eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20 🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸 «عاشق مبارز» 💕 🤲خدایا، مرا زنده فرما‌ تا در وقت ظهور خدمتگزار حضرت باشم. 🔹در ادامه میگیم؛ مُؤْتَزِرا کَفَنِی شَاهِرا سَیْفِی مُجَرِّدا قَنَاتِی مُلَبِّیا دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی؛ خداوند! وقتی منو زنده‌ می کنی با همون حالاتی‌‌ زنده کن که حضرت ظهور می کنند... یعنی؛ 🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸 💢کفن پوشان با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه بدست، لبیک گویانِ امامی که در میان شهرنشین و بادیه‌نشین دعوت می کند...! 📚 فراوان‌ در اخبار و ادعیه اومده که حضرت با شمشیر، خروج می فرمایند و روی زمین را از‌ جمیع شرک و کفر و معاصی پاک می فرمایند و آن را مملو از عدل و ایمان و طاعت می کنند 🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸 🌀والبته دشمنان زیادی هم دارند و‌ من‌ میخوام در اون زمان در رکاب حضرت باشم و ..‌. 🌺 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🌸🌼🌷🌺🌹🍂 سلام و درود بر اهالی معرفت وقتتون متبرک به الطاف الهی طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه احدیت ما رو و تمام تنها مسیری ها رو در دعاهاتون فراموش نکنید 🍁🌸🌼🙏🙏 الهی! الحمدلله رب العالمین 🌹🌹 واقعا شکرانه داره که این دروس توفیق روزیمون شده در تمااام این دروس نکات ارزنده ای هست که اگر اون نکات را دریابیم قطع یقین میریم تا در خونه خودِ خودِ پروردگار عالمیان دوستان خیییییلی مراقب خودتون ، خانوادتون باشید تو این روزهای بحرانی 👌✅ 🌹🌹 حتمااااا موارد بهداشتی ، فاصله ها رو رعایت کنیم و بیرون از منزل حتمااااااا ماسک استفاده کنیم 😷 که ان شاءالله در صحت و سلامت و بهبودی کاااامل به سر ببریم ان شاءالله و تعالی🤲 بریم سراغ درس جدیدمون از ⤵️ 🌹🌼🌺🌷🌸🍁🍂 با ذکر شریف ادرکنی❤️👇 ⤵️⤵️🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای 37 کسب فضائل 🔶امیرالمومنین علی علیه السلام در کلامی نورانی میفرماید: خودت رو به کارهای خوب و کسب فضیلت ها وادار کن وگرنه به طور طبیعی دچار رذائل خواهی شد. فهرست غررالحکم، ص 309. ✅ آدم باید خیلی از خوبی ها رو با زحمت و تلاش به دست بیاره وگرنه اگه خودش رو رها کنه به طور طبیعی و خودبه خود خراب میشه. 💢اینجور نیست که آدم بتونه اون وسط بایسته و بگه: حالا اگه من نرفتم دنبال کارهای خوب، دنبال کارای بد هم نمیرم دیگه!🙃 ✴️ اگه خودت رو به سمت کارای خوب و حالات خوب نبری، هم حالت بد میشه و هم کارات بد خواهد شد. اگه آدم برای خودش وقت نذاره و روی خودش کار نکنه خراب میشه. - ببخشید حاج آقا! مگه شما نمیگید که انسان فطرتش الهی هست، پس چرا میگید که آدم خودبخود خراب میشه؟!🙂 آفرین سوال خوبیه. برای جوابش خوب دقت کن. 🔶 ببین غذا هر چقدر هم خوب باشه، اگه شما توی هوای آزاد بذاری و توی فریزر نذاری باز خراب میشه. 🍝 حالا اگه این خراب شد و تقصیر شمام نبود این دلیل میشه که کلا غذا چیز بدیه؟ خیر! ⭕️ سنگ که نبوده! آهن هم نبوده! همون آهن هم به مرور زمان زنگ میزنه. غذاست. باید یه جایی بذاری که محافظت بشه. میکروب ها و سایر موجودات که علاقمند به این غذا هستن میان و از بینش میبرن. برای آدم هم همینطوره. 