🔘علم خود بنیاد در عصر جاهلیّت دوم
پوشيده نيست كه، علم زائل كنندة تاريكيها و ناشناختهها و رهنما به سوي حق است. معرّف حجّت حق و فارق ميان حقّ و باطل است. همان كه كتاب الله و آل الله،
حامل و مبشّر و مبلّغ آن بودند.
٭ از همين جهت شفا نيز در خود دارد؛ ليكن در عصر جاهليّت دوم، بزرگترين حجاب مخفي و ضايع كنندة #كتابالله و #آلالله، بزرگترين منكر حجّت حق، صورت علم به خودش گرفت و شهره به علم و آگاهي شد؛ بلكه در كسوت حجّت، فارق معكوس هم شده؛ يعني حق را باطل و باطل را حق معرفي ميكند؛ معروف را منكر و منكر را معروف مينمايد.
٭ اين امري بديهي است كه، آنچه كه قادر به شناختِ حجّت و معرفي حجّت نباشد، علم نيست. علم نور است، از اينجاست كه راه از چاه مينمايد. آنچه كه از عهدة رهگشايي به سوي فارق و حجّت حق برنيايد، قرين به جهل و رهنماي جهالت و از قبيلة آن است.
٭ جاهل در عصر جاهليّت اوّل، حجّت حق را نميشناخت، امّا به محض ديدار و استماع كلام او ايمان آورد و بتها و بتپرستي را رها كرد.
٭ ليكن، جاهلان عصر آخرين و جاهليّت دوم، به محاجّه و ستيز و انكار با حجّت حق روبهرو ميشوند. از همين رو، امام صادق(ع) از قول پدرانشان نقل فرمودند:
٭ «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كس قائم از فرزندان مرا انكار نمايد، به مرگ جاهلی مرده است».»(۱)
٭ اعلام تجربة جاهليّت دوم و به عبارتي جاهليّت مدرن در سالهاي قبل از ظهور، از سوي پيامبر گرامي(ص) و ائمة معصومان(ع)، اعلام بطلان پندار «اصل ترقّي» يا تكامل و تطوّر است، كه توسط مبلّغان و مبشّران تاريخ و تفكّر غربي مطرح و پذيرفته شد.
٭ با روشنايي گرفتن فانوسِ علمِ خودبنياد، در عصر جديد، كساني چون فرانسيس بيكن پنداشتند، اين فانوس چنان روشنايي ميافشاند كه جهالت و تحجّر قرنهاي گذشته و همة فرهنگها و تمدّنهاي تجربه شدة قبلي را اثبات ميكند؛ بلكه با تسهيل و تسطيح مسير، آيندهاي نوراني و مملوّ از علم و بصيرت و بينايي را فراروي بشر قرار خواهد داد.
٭ بيان مشخّصات و معرفي مصاديق جاهليّت اوّل، قبل از بعثت رسول اكرم(ص)،
در خود و با خود، معني و تفسير علم الهي و حيات طيّبة عالمانه و خالي و عاري از جهالت را داشت.
٭ اين نحوة نگرش به هستي، نحوة بودن، نحوة تعامل و سير در عرصة زمين است كه بيان ميدارد، آدمي پاي در عرصة علم و دانايي گذاشته يا در جهالت دست و پاي ميزند.
٭ بعثت رسول اكرم(ص) و ابلاغ رسالت و انزال كتاب آسماني، براي عرب جاهلي، دروازة خروج از جاهليّت اوّل و بسط و گسترش علم و دانايي حقيقي بود؛ همان كه كيفيّت همه چيز را ديگرگون ساخت.
گويي كه تولّد انساني جديد و جماعتي جديد را در عرصة هستي سبب شد و باعث شد تا بشر پاي در آستانة انسانيّت الهي بگذارد و تودة بيخبر و آلوده به جهالت، امكان ورود به عرصة امّت اسلامي را بيابد.
٭ از اينجا مسلمان و امّت اسلامي متولّد شد. هم آنان كه در پرتو قرآن، سيره و سنّت آن معلّم آسماني، حامل قرآن، نماد علم و حيات عالمانه در عرصة زمين شدند.
٭ ترديدي نيست كه صورت تاريخي و حيات مادّي و تمدّني، همة اعتبار، اصالت و جايگاه خود را نه از رنگ و لعاب و تنوّع و تكثّر اشيا، از امري اخذ ميكند كه به حقيقت، صاحب اصالت و جاه است.
٭ معني دهنده و اعتبار بخشنده به همة صورتهاي مادّي و معاملات و مناسبات مردم، قبل از هر امر، جان معنوي و فرهنگي آن صورتهاست. همان هويّتي كه با بعثت نبيّ اكرم(ص) از كتاب الله و آل الله حاصل آمده
بود.
📖پینوشتها:
۱. بحارالأنوار، ج 51، ص 73.
📚#سیاحتدرشرق/#جاهلیتمدرن
@tarikh_farda