زمان:
حجم:
1.54M
باسلام... ذکر و یا اعمالی جهت رفع استرس رو میشه پیشنهاد بدین ، ممنون
سوال دیگری هم داشتم ، برای افزایش تمرکز و دقت چه کارهایی میشه انجام داد ؟
#استرس
https://eitaa.com/tar_va_pod
زمان:
حجم:
1.8M
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
موضوع: #اضطراب_اجتماعی #استرس دارم و #ترس و #خجالت از #جنس_مخالف
#اعتماد_به_نفس #عزت_نفس
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
@tar_va_pod
🔰 روش ویژه جدا کردن جای خواب بچه ها
✍ اولین بحثی که در جدا کردن جای خواب بچهها وجود دارد این است که دچار #استرس و #فوبیای_شبانه نشوند.
🔷#فوبیا به ترس ماندگار از دوره کودکی گفته میشود که اگر در انسان ایجاد شود، ممکن است تا آخر عمر اصلاح نشود. اگر این ترس از تاریکی و تنهایی شب اتفاق بیفتد موجب ایجاد فوبیای شبانه میشود. برای اینکه بچهها دچار چنین فوبیایی نشود لازم است احساس کنند که همه جای خانه #امن است و از دزد، سوسک، جن و ... نترسند.
🔮اما راهکار چیست؟
✍ در قدیم #فرهنگ جا انداختن وجود داشت و همه جای خانه برای خوابیدن تجربه میشد و این تجربه، احساس #آرامش به بچهها میداد. همه در بالکن، پشتبام، اتاقها، هال و ... میخوابیدند. در نتیجه بچهها میدیدند هر جای خوابیدند اتفاقی نیفتاد. به همین جهت مثلاً اگر بچّه روی کاناپه خوابش برد، او را به اتاقش نبرید. یک پتو رویش بکشید و اجازه دهید همانجا خواب را تجربه کند.
وقتی بلند میشود میبیند اینجا هم اتفاقی نیفتاد.
🟣لازم است این روش را به صورت #تصادفی انجام دهیم به طوری که بچهها جاهای مختلف و حتی آدمهای مختلف را تجربه کنند.مثلاً گاهی دوست دارد کنار مادر یا پدر بخوابد. اما باید توجه کنیم که موقت باشد تا به وضعیتی خاص عادت نکند. اگر بچهها با این #سبک بزرگ شوند کم کم که به سن نوجوانی میرسند جای خواب خود را پیدا میکنند. اما با زور و اجبار و قصه گفتن نمیشود جای بچه ها را جدا کرد.
🔰 به بچه ام اتاق مستقل بدم؟
✍هیچ مشکلی ندارد که ما به بچههایمان اتاق مستقل بدهیم🖐
☝️ اما لازم است بخشی از وسایل خانواده هم در اتاق آنها باشد. مثلاً رختخوابها یا گونی برنج در کمد اتاق بچهها باشد تا خانواده در آن اتاق تردد داشته باشند.
🚨 برای اینکه فکر نکند این اتاق مال خودش است.
حتی مثلاً اگر بچهها کنکوری هستند و نیاز به #تمرکز در مطالعه دارند، به آنها میگوییم این اتاق در این 2 ماه در اختیار شماست. یعنی برای یک مدت زمان مشخص. نه اینکه کلا مکان اتاق در اختیار او باشد.
#شخصیت_شناسی_نوجوان
#تربیت_فرزند
#اتاق_خواب
🔸️@DrsAzizi
هدایت شده از سیاست های همسرداری
مهمانی ناخوانده در خانه سارا و امیر
سارا و امیر تازه در آپارتمان کوچکشان ساکن شده بودند. آنها تصمیم گرفته بودند برای جشن تولد مادر سارا، اولین مهمانی خانوادگی را در خانه جدیدشان برگزار کنند. اما این ایده به جای شادی، به کابوسی تبدیل شد که استرس را همچون مهمانی ناخوانده به زندگی آنها کشاند. سارا با فهرست بلندبالای «تمیز کردن خانه، پختن غذا و تزیینات» دستوپنجه نرم میکرد و امیر درگیر نگرانیِ هزینههای غیرمنتظره و تأخیر در پروژه کاریاش بود. شب قبل از مهمانی، جر و بحث آنها اوج گرفت:
- سارا (با صدایی لرزان): «همهچیز خراب میشود! مامان حتماً میگوید آشپزخانه کوچک است...»