💢 قبل از آفرینش انسان، یه میکروب بزرگ بوده به نام ابلیس. 🔵 ضمن اینکه سازوکاری که خدا درون انسان قرار داده برای انتخاب تمایلات برتر و رشد خودش، این هم چون زود علاقه پیدا میکنه اگه تربیت نشه خراب میشه آدم. ✅ انسان طوری خلق شده که به شدت عاشق رشد و تعالی هست. و اصلا "به خاطر همین شدت علاقش به رشد هست که عجله میکنه و میزنه همه چیز رو خراب میکنه". مگر اینکه رو بهش یاد بدی. انرژی هسته ای رو آدم نباید چیز بدی بدونه. 🚸 میبرنش توی نیروگاه و ازش برق تولید میکنن. همون انفجار هست ولی به جای اینکه خراب کنه، آباد میکنه. انسان یه انرژی هسته ای رها شده هست. اگه کنترلش نکنی خراب میکنه و همه چیز رو نابود میکنه. ✅ ولی اگه این انسان و اون انرژی هسته ای آزاد شده در وجودش رو ببرید توی یه نیروگاهی و ازش حساب شده استفاده کنی اتفاقات خوبی می افته!😊 📌 در بحث هم همینطوره. اگه کسی تمرین و ممارست نکنه و دقت نکنه کنترل ذهنش رو نمیتونه به دست بیاره و حتما ذهنش خودبخود بیمار میشه و زندگی آدم دچار مشکل خواهد شد. ✴️ مثلا این که آدم نگران خطر باشه چیز بدی نیست ولی اگه ذهن خودت رو کنترل نکردی و همینجوری رهاش کردی، کم کم از شما یه موجود ترسو و ضعیف میسازه... 😒 اینکه آدم علاقمند باشه که مال و ثروت جمع کنه و پول در بیاره بد نیست. اتفاقا توی روایات تحسین شده این کار. ✅ حتی در روایت میفرماید کسی که دنبال پول جمع کردن نباشه توش خیری نیست... 🌺 خود امام صادق علیه السلام یه پولی دستشون رسید. سریع دادن به یه نفر و فرمودن برو باهاش تجارت کن تا زیاد بشه. 🌷 بعد حضرت توضیح دادن: من دنبال عشق و علاقه به زیاد شدن مال نیستم ولی دوست دارم خدا ببینه که من آدم مفیدی هستم و دارم نعماتش رو زیاد میکنم.... 💢 متاسفانه دینداران، اصلا پول در آوردن رو جزو اعمال دینی خودشون نمیدونن! این خیلی عجیب و تاسف برانگیزه.... در کل انگیزه پول در اوردن رو اگه رهاش کنی باعث نابودی انسان میشه مثل همون نگرانی.. ادامه بحث رو در جلسه بعد تقدیم خواهیم کرد. فعلا تا اینجاش رو داشته باشید. پاینده و سربلند باشید زیر نگاه مهربان خداوند 🌹🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹 حاج آقا حسینی 🌹 @saritanhamasir
39.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 1⃣ دکتر کیست؟ 2⃣ دکتر سعید محمد مبتنی بر چه های است؟ 3⃣ چرا برخی از جریانات سیاسی؛ احزاب و گروه ها و های داخلی و خارجی از بوجود آمدن هراس دارند؟ 4⃣ انقلاب چه ویژگی های برای آینده مطرح کرده اند؟ 5⃣ ها و فایل های کذب 6⃣ روشنگری پیرامون کذب منتسب به جعفری 7⃣ چرا برخی از جریانات نام آیت الله را مطرح می کنند؟ و اخبار مختلفی در این خصوص منتشر می شود؟؟ 🚨 لطفا جهت و افزایی انتشار دهید 🇮🇷 @saritanhamasir
✍️ وفادار به اصول انقلاب و آرمان‌های امام که باشی، خیالمان راحت است که تحت فشار سخت ترین تهدید ها، کشور را به فنا نمی‌دهی. چون وطن برایت از هرچیز مهم تر است حتی از لبخند کدخدا... 🇮🇷 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
رمان دوم #دختر_شینا 6 🔶 وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد.
