تاریخ حوزه طهران
📷از چپ به راست: نفر اول نشسته آیتالله #سید_احمد_طالقانی نفر چهارم #شیخ_آقابزرگ_تهرانی 🕌 @feyziye
✍#شمس_آل_احمد در کتاب #جلال_از_چشم_برادر در گزارشی از مجالس دوستانه و صمیمی پدر خود سید احمد طالقانی مینویسد:
🔻پاى ثابت مجالس خصوصى پدر جلال و دوستان هم ميثاقش، #شيخ_حسين_سورى بود.
براى خودش قلندرى بود آزاد از هفت دولت.و بىاعتنا به مال و مقام.و در مقام مسخرهبازى تا داد خود را از مهتر و كهتر بستاند.چهل و پنجاه سالى داشت.متوسط قامت بود و متوسط اندام.اما چابك رفتار و تيز ذهن و حاضر جواب.عمامهاش چون برف سفيد.اما كوچك و كوتاه.وقتى بازش مىكرد و آن را دور كمرش مىبست،دو متر هم طول نداشت.حافظه خوبى داشت.علاوه بر آيات و احاديث،ذهنش خزينهاى بود از اخبار و قصص.
ملغمۀ شفاهى و زندهاى بود از عبيد زاكانى و ملا حبيب كاشى.نه تنها مجموعۀ رسالات عبيد زاكانى و رياض الحكايات ملا حبيب كاشانى را در حفظ داشت،بلكه خود،طلحك كريم شيرهاى نوى بود در جمع دوستان پدر.و رنجيده از ستم و ظلم قزاