گفت میدونید ایشون ( شوهر ) چیزی متوجه نیستند،، همه رو من اداره می کنم 😒😒 گفتم باشه شوهرتون هم شما اداره می‌کنید؟ گفت آره گفتم جلوی چشم بچه ها ؟ 😳 گفت آره گفتم بچه های شما محجبه نمیشن😒 😒📛 #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

چرا❓❓😧😧 💢چون دختر ، بابایی میخواد که ⬅️ اقتدار پدری داشته باشه 💪 بعد 👈 بگه که دخترم خوشم نمیاد که چادر نداشته باشی😕 دختر با "عشق " چادر سرش می کنه اما بابایی که غرورش توسط مادر شکست 😞📛 این پدر اگر به دختر هم محبت بکنه دختر از محبت این پدر سیراب نمیشه📛 💢❎♨️ میره تو خیابون تبرج میکنه توجه دیگران رو جلب میکنه💅👠👛 برید آمار رو نگاه کنید 📈📋📁 #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

🔴"غرور"مرد رو حفظ کنین 👉 دختراتون اهل عفت خواهند بود✔️ این رمز🔑🗝🔑 ساده ایه ،، خیلییییی ساده👌 حجاب فطریه زن هست زن بدش میاد 😖 تو جامعه توجه همه رو جلب کنه و به همه بگه من اینم😇 #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

میخایید دختراتون درست تربیت بشن ⬅️ اقتدار و فرماندهی مردهاتون رو تو خونه حفظ کنید✅ وقتی اقتدار مرد حفظ بشه ⬅️ زن میشه سلطان قلب مرد ❤️ مرد همیشه احترامش رو حفظ میکنه✅ #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

اونوقت پسرها نگاه کنند می‌بینن پدرشون به خانومش به همسرش که مادر این آقا پسر هست ، محبت میکنه میگه 😍خاااانوم من😍 اصلا قشنگ صدا میزنه خانومشو💟 اگه پسری تو همچین خونه ای بزرگ بشه دیگه به دختر ها بی احترامی نمیکنه 👌✅ عذر میخوام دختر بازی نمیکنه 😒 میگه زن موجود محبوبیه😌🌺 مگه ندیدی بابام چه جوری با مامانم برخورد میکنه ☺️💟💯 #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

پس چرا هرزه میشن پسرا؟؟ 🤔🙄 چون بابا احترام مادر رو نگه نمیداره 📛 این یاد نگرفته چه جور با یه خانوم رفتار بکنه❌❌ #تنهامسیرآرامش 🌺 @saritanhamasir

[دعای روز بیست‌‌وهشتم ماه رمضان 📖] #رمــــضـانــ🌙 ـــــــــــــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــــــــــــــ @saritanhamasir تنهامسیرآرامش

[تند‌خوانی‌ جزء بیست‌وهشتم قرآن‌کریم🌱 با‌نوای‌‌ استاد‌ معتز‌آقائی‌🎤 #رمــــضـانــ🌙 ـــــــــــــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــــــــــــــ @saritanhamasir تنهامسیرآرامش

[ نکات کلیدی زندگی موفق در جزء بیست‌و‌هشتم قرآن کریم 🌱] با قرآن رفیق شو :)😌🖇 #رمــــضـانــ🌙 ـــــــــــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــــــــــــ @saritanhamasir تنهامسیرآرامش

📸 #سعید_محمد جهت ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ وارد ستاد انتخابات شد 🇮🇷 @saritanhamasir

🎥 #سعید_محمد: تحول نسل مدیریتی را در برنامه داریم 🇮🇷 @saritanhamasir

✅ حمایت استاد علی اکبر رائفی پور از کاندیداتوری دکتر سعید محمد نام مهندس مهدی دوستی که جزو هشتگ های توییت استاد رائفی پور هست مسئول ستاد دکتر محمد هستند. #سعید_محمد 🇮🇷 @saritanhamasir

✅ آفرین به نیروهای فلسطینی که اینطوری با صهیونیست ها مقابله میکنند 🌷 @saritanhamasir