🔹🌺🔹🌺🔹 7 👝 ساک دستم بود. رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه اش خوشم آمد. 😍👌 🔹 نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت😞 لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط⛲️ صمد نبود، رفته بود.... فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد... 💗 کم کم داشتم نگرانش می شدم. به هیچ کس نمی توانستم رازِ دلم را بگویم. خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه.... 🏞 یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند. ✊ پدرم در خانه از تظاهراتِ ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلبِ شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛ امّا روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرامِ خود مشغول بودند. 🌺 یک ماه از آخرین باری که "صمد" را دیده بودم، می گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاطِ ما هم جز شب ها، همیشه باز بود. ❣ شنیدم یک نفر از پشتِ در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» "صمد" بود. برای اولین بار از شنیدنِ صدایش حالِ دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد.... _/\|/\❤️ 🔸 برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو. 💖 "صمد" تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد. حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد🔥 انگار دو تا کفگیرِ داغ گذاشته بودند روی گونه هایم. سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق...💞 🔹 خدیجه تعارف کرد "صمد" بیاید تو. تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم. خجالت می کشیدم پیشِ برادرم با "صمد" حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم... 😥 🔶 "صمد" یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد. وقتی از دیدنِ من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود... 🌹 توی ایوان من را دید و با لحنِ کنایه آمیزی گفت:😏«ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج آقا و شیرین جان سلام برسانید.» بعد خداحافظی کرد و رفت...... ❇️ خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.» و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.»👝💝 آن قدر از دیدن "صمد" دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم. 😇 🔷 خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق های تو در تویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چِفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم. "صمد" عکسِ بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب کاری کرده بود. با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیرِ خنده.☺️ 🎁 چمدان پر از لباس و پارچه بود. لابه لای لباس ها هم چند تا صابونِ عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد.😌 لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سرِ شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.» 💥 ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.»😰 خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!»⁉️ 🔵 خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس "صمد" را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.» 🔺ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.» با خدیجه سعی کردیم عکس را بِکَنیم، نشد. انگار "صمد" زیرِ عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کَنده نمی شد. 🔹 خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»😊 ⭕️ ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بِکَند. 🔸دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بِکَنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. ✳️ خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اوّل با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. "صمد" برای قدم چی آورده بود؟!»⁉️ 🔹 زیرِ لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جانِ خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.» خدیجه سرِ ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد. 🖋ادامه دارد.... نویسنده ؛ @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🔹🌺🔹🌺🔹 #دختر_شینا 7 👝 ساک دستم بود. رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسر
🔸🌺🔻🔹 8 🗓 روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند. گاهی "صمد" تندتند به سراغم می آمد و گاهی هم ماه به ماه پیدایش نمی شد. 💥اوضاعِ مملکت به هم ریخته بود و تظاهرات ضد شاهنشاهی به روستاها هم کشیده شده بود✊ 🔹 بهار تمام شد. پاییز هم آمد و رفت. زمستانِ سرد و یخبندان را هم پشت سر گذاشتیم. در نبودِ صمد، گاهی او را به کلی فراموش می کردم؛ امّا همین که از راه می رسید، یادم می افتاد انگار قرار است بین من و او اتفاقی بیفتد و با این فکر نگران می شدم؛ 😥 🌷🌺 امّا توجهِ بیش از اندازه پدرم به من باعث دل خوشی ام می شد و زود همه چیز را از یاد می بردم. ❇️ چند روزی بیشتر به عید نمانده بود. مادرم شامِ مفصلی پخته و فامیل را دعوت کرده بود. همه روستا مادرم را به کدبانوگری می شناختند. دست پختش را کسی توی "قایش" نداشت. از محبتش هیچ کس سیر نمی شد. به همین خاطر، همه صدایش می کردند «شیرین جان»💕 🔶 آن روز زن برادرها و خواهرهایم هم برای کمک به خانه ما آمده بودند. مادرم خانواده "صمد" را هم دعوت کرده بود. 🌄 دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بامِ اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند.👣 وسطِ سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» 🔷 همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخلِ دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.»👏 ⭕️ هنوز باور نداشتم "صمد" همان آقای داماد است و این برنامه هم طبقِ رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» 🌱 یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هُلَم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. "صمد" انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ امّا "صمد" باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که "صمد" فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. 🔶 "صمد" که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم.طناب را شُل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. 😌 🌷 "صمد"، که بازی را باخته بود، طناب را شُل تر کرد. 😊 👏مهمان ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسطِ اتاق و بازش کردند. 💝 "صمد" باز هم سنگِ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری هایی که آخرین مدلِ روز بود و پارچه های گران قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. 🎁 مادرم هم برای "صمد" چیزهایی خریده بود. آن ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه شلواری و صابون و نبات. 👞👕 بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: «قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد.» 🔵 رفتم روی کرسی؛ امّا مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می خواستم اسمش را صدا کنم...😍 اوّل طناب را چند بار کشیدم، امّا انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند.🎊🎉 مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» ❤️ به ناچار صدازدم: «آقا... آقا... آقا...» خودم لرزشِ صدایم را می شنیدم. از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود.... جوابی نشنیدم. ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم: «آقا... آقا... آقا صمد!» 🖋 ادامه دارد... نویسنده؛ 🌹 @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21 🌹🌺🌸🍁🍂🌷🌼 «معشوق همه ذرات عالم»💕 🌴درخواست دیدار یار؛ اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ.. خدایا آن آفتاب روشنی که عالم به نور جمال او منور می شود و هدایت و ضلالت از یکدیگر ممتاز می شوند، را به من بنمایان! 🌹🌺🌸🍁🍂🌷🌼 💥همان که وقتی‌ظاهر شود مؤمن و کافر، بلکه هر چیزی از سایر اشیا متمایز و قدر و مرتبه آنها معلوم می شود. 💫 وجود همه ممکنات به وجود آن حضرت وابسته است و آن حضرت مربی کل موجودات هست... ♻️لذا تغییر احوال آن حضرت، که ظهورش بعد از غیبتش می باشد، باعث تغییر احوال کل موجودات جهان هستی خواهد شد. یعنی با ظهور آن حضرت، انگار همه از نو خلق می شوند...."تولد دوباره"...!! 🌹🌺🌸🍁🍂🌷🌼 🌤بلاتشبیه مَثَل آن حضرت ، مثل آفتاب هست که با طلوع اون، عالم روشن و با غروبش، عالم تاریک می شود.. @saritanhamasir
☝️☝️☝️☝️ (ادب) آقایون شدیدا نیاز به احترام و ادب خانمها دارن و خیلی هم در این زمینه اثرپذیر هستند.
🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 7 💢 از آدابی که انسان مومن باید سعی کنه داشته باشه اینه که در زندگی دیگران تجسس نکنه! خیلی وقتا بسیاری از مشکلات خانوادگی ریشه در تجسس و ارضای حس کنجکاوی داره! 💢 آقا چه دلیلی داره هی دنبال این هستی که کی داره چیکار میکنه؟ 😒 خیلی وقتا درگیری بین زن و شوهرا سر اینه که خانم هی میخواد گوشی شوهرش رو چک کنه و آقا هم گوشی خانمش رو! ⭕️ این کار علاوه بر اینکه بی ادبی هست طبق نظر مراجع جایز هم نیست. سعی کنیم از روی ادب هم که شده این حس نادرست رو کنار بذاریم و زندگیمون رو شیرین کنیم... 