز هم مشخص بود ...
عاطفه روز به روز بیشتر خودش را #شبیه به من می کرد .
نمی دانم برای عاطفه چه اتفاقی افتاد اما از روزی که کتاب قرآنم را روی میز کارم و #سجاده ام را گوشه اتاقم دید رفتارش با من تغییر کرد .
کم کم آن نگاههای پر تمنایش کم رنگ شد و جایش را به ادب و احترام داد.
آرام آرام بودن عاطفه به من آرامش می داد .
عاطفه حتی می توانست جایگزین شیرین شود ، نه برای همسری من بلکه برای مادری ریحانه .
اعتراف می کنم فکر جدایی از شیرین و ازدواج با عاطفه بارها از ذهنم گذشت .
اما وقتی عاطفه قدم اول را برداشت تردید به جانم افتاد .
قبل از اینکه تصمیمی برای مهاجرت بگیرد ...
روزی که من حسابی از دست شیرین عصبانی بودم به اتاقم آمد و با حال پریشان و به سختی حرفش را زد :
+مسعود خودت میدونی که چه حسی بهت دارم ...
سالهاست به پای تو نشستم که یک روز از شیرین خسته بشی و باز به سمت من برگردی ...
من حتی به خاطر جذب تو عقایدم را تغییر دادم ...
اما حالا طرز فکرم و سن و سالم وادارم می کنه که برای زندگیم برنامه داشته باشم ...
تو و شیرین هم که شرایط خوبی ندارید ...
فقط ...
می خوام بدونم میتونم امیدوار باشم که ...
همیشه از همچو روزی میترسیدم .
از طرفی از دست شیرین خسته بودم از طرفی ریحانه و از طرفی علاقه ای که از شیرین در دلم داشتم هنوز وجود داشت .
تردید همه ی وجودم را گرفته بود ...
اما #جوانمردانه نبود عاطفه و عمرش پای تردیدهای من تلف شود...
فقط گفتم :
_ به فکر زندگیت باش ...
معذرت می خوام اگر جوری رفتار کردم که امیدوار شدی ...
بعد از این گفتگو بود که عاطفه بساط رفتنش را چید .
در آخرین جلسه قبل از رفتنش فقط و فقط درباره کار صحبت کردیم ، حالش بهتر بود ، لحن کلامش هم محکم شده بود و معلوم بود برای زندگیش تصمیماتی گرفته و با احساساتش کنار آمده است .
من با همه اعتمادی که به توانایی شیرین در امور شرکت داشتم او را راهی هلند کردم .
یکی از همکارانم در هلند به عاطفه علاقمند شده بود ، با توجه به شناختی که از هر دو داشتم دانستم که به درد هم می خورند .
تلفنی با عاطفه صحبت و از او قول گرفتم که روی حرف من حرف نزند و به خواستگاری او فکر کند .
همین مکالمه تلفنی شیرین را #آتش زده بود .
فردایش خبر بارداریش را شنیدم .
اما شیرین که آتش شده بود با حرفهایش حسابی مرا سوزاند .
به دوستانم در هلند زنگ زدم می خواستم از شیرین اطلاعات بدست بیاورم ...
ته دلم می دانستم که خبرهای خوبی نخواهم شنید ...
تیر #خلاص زده شد ...
آنها برایم خبرهای خوبی نداشتند هر چند که واضح حرف نمی زدند و نمی خواستند کدورتی پیش بیاید اما آنچه باید می شنیدم ، شنیدم ...
وضعیت شیرین که کاملا بدون حجاب در جلسات حاضر میشده ، با مردها دست می داده و شوخی می کرده ، یکبار هم به پارتی شبانه رفته و نیمه های شب تماس گرفته و او را مست و عریان به خانه اش برگردانده بودند .
برای من همانجا پشت تلفن شیرین #مرد ...
دیگر نمی توانستم همچو زنی را به عنوان همسر بپذیرم ...
به هلند رفتم تا تکلیف را یکسره کنم ...
آنجا متوجه شدم که او هم از من #دل کنده است ...
آنقدر به هم #ضربه زده بودیم که توانی برای ادامه ی مبارزه نمانده بود .
دیگر ندیدمش تا 7 ماه بعد که نازنین زهرا دنیا آمد .
