eitaa logo
تربیت معنوی
7.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
92 فایل
﷽ 💌 همراه ما باشید در مسیر رشد معنوی ✅ با یک سبک زندگی قرآنی ❤️با دستورالعمل‌های مجرب علما 🙏 تبلیغات نداریم 👇ارتباط با ادمین جهت مشاوره وسؤالات @naserysaad 👇لینک عضویت در گروه هدایای معنوی https://eitaa.com/joinchat/1690239827C278acfec15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔴 ♦️در منزل گاه زباله امام حسین علیه‌السلام کاروان را گرد آورد و عهد خویش را از آنان برداشت و آنان را به اختیار خویش واگذاشت که بروند یا بمانند. آمده است که در اینجا مردم با شتاب از کنار او پراکنده شدند و رفتند و جز همان اصحاب عاشورایی که می‌شناسی دیگر کسی با او نماند. 🖋 ای دل تو چه می کنی؟ میمانی یا میروی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنشان ببینی و سررشته قلاده را که در دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند... غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می‌فریبد. ♦️چون کاروان عشق در کشاکش آن بیراهه‌ای که به سوی کوفه می پیمودند به رسید، سواری را دیدند که از افق کوفه می آید، بر اسبی اصیل، با کمانی برشانه. او (مالک بن نسر کندی) بود که از کوفه می آمد، و چون نزدیک شد حرّ و یارانش را سلام گفت و امام را اعتنایی نکرد . 📜نامه‌ای از برای حرّ آورده بود که: «اما بعد؛ هر جا که این نامه به تو رسید کار را بر سخت و تنگ کن و مگذار فرود آید جز در زمینی بی آب و علف و بدان که این فرستاده من مأمور است که از تو جدا نشود و همواره نگران باشد تا این امر را به انجام برسانی.» 🔺 از امام خواست که در همان جا فرود آیند. امام گفت: «ما را بگذار که در یکی از قریه های نزدیک فرود آییم، ، غاضریه و یا شفیه.» 🔘حرّ که هنوز نگشته بود، گفت: «نه، نمی‌توانم؛ این مرد را به مراقبت من گماشته‌اند.» گفت: «ای فرزند رسول الله، جنگ با اینان سهل‌تر از جنگ با کسانی است که از این پس به مقابله ما می‌آیند.» و امام فرمود: «من نیستم آنکه جنگ را آغاز کند.» 🖋قافله عشق به سرمنزل جاودان خویش نزدیک می‌شود و این عاقبت کار عشق است. موکب امام به هر سویی که می‌رفت به سوی دیگرش سوق می‌دادند تا روز پنج شنبه، سال ۶۱ هجری به رسید. 📗روایت محرم، شهید سید مرتضی آوینی @tarbiatemanavi
🗓🏴روز بیست و دوم محرم، به یاد جناب حر بن یزید ریاحی و توسل به ایشان 🏴اَلسَّلَامُ عَلَی الْحُرِّ بْنِ یزِیدَ الرِّیاحِی 🔹 از خاندانهای معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود. به درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین علیه السلام5 فراخوانده شد و به سرکردگی هزار سوار برگزیده گشت. گفته‌اند وقتی از دارالاماره کوفه با مأموریت بستن راه بر امام حسین علیه السلام بیرون آمد، ندایی شنید که: ای حرّ! مژده باد تو را بهشت... ▫️حرّ وقتی فهمید کار جنگ با بن علی علیهما السلام جدی است، صبح به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین علیه السلام پیوست. توبه‌کنان کنار خیمه‌های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ▪️هنگام شهادتش، امام حسین علیه السلام بر بالین او حضور یافت و خطاب به آن شهید فرمود: تو همان گونه که مادرت نامت را «حرّ» گذاشته است، حرّ و آزاده‌ای، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت. حضرت، دست بر چهره‌ او کشید و با دستمالی سر حرّ را بست. ☑️نقل است شاه اسماعیل صفوی قبر حرّ را گشود و پیکرش را سالم یافت، چون خواست پارچه‌ای را که بر سرش بسته بود باز کند، خون جاری شد و دوباره آن را بستند، آن گاه بر قبرش قبّه‌ای ساختند. 📓فرهنگ عاشورا، ص154 @tarbiatemanavi
🗓🏴روز بیست و دوم محرم، به یاد جناب حر بن یزید ریاحی و توسل به ایشان 🏴اَلسَّلَامُ عَلَی الْحُرِّ بْنِ یزِیدَ الرِّیاحِی 🔹 از خاندانهای معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود. به درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین علیه السلام5 فراخوانده شد و به سرکردگی هزار سوار برگزیده گشت. گفته‌اند وقتی از دارالاماره کوفه با مأموریت بستن راه بر امام حسین علیه السلام بیرون آمد، ندایی شنید که: ای حرّ! مژده باد تو را بهشت... ▫️حرّ وقتی فهمید کار جنگ با بن علی علیهما السلام جدی است، صبح به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین علیه السلام پیوست. توبه‌کنان کنار خیمه‌های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ▪️هنگام شهادتش، امام حسین علیه السلام بر بالین او حضور یافت و خطاب به آن شهید فرمود: تو همان گونه که مادرت نامت را «حرّ» گذاشته است، حرّ و آزاده‌ای، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت. حضرت، دست بر چهره‌ او کشید و با دستمالی سر حرّ را بست. ☑️نقل است شاه اسماعیل صفوی قبر حرّ را گشود و پیکرش را سالم یافت، چون خواست پارچه‌ای را که بر سرش بسته بود باز کند، خون جاری شد و دوباره آن را بستند، آن گاه بر قبرش قبّه‌ای ساختند. 📓فرهنگ عاشورا، ص154 @tarbiatemanavi