eitaa logo
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
561 ویدیو
15 فایل
حرفٌ في گلبٍ "ھ.." 🌿 "جَهادٌ حتی الشَّهادة" جنگلِ‌حالِ احوالاتِ‌ فکرِشیخِ‌ترنّمات لي مع أللهِ حالةٌ .. هامَ قَلبي إلى سيّد الشُهداء.. کلبه‌مون؛ @taranom_pm کپی: آزاد. آقایِ‌تنها.. @Tarannomat_admin کتابخوان‌مون؛ @book_eat
مشاهده در ایتا
دانلود
[👳‍♀] پیشنهاد‌ه ویژِه🌿 (یک) حتما در برنامه‌ی روزانه‌تان جرئه‌خوانی از بعضی‌کتابها را داشته باشید. این کتاب‌ها مثل عکس ها، روح‌ ِ خاص و بزرگی دارند. یکی از آن‌ها که قصد معرفی دارم؛ چهل‌حدیث‌حضرت‌امام¹ هست.🌱 روزی چند جرئه(یک صفحه دو صفحه)بخوانید‌ اما هرروز بخوانید تا انس بگیرید. کمتر از ۵ دقیقه وقت نمیگیرد. ¹؛ ما باید با اندیشه حضرت امام بیش از پیش مانوس‌شویم. شرط انس آشنایی است. از مهمترین کتب آثار حضرت امام؛ ۱. چهل حدیث ۲. شرح‌جنود‌عقل‌وجهل‌ ۳. صحیفه‌خوانی(وما ادراک صحیفه) خصوصا جلد ۲۱ آن 🌿 ۴. و... تاریخ بر ما شکوه میکند که هم نهج‌البلاغه‌ی حضرت امیر را کنار گذاشتیم، هم اندیشه‌ای که به ما دید تازه‌ و افق بسیار بلندی هدیه داده. حس درونی ام گفت؛ این پست ارزش کردن دارد... @tarannomat •°🌿
@tarannomatUntitled 17_540p_1-mc.m4a
زمان: حجم: 633.7K
گاهی خودسازی‌هامون در واقع خودسوزیِ فکر میکنیم خودسازیِ اگر مفید بود نشرش با شما.. |شیخِ‌ترنّمات| https://eitaa.com/joinchat/3697213457C9fa99c478a
@tarannomatsefleh7-zohor-mc.mp3
زمان: حجم: 2.26M
[⚠️] زمان ظهور زمان راحتی نیست ‌.. ! بیماری فرهنگی سفله .. 🌿 شماره ۷ هر شب یک پادکست کوتاه .. ! لازم @tarannomat •°🌿
ختم ۳۱۳ هزار صلوات هدیه به حضرت مهدی(عج) تا شام نیمه شعبان .. بسم الله ‌‌.. ادمین کانالها جمع آوری تعداد با خودتان در نهایت تا چهارشنبه غروب اطلاع بدید بهمون ..
مَن و اُو .. جزو معنوی راهیان نور...pdf
حجم: 4.41M
برای استفاده بهتر از راهیان نور کنید در صورت مناسب بودن.. سال ۱۳۹۵ این جزو برای اردوی راهیان نور تدارک دیده شد ۴ اتوبوس دانش آموزی مسجد ثامن الائمه(ع) و امام هادی شهرستان بهبهان .. همان ماجرای جانباز مدافع حرم که گفتم..
بین زن و شوهر اگر اختلاف باشد، تا ترمیم نشود و تا زمانی که با هم گفتگو نکنند و حرفهای هم را خوب نشنوند .. هیچ وقت امر هیچ‌کدام بر هم اثر نخواهد داشت .. یک خانواده چنین حساسیتی را دارد _ حالِ یک جامعه نیز باید اینگونه ترمیم شود ..
اگر ممکنه یه لحظه توجه کنید .. چرا توی خانواده‌هامون بعد از ۴۴ سال از انقلاب دچار یک حیرت و سرگردانی و دوقطبی شدیم..؟ خانواده‌های مذهبی عمو یا دایی یا خاله یا عمه با ما فرق میکنند ما مذهبی اونا غیر ما و گاهی باعث جدایی شده ؟.. چرا توی جامعه‌مون به جایی رسیدیم که یه مرد روی دختر چادری دست بلند میکنه و چادر از سرش بر میداره تحلیل اجتماعی ماجرا چیه و راه حل اصلی برای این دوقطبی و تنش چیه ..؟ روی جمله‌ی آبی بزنید و گوش بدید.. قطعا میتونه مفید باشه.. همه میگیم به سالگرد مهساامینی نزدیک میشیم و باز میترسیم .. راه حل اولیه برون رفت از اینها چیه ..؟ روی جمله آبی بزنید قطعا راه کار مفیدی ارائه شده .. ممکنِ کنید ..؟
یه توصیه‌ی ناب برای مراقب از چشم‌ها در مسیر اربعین .. اگر دوست داشتید کنید 👇 ‌
می‌گفت‌بعداز هر نماز واجب دو تا دستش رو میذاشت روی چشم‌ هاش ، آیة الکرسی می‌خوند_بعدِش‌صلوات‌می‌ فرستاد،بعدش أَللهُم احْفَظْ حَدَقَتَیَّ بِحَقّ حَدَقَتِیّ عَلِیّ بْنِ أَبِی طالِبٍ، أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ این دعای قشنگ رو میخوند و دست‌هاش رو بر میداشت .. تا هم فرشته‌ ها مراقب چشم‌هاش باشن و هم چشم‌هاش رنگ‌و بویِ‌حیا بگیره و در مواقع حساس خودش رو حفظ کنه .. و میگفت باید مراقب این حس‌هاو‌حال‌های چشم باشید .. ‌
کبوترها امروز چه قدر قشنگ شده اند؛ دور سرم می چرخند و برخی هم همراهِ من به بازی این فرشته های کوچک دوست داشتنی نگاه می‌کنند .. امروز فلسطین‌مان آزاد شده و ما در کنار مسجد قدس هستیم. کوچه ها را عطر حزن، غم، فرح و شادی توأمان گرفته و با اشک خوشحال هستیم. از مادرم شنیدم که خبر آمدن امام زمان از مکه آمده.. مرد آشنایی در کنار مسجد با لبخند به ما نگاه می کند. به مادرم گفتم:مادر چه قدر آن آقا شبیهِ‌باباست! مادر صورتم را بوسید و گفت: درست گفتی با خواهرت دارند می آیند .. بله .. پدر و خواهر شهیدم به سمت ما می آمدند. طاقت نداشتم.. دویدم سمت بابا .. تا رسیدم .. بیدار شدم و خودم را در بیمارستان دیدم. صدای برادرم را شنیدم که دکتر را صدا زد و گفت : خواهرم به هوش آمد! سپس با خوشحالی رفت که این خبر را به مادر بدهد.. هنوز در حال لذت بردن از طعم شیرین آن خواب بودم که دیدم دستم زخمی و باند پیچی است.. پاهایم می‌سوزد.. من چرا اینجا هستم؟ مادرم در حالی که زیر لب الحمدلله میخواند، به اتاق مان رسید.. میخواستم آن دیدار شیرین در خواب را برایش بگویم که ناگهان صدای وحشتناکی آمد.. آتش و غبار همه‌ی فضا را پر کرد.. دیگر نه خواهری بود، نه مادری و نه .. همه به دیدار پدر رفتند ..چه زیبا این رویا محقق شد .. میخواست رویایی که دیده بود را مثل یوسف تعریف کند اما با خون خویش تحقق آزادی فلسطین را مهر زد.. 🇵🇸