در این 7 ماه خودم را با کار دار زدم ...
فقط کار و کار و کار ...
از هر چی زن بود حالم بهم می خورد ...
به لطف دوستانم و جمع دورهمی سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم .
رابطه ی عاطفه و دوستم هم خوب شده بود و کم کم ماجرا داشت #جدی می شد .
در این 7 ماه دورادور شیرین را تحت نظر داشتم ، می شنیدم کمتر از خانه بیرون می آید و در مهمانیها هم ظاهر نمیشود .
اما دیدن دوباره ی شیرین در بیمارستان دوباره مرا هوایی کرد ...
وقتی از اتاق عمل در آمد دیدمش ...
هنوز در خواب و بیهوشی بود ...
با دیدنش منقلب شدم ناخودآگاه اشکهایم می ریخت دستانش را گرفتم و صورتش را بوسیدم ...
دلم برایش تنگ شده بود ...
این شیرین ریزنقش لعنتی روزی #همه ی زندگیم بود که حالا همه ی زندگیم را خراب کرده بود.
(مسعود به اینجا که رسید مردانه اشک می ریخت و من هم به سختی جلوی خودم را گرفتم )
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_بیست_و_دوم حتما می
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_بیست_و_سوم
وقتی که به هوش آمد خیره نگاهش می کردم ...
حتی اگر یک لبخند می زد ...
یا یک اشاره می کرد ...
با همه بدیهایش به پایش می افتادم .
اما فقط #نگاهم کرد ...
سرد و خشک و بی احساس ...
او مرا نمی خواست ...
سردی نگاه او خاطره ی #مستی و آن شب لعنتی را به یادم آورد ، با خودم تکرار کردم :
من شیرین #خیانتکار را نمی خواهم ...
...بعد از فوت پدرم هنوز نتوانسته ام خودم را پیدا کنم.
دخترهایم را دیر به دیر می بینم.
از طرفی تنهایی حسابی #آزارم می دهد.
عاطفه در شرف ازدواج هست و آخر ماه مراسم کوچکی خواهند گرفت ، برای دوستم خیلی خوشحالم چرا که هر دو بهم علاقمند هستند و طی این مدت به خوبی همدیگر را شناخته اند.
شرکت هلند را به آن دو سپردم
و خودم فقط شرکت تهران را مدیریت میکنم.
داستان این زندگی از زبان مسعود به زمان حال رسیده بود ، مسعود ادامه داد...
+خانم کشاورز ! شیرین خوب کاری کرده که پیش مشاور آمده ، لطفا کمکش کنید تا حالش بهتر بشه. از زندگی ما چیزی نمونده ، اما می خوام تکلیفو مشخص کنم تا من راحت تر بچه ها رو ببینم و شیرین هم برای ادامه ی زندگیش برنامه ریزی داشته باشه.
_آقا مسعود من به خانومتون قول دادم که برای احیای این زندگی تلاش کنم ، با شنیدن حرف های شما ازتون می خوام شما هم نظرتون رو بهم بگید ...
اگر شرایط مناسبی پیش بیاد آیا دلتون می خواد این زندگی حفظ بشه؟
+شیرین دیگه منو نمی خواد با همه ی وجودم این رو حس کردم و...
هنوز قضیه #خیانتش در هلند برام حل نشده....
_پس هنوز تردید دارید....
می خواید یه جوری از این تردید خارج بشید؟
+حتما...
چی از این بهتر؟
_کار شیرین برای اعتماد به من راحت تر بود چون از طریق دوست مورد اعتمادش مرا انتخاب کرده بود اما از شما هم می خواهم یک مدت کوتاهی به من فرصت بدید تا به روش خودم پیش برم و تلاشمو انجام بدم بقیش رو هم می سپاریم به خدا...
مسعود سرش پایین بود و فکر می کرد بعد از مکثی گفت:
+موافقم هرچند زیاد امیدوار نیستم...
می ترسم وقت شما هدر برود...
_نگران نباشید حتی اگر در نهایت این زندگی به طلاق برسه ، یک طلاق #عاقلانه خیلی بهتر از زندگی پرتنشه ...