- امیر (با چهرهای درهمرفته): «پول اضافی برای گل و میوه نداریم. پروژهام هم فردا باید تحویل داده شود!»
ناگهان سارا نفسی عمیق کشید. جمله روانشناسش در ذهنش زنده شد: «اول نفست را پیدا کن!»چشمانش را بست: به آرامی تا چهار شماره نفس کشید، چهار شماره نفسش را حفظ کرد و سپس آرام رها کرد. بعد به امیر پیشنهاد داد: «بیا با هم یک دقیقه فقط نفس عمیق بکشیم.» امیر ابتدا مقاومت کرد، اما پس از چند بار تکرار، آرام شد.
سپس سارا پرسید: «این استرس دارد به ما کمک میکند یا فقط انرژیمان را میگیرد؟»هر دو به این پرسش فکر کردند. امیر اعتراف کرد: «استرسم حواسام را از کار پرت میکند، نه اینکه بودجه را مدیریت کنم.» سارا نیز پذیرفت: «ترس از قضاوت مامان، ایدههای خوبم را نابود میکند.»
ناگهان امیر خندید: «یادت هست آن شب در سفر ماه عسل چطور چمدانها گم شد؟ اما با هم کلی خندیدیم و مشکل را حل کردیم!» یادآوری آن خاطره شیرین جرقهای از امید در دل آنها روشن کرد. سارا پیشنهاد داد: «بیا مهمانی را ساده برگزار کنیم: به جای غذای متنوع، همان قورمه سبزی محبوبت را بپزیم. تزیینات را هم با گلهای بالکن خودمان انجام دهیم!»
آنها استرس بزرگ را به گامهای کوچک تقسیم کردند:
۱. صبح: امیر پروژهاش را دو ساعت زودتر آغاز کرد تا بعدازظهر آزاد باشد.
۲. ظهر:سارا تنها آشپزخانه و پذیرایی را تمیز کرد و درِ سایر اتاقها را بست!
۳. عصر: هر دو با پخش موسیقی شاد آشپزی کردند و اشتباهات را با خنده نادیده گرفتند.
سارا وسط خرد کردن سبزیها فریاد زد: «یادم رفت نمک بخرم!» امیر با شوخی گفت: «پس قورمهسبزی رژیمی میشود! بیا پیادهروی کنیم و به سوپرمارکت برویم.» پیادهروی زیر نور ملایم خورشید و شوخیهای کودکانه، استرس را مانند برفی در آفتاب آب کرد.
مهمانی بینقص نبود: غذا کمی شور شد و مادر سارا غر زد: «چرا پردههای جدید نخریدید؟» اما این بار سارا با اعتمادبهنفس پاسخ داد: «مامان! مهم این است که با هم هستیم... یادت هست آن شب که چمدانها گم شد، اما خاطرهاش ماندگار شد؟»
پشت پنجره، امیر آهسته زمزمه کرد: «استرس بخشی از زندگی است، اما دیگر رئیس ما نیست» و هر دو با لبخند به مهمانانشان نگاه کردند، بدون ترس از قضاوت...
نکته علمی: پژوهشها نشان میدهند تنفس دیافراگمی (۴-۴-۴) سیستم عصبی را از حالت «جنگ یا گریز» به «استراحت و آرامش» تغییر میدهد. همچنین خندیدن سطح کورتیزول (هورمون استرس) را تا ۳۹٪ کاهش میدهد (منبع: دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۸)
#آرامش
#همسرداری
#استرس
ضیایی فر
نکات ناب همسرداری👇
https://eitaa.com/hamsardaree