🔴#فتح_خون🔴
#ورود_به_کربلا
♦️در منزل گاه زباله امام حسین علیهالسلام کاروان را گرد آورد و عهد خویش را از آنان برداشت و آنان را به اختیار خویش واگذاشت که بروند یا بمانند.
آمده است که در اینجا مردم با شتاب از کنار او پراکنده شدند و رفتند و جز همان اصحاب عاشورایی که میشناسی دیگر کسی با او نماند.
🖋 ای دل تو چه می کنی؟ میمانی یا میروی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنشان ببینی و سررشته قلاده را که در دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند... غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند میفریبد.
♦️چون کاروان عشق در کشاکش آن بیراههای که به سوی کوفه می پیمودند به #نینوا رسید، سواری را دیدند که از افق کوفه می آید، بر اسبی اصیل، با کمانی برشانه. او (مالک بن نسر کندی) بود که از کوفه می آمد، و چون نزدیک شد حرّ و یارانش را سلام گفت و امام را اعتنایی نکرد .
📜نامهای از #ابن_زیاد برای حرّ آورده بود که: «اما بعد؛ هر جا که این نامه به تو رسید کار را بر #حسین سخت و تنگ کن و مگذار فرود آید جز در زمینی بی آب و علف و بدان که این فرستاده من مأمور است که از تو جدا نشود و همواره نگران باشد تا این امر را به انجام برسانی.»
🔺 #حرّ_بن_یزید از امام خواست که در همان جا فرود آیند. امام گفت: «ما را بگذار که در یکی از قریه های نزدیک فرود آییم، #نینوا، غاضریه و یا شفیه.»
🔘حرّ که هنوز #حرّ نگشته بود، گفت: «نه، نمیتوانم؛ این مرد را به مراقبت من گماشتهاند.» #زهیر_بن_قین گفت: «ای فرزند رسول الله، جنگ با اینان سهلتر از جنگ با کسانی است که از این پس به مقابله ما میآیند.» و امام فرمود: «من نیستم آنکه جنگ را آغاز کند.»
🖋قافله عشق به سرمنزل جاودان خویش نزدیک میشود و این عاقبت کار عشق است. موکب امام به هر سویی که میرفت به سوی دیگرش سوق میدادند تا روز پنج شنبه، #دوم_محرم سال ۶۱ هجری به #کربلا رسید.
📗روایت محرم، شهید سید مرتضی آوینی
@tarbiatemanavi