🌺 امام علی علیه السلام می فرمایند: افضل الادب ما بدأت به نفسك... ✅ بهترين ادبها آن است كه از خويش آغاز كني غررالحکم 🔸 این چند روز از یه جهت احساس میکنم که واقعا بحث ادب به خوبی جا افتاده برای خیلی از بزرگواران از این جهت که پیام هایی که برای ما ارسال میشه قبلا گاهی برخی افراد خیلی بد صحبت میکردن و حرفای زشت میزدند. 🌺 ولی الان هر کسی صحبتی داره با نهایت ادب و احترام صحبت میکنه که این خیلی با ارزشه.😌 ❇️ اگه ما کلا در همه شبکه های اجتماعی این رو جا بندازیم که همه مودبانه و محترمانه صحبت کنند واقعا یک گام در انقلابمون جلو رفتیم حالا اگه موافق باشید درس امشب رو قرار بدیم 👇🏼 ❇️ یکی از خصوصیات ادب این هست که برخی از احساسات انسان رو پنهان میکنه. ☢️ مثلا ادب به انسان میگه اگه یه نفر رو خیلی دوست داشتی "زیاد ابراز نکن" یا اگه از یه نفر متنفر شدی "زیاد نشون نده". در حقیقت ادب به انسان میگه که حداقلی از محبت و نفرت خودت رو ابراز کن. 🔶 در واقع دین که مجموعه ای از اداب هست انسان رو طوری تربیت میکنه که بتونه احساسات خودش رو تحت کنترل خودش در بیاره. البته محبت به اهل بیت و برخی استثنائات موضوعش فرق میکنه که در آینده در موردش صحبت خواهیم کرد. 🚫 از خصوصیات تمدن غرب اینه که در سینمای خودشون سعی میکنند با نشون دادن فحاشی ها و صحنه های خشن و مسهتجن تا اونجا که میشه احساسات مخاطبین رو تحریک کنند. 💢 در فرهنگ غرب یک توصیه عمده وجود داره که به انسان میگه رها باش! 👈🏼 نیاز نیست خودت رو با رعایت آداب مختلف محدود کنی. به تعبیری میشه گفت فرهنگ غرب یعنی "فرهنگ بی ادبی". اما جالبه با اینکه تمدن غرب هرچقدر خواسته بی ادبی رو ترویج کرده ولی بازم نتونسته زیبایی ادب رو از بین ببره. ❇️ و این نشون میده که واقعا فطرت انسان خیلی قوی هست... 8 ❇️ یکی از کارهایی که انسان مومن به عنوان ادب باید انجام بده اینه که تا اونجایی که میشه توی جمع به کسی انتقاد نکنه. 🔹 هر موقع نسبت به کار شخصی انتقاد داشتید حتما هر طور شده به طور خصوصی باهاش مطرح کنید. ⭕️ گاهی وقت ها ممکنه زن و شوهر نسبت به همدیگه ناراحتی هایی داشته باشند. اما اگه این ناراحتی ها رو در جمع مطرح کنند این هیچوقت موجب اصلاح فرد نمیشه بلکه موجب لج کردن و بدتر شدن فرد میشه... 📌این نکته رو باید هر یک از آقایون و خانم ها بنویسن و روی دیوار اتاقشون نصب کنند. ⚠️تقریبا 99 درصد مشکلات بین زن و شوهر ها به همین موضوع "بی ادبی" بر میگرده. مگه میشه یه زن و شوهر همیشه با هم مودبانه حرف بزنن بعدش به مشکل بر بخورن؟!!!من که باورم نمیشه.🙄 🔰 و این ادب هم در حالت "قهر و دعوا" باید رعایت بشه و هم در حالت "رفاقت و صمیمیت". 💢گاهی وقتا میشه که خانم یا اقا فکر میکنند که چون با هم خیلی صمیمی هستن پس دیگه اجازه دارن که هر رفتار بی ادبانه ای که میتونن انجام بدن! یا همدیگه رو با الفاظ سبک و سخیف صدا میکنند!😒 ✅ آقا صمیمی هستی که باش! بااااید ادب رو رعایت کنی! در هر صورت باید محترمانه حرف بزنی. این اصلی ترین قانون زندگی زناشویی هست که تقریبا فراموش شده... ☢️ یکی از سوالاتی که خیلی پرسیده میشه اینه که حاج اقا ما چطور میتونیم بحث ادب رو به بچه هامون یاد بدیم؟ 🤔 ببینید مهم ترین راه آموزش ادب "رعایت ادب توسط خود پدر و مادر" هست. اگه پدر و مادر مودب باشن به طور خودکار و خیلی عمیق بچه ها مودب بار میان. ⭕️ اینکه شما فکر کنید میشه هر کاری خواستید بکنید ولی با مدرسه فرستادن یا مهد فرستادن یا جاهای دیگه میشه بچه تون رو مودب بار بیارید این یه خیال خام هست... 👈🏼 در واقع اگه برای خودتون هم سخته رعایت کنید "به خاطر تربیت بچه هاتون" هم که شده خودتون رو موظف کنید که توی خونه و خصوصا جلوی بچه ها حتما رفتار کنید. ✅ این تقریبا اصلی ترین قاعده تربیتی در خانواده هست 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ممکنه یه مردی از موقعیت خودش سوء استفاده کنه چون می بینه خانمش میگه بله آقای من چهار تا دستور زورکی هم بده😒 که خب این خیلی زشته ❌😏❌ ان شاالله که ما از این مردها تو جمعمون نداریم که اهل سوء استفاده باشن @saritanhamasir
record۲۰۲۱۰۴۱۶۱۱۴۰۴۰.3gpp
5.72M
☝️☝️☝️☝️ (ادب) امام علی علیه السلام: بهترین ادبها آن است که از خویش آغاز کنی.
❇️ واقعا یه رعایت ادب مادر جلوی بچه ها میتونه ده سال بچه رو بزرگ کنه... بچه هاتون رو با ادبی که رعایت میکنید بزرگ کنید 🌹 @saritanhamasir
🌹**:. ﷽ .:**🌹 ✍ ⏪يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا... لا تَجَسَّسُوا...❌ 🔻ای کسانی که ایمان آورده اید!... هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید...🚫 📖آیه 12/ سوره حجرات 🌀💠🌀💠 💚 @saritanhamasir
❇️ بین همه شهدا، شهید احمدعلی نیری خیلی خاص بوده. یک عارف واصل 19 ساله... ✔️ ادب این شهید زبانزد بوده حالا دیگه بقیش رو خودتون حدس بزنید که چرا به این مقام رسیده... خدا این بزرگوار رو روز قیامت شفیع همه ما عنایت بفرماید... 🌷 @saritanhamasir