⭕️ تاجزاده رهبر رو قبول نداره،شورای نگهبان رو قبول نداره،مجلس و قانون اساسی رو هم که قبول نداره،ریاست جمهوری هم از نظرش اختیارات نداره، کلا هیچ یک از شرایط شرکت در انتخابات رو نداره و معتقده انتخابات مهندسی شدس! ولی با این حال میخواد در انتخابات شرکت کنه❗️ کسی دکتر خوب سراغ نداره⁉️ #سرطان_اصلاحات 🇮🇷 @saritanhamasir

🔴 دلار دست کیه؟ چی شده دم انتخابات داره میاد پایین؟ اینو برای اون هم‌وطنی بفرست که فکر می‌کنه «مذاکره‌ی به ثمر نرسیده‌ی دولت» باعث سقوط دلار شده! مردم اگه دوباره فریب کارهای انتخاباتی اینا رو بخوریم بیچاره میشیما! از ما گفتن بود! ۸ سال دیگه یکی دیگه میاد مثل روحانی، و هی وعده رفع تحریم میده و عملا هم هیچ هم اتفاقی نمیفته!

تصویری از ساعت دکتر محمد منتشر شد ⭕️ چند تا نکته قابل توجه هست. بنده طی صحبتی که با دکتر داشتم ایشون فرمودن که این ساعت رو 8 سال قبل خریدم که دلار حدود 2 تومن بود و الانم مدت هاست خرابه و گاهی کار میکنه و گاهی هم خواب میره! خلاصه که برخی رسانه های به ظاهر مذهبی دیگه چیزی گیر نیاوردن که بهانه کنن دنبال این حرفا افتادن! 💢 کاش یکمی هم به فسادهای میلیاردی غربگراها و برخی اصولگراهای به ظاهر انقلابی هم میپرداختند!

ملت شریف ایران! من دیگه کاری از دستم بر نمیاد! تخصص من برنامه صد روزه بود الان هم که کمتر از صد روز تا آخر دولت تدبیر مونده! خدا شاهده من همه تلاشم رو کردم، ولی شماها دیگه خیلی جون سخت بودید که قسر در رفتید! ولی هنوزم تا لحظه آخر #امید وارم! #سرطان_اصلاحات_امریکایی #تكرار_فريب 🇮🇷 @saritanhamasir

دختر باشی، فقیر باشی، مسلمان باشی ،شیعه باشی اهل افغانستان باشی، نام مدرسه ات سیدالشهدا باشد دیگر پرکشیدنت صدای کسی را در نمی اورد و شمعی برایت روشن نمی شود وهشتگی برای ترند نمی شودو سازمانی برایت بیانیه نمیدهد وجایی برایت دو دقیقه سکوت نمیکنند و ... ديروز تو افغانستان كنار مدرسه دخترونه شيعيان، يه خودرو و موتور منفجر شد و ده هاتا طفل معصوم شهيد شدن🌹 صدا از احدي در نيومد اگه اين اتفاق تو يه مدرسه اروپايي بود، الان كل دنيا عزادار شده بود و مردم با کلاس ما جلو سفارتشون شمع روشن ميكردن انا لله وانا الیه راجعون شادی روحشان صلوات 🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩 @saritanhamasir

☝️☝️☝️☝️ #تنها_مسیر_آرامش #خانواده_متعالی #جلسه_سی_و_ششم 🌺 @saritanhamasir

☝️☝️☝️☝️ #تنها_مسیر_آرامش #خانواده_متعالی #جلسه_سی_و_ششم ویژگی های زن خوب از نظر پیامبر گرامی اسلام ۱_ ودود باشد ۲_مطیع همسر باشد ۳_ درخانواده خود عزیز و نزد همسرش فروتن باشد . ۴_هر چقدر هم فهم و علم داشته باشد اقتدار همسرش را حفظ کند. 🌺 @saritanhamasir

‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :58 صمد گفت: «از این حرف ها نزنی پیش آقای دکتر، خجالت می کشم. ببین خانم دکتر چه راحت نشسته و با بچه ها بازی می کند. مثلاً تو بچه کوه و کمری.» دور و برمان خلوت بود. پرنده پر نمی زد. گاهی صدای زوزه سگ یا شغالی از دور می آمد. باد می وزید و برق هم که رفته بود. ما حتی یکدیگر را درست و حسابی نمی دیدیم. کورمال کورمال شام را آوردیم. با کمک هم سفره را چیدیم. خدیجه کنارم نشسته بود و معصومه هم بغل خانم دکتر بود. خدیجه از سرما می لرزید. هیچ نفهمیدم شام را چطور خوردیم. توی دلم دعادعا می کردم زودتر بلند شویم برویم؛ اما تازه مردها تعریفشان گل کرده بود. خانم دکتر هم عین خیالش نبود. با حوصله و آرام آرام برای من تعریف می کرد. هر کاری می کردم، نمی توانستم حواسم را جمع کنم. فکر می کردم الان از پشت درخت ها سگ یا گرگی بیرون می آید و به ما حمله می کند. از طرفی منطقه نظامی بود و اگر وضعیت قرمز می شد، خطرش از جاهای دیگر بیشتر بود. از سرما دندان هایم به هم می خورد. بالاخره مردها رضایت دادند. وسایلمان را جمع کردیم و سوار ماشین شدیم. آن موقع بود که تازه نفس راحتی کشیدم و گرم صحبت با خانم دکتر شدم. به خانه که رسیدیم، بچه ها خوابشان برده بود. جایشان را انداختم. لباس هایشان را عوض کردم. صمد هم رفت توی آشپزخانه و ظرف ها را شست. دنبال صمد رفتم توی آشپزخانه. برگشت و نگاهم کرد و گفت: «خانم خوب بود؟! خوش گذشت؟!» خواستم بگویم خیلی! اما لب گزیدم و رفتم سر وقت آبگوشتی که از ظهر مانده بود. آن روز نه ناهار خورده بودم و نه شام درست و حسابی. از گرسنگی و ضعف دست و پایم می لرزید. فردای آن روز صمد ما را به قایش برد و خودش به جبهه برگشت. من و بچه ها یک ماه در قایش ماندیم. زمستان بود و برف زیادی باریده بود. چند روز بعد از اینکه به همدان برگشتیم، هوا سردتر شد و دوباره برف بارید. خوشحالی ام از این بود که موقع نوشتن قرارداد، صمد پارو کردن پشت بام را به عهده صاحب خانه گذاشته بود. توی همان سرما و برف و بوران برایم کلی مهمان از قایش رسید، که می خواستند بروند کرمانشاه. بعد از شام متوجه شدم برای صبحانه نان نداریم. صبح زود بلند شدم و رفتم نانوایی. دیدم چه خبر است! یک سر صف توی نانوایی بود و یک سر آن توی کوچه. از طرفی هم هوا خیلی سرد بود. چاره ای نداشتم. ایستادم سر صف دوتایی، که خلوت تر بود. با این حال ده دقیقه ای منتظر شدم تا نوبتم شد. نان را گرفتم، دیدم خانمی آخر صف ایستاده. به او گفتم: «خانم نوبت من را نگه دار تا من بروم و برگردم.» ادامه دارد...✒️ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 59 دوست نداشتم دِینی به گردنم باشد. یا اینکه فکر کنند حالا که شوهرم نیست، به دیگران محتاجم. به همین خاطر بیشتر از توانم از خودم کار می کشیدم. سرما به چهل و دو سه درجه زیر صفر رسیده بود. نفت کافی برای گرم کردن خانه ها نبود. برای اینکه بچه ها سرما نخورند، توی خانه کاپشن و کلاه تنشان می کردم. یک روز صبح وقتی رفتم سراغ نفت، دیدم پیت تقریباً خالی شده. بچه ها خوابیده بودند. پیت های بیست لیتری نفت را برداشتم و رفتم شعبه نفت که سر خیابان بود و با خانه ما فاصله زیادی داشت. مردم جلوی مغازه صف کشیده بودند؛ پیت های نفت را با طناب به هم وصل کرده بودند؛ تا کسی نوبتش جا به جا نشود. پیت های نفتم را گذاشتم آخر صف و ایستادم. هنوز برای مغازه نفت نیامده بود. نیم ساعتی که ایستادم، سرما از نوک انگشت های پایم شروع کرد به بالا آمدن. طوری شد که دندان هایم به هم می خورد. دیدم این طور نمی شود. برگشتم خانه و تا می توانستم جوراب و ژاکت پوشیدم و برگشتم. بچه ها را گذاشته بودم خانه و کسی پیششان نبود تا ظهر چهار پنج دفعه تا خانه رفتم و برگشتم. بعدازظهر بود که نفت به شعبه آمد. یک ساعت بعد نوبتم شد. آن وقت ها توی شعبه های نفت چرخی هایی بودند که پیت های نفت مردم را تا در خانه ها می آوردند. شانس من هیچ کدام از چرخی ها نبودند. یکی از پیت ها را توی شعبه گذاشتم و آن یکی را با هزار مکافات دودستی بلند کردم و هنّ و هن کنان راه افتادم طرف خانه. اولش هر ده بیست قدم یک بار پیت نفت را زمین می گذاشتم و نفس تازه می کردم؛ اما آخرهای کار هر پنج قدم می ایستادم. انگشت هایم که بی حس شده بود را ماساژ می دادم و دستم را کاسه می کردم جلوی دهانم. ها می کردم تا گرم شوم. با چه مکافاتی اولین پیت نفت را بردم و زیر پله های طبقه اول گذاشتم. وقتی می خواستم بروم و پیت دومی را بیاورم، عزا گرفتم. پیت را که از شعبه بیرون آوردم، دیگر نه نفسی برایم مانده بود، نه رمقی. از سرما داشتم یخ می زدم؛ اما باید هر طور بود پیت نفت را به خانه می رساندم. از یک طرف حواسم پیش بچه ها بود و از طرف دیگر قدرت راه رفتن نداشتم. بالاخره با هر سختی بود، خودم را به خانه رساندم. مکافات بعدی بالا بردن پیت های نفت بود. دلم نمی خواست صاحب خانه متوجه شود و بیاید کمکم. به همین خاطر آرام آرام و بی صدا پیت اولی را از پله ها بالا بردم و نیم ساعت بعد آمدم و پیت دومی را بردم. دیگر داشتم از هوش می رفتم. از خستگی افتادم وسط هال. خدیجه و معصومه با شادی از سر و کولم بالا می رفتند؛ اما آن قدر خسته بودم و دست و پا و کمرم درد می کرد، که نمی توانستم حتی به رویشان بخندم. خداخدا می کردم بچه ها بخوابند تا من هم استراحت بکنم؛ اما بچه ها گرسنه بودند و باید بلند می شدم، شام درست می کردم. تقریباً هر روز وضعیت قرمز می شد. ادامه دارد...✒️ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