طلاق با فکر و درست می تونه برای ادامه ی زندگی به هر دو کمک کنه اما اگر طلاق با تردید اتفاق بیفته هر دو صدمه خواهید دید. من تلاشمو می کنم...
شیرین خانم قول همکاری دادن اگر شما هم کاملا موافقید بسم الله بگیم ...
+نمی دونم چرا...!!!
اما فکر می کنم می تونم زندگیم رو دست شما بسپارم ...
ان شاالله که خیره...
یاعلی
آقا مسعود رفت...
مذهبی تر از چیزی شده بود که فکر می کردم، چند ساعت بعد برای آقا مسعود پیغام صوتی ارسال کردم و بعد از تشکر از آمدنشان خواستم که به ۳سوالی که به شیرین هم داده بودم پاسخ دهد :
۱-اشتباهات خودش را در خراب کردن این زندگی بنویسد.
۲-اشتباهات شیرین را بنویسد.
۳-چه کارهایی انجام می داد این زندگی به اینجا نمی رسید؟
هر دو بعد از یکی دو روز پاسخ هایشان را برایم ارسال کردند ، پاسخ ها دقیقا با چیزی که فکر می کردم مطابقت داشت.
قبل از هر اقدامی باید قضیه شب جهنمی هلند را مشخص می کردم از شیرین خواستم که حضوری ببینمش
شیرین برایم تعریف کرد که :
+ آن شب به دعوت یکی از افراد طرف قرارداد به آن مهمانی دعوت شدیم،از شرکت ما هیچ کس شرکت نکرد،آن ها رد کردن اینجور دعوت ها را #توهین تلقی می کنند،برای همین من تنها به آنجا رفتم. مهمانی خوبی نبود همان لحظات اول متوجه شدم که نباید می رفتم از روی سیاست کاری کمی نشستم.
هیچوقت لب به مشروب نزده بودم .
آن شب هم آن دعوت را رد کردم،نوشیدنی دیگری به من تعارف کردند که من واقعا نمی دانستم اثر مست کنندگی دارد ، از روی کمی اطلاعات در آن دام افتادم و آنرا سر کشیدم.
اما همینکه احساس کردم حالم دارد تغییر می کند با یکی از همکارانم تماس گرفتم و به خانه ام رفتم.
تا به حال هیچ وقت به جز مسعود مردی به حریم من نزدیک نشده و از این بابت خدا رو شاکرم.
خیالم راحت شده بود ، از شیرین خواستم این قضیه را در فایل صوتی برایم ارسال کند تا #تحلیلش کنم
وقتی فایل ها را گوش کردم و به نظرم مناسب رسید ، برای آقا مسعود ارسال کردمش.
از او خواستم که با #دلش گوش کند و جوابش را به من بگوید.
مسعود به فاصله چند دقیقه بعد تماس گرفت.
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
درسرمنیستدگرغیرتورویاۍکسۍ
منکہهرگزنشدماینهمہشیداۍکسۍ:))
#سلام_علی_آل_یاسین
هزاران چشم یعقوب
کور گشته از فراغت
نمی آید چرا
پیراهنت بر سوی کنعان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌺 @saritanhamasir 🌺
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#تنها_مسیر_آرامش.... 2 #درس پنجاه و چهارم 👇 💎 " انتخابِ هدفِ زندگی "
#تنها_مسیر_آرامش.... 2
#درس پنجاه و پنجم
👇
💎 " انتخابِ هدفِ زندگی "
سلام
صبح بخیر
برای امروزتان از خدا میخواهم
هر آنچه صلاحتان هست
برایتان رقم بزند
من به دستان خدا ایمان دارم
بهترینها سهمتان خواهدشد
🌺 پس تو میفهمی که من تو رو برای👇
"یه لذّتِ فوق العاده و بی نهایت عالی و همیشگی" ساختم....
💖 و اون لذّت فقط👈 "لذّتِ ملاقات با من" هست
❣من تموم نمیشم برای تو....❣
💚🚥💛✔️
⭕️ همه چیز غیر از خدا برای انسان، تموم خواهد شد....⌛️👌
🌹خداوند متعال برای تو "زیباترین و بزرگ ترین لذّتِ هستی" رو تدارک دیده:
💕 لذّتِ ملاقات با خودِ خداوندِ متعال...
🎁💝👆