☝️☝️☝️☝️ #تنها_مسیر_آرامش #خانواده_متعالی #جلسه_سی_و_ششم 🌺 @saritanhamasir

🌹💫🌹💫🌹💫🌹 ---------------------------------------- ---------------------------------------- *عید سعید فطر را به محضر مقدس قلب عالم و سلاله‌ی خاتم، حضرت بقیة الله الاعظم، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و نائب برحقشان رهبر معظم انقلاب و به شما اعضای بزرگوار و خانواده های محترمتان، شیعیان و شیفتگان آن حضرت، تبریک و تهنیت عرض می‌نماییم.* ---------------------------------------- ---------------------------------------- 🌹💫🌹💫🌹💫🌹

🏖 #مبارزه_با_راحت_طلبی 4 🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 سلام و درود خاص خداوند بر اهالی معرفت طاعات و عبادات شما قبول درگاه احدیت 🌸🌸🌸 عید سعید فطر رو به همه شما سروران گرامی تبریک عرض می کنم . با قسمت چهارم از مبحث #مبارزه_با_راحت_طلبی در خدمت شما بزرگواران هستیم با عنوان ". *مرگ خاموش..." 💢«طبیعتاً وقتی یه جوانی اهل راحت طلبی باشه، به این سادگی ها شما نمیتونی بهش بگی که دستورات دین رو انجام بده». 😒 ❌ « در واقع راحت طلبی یه مرگ خاموش برای انسان هاست». 🔷 بسیاری از پدر و مادر ها وقتی میبینن که بچشون یه بیماری گرفته سریع میبرنش تا درمانش کنن اما اکثر پدر و مادر ها برای بیماری راحت طلبی فرزندانشون هیچ برنامه ای ندارن!😒⁉️ 🚫🔥 در حالی که این بیماری از هر بیماری دیگه ای بدتر و کشنده تر هست.... آیا برای بیماری راحت طلبی فرزندتون هم دنبال درمان میگردید...؟ #تنهامسیرآرامش 🌸 @saritanhamasir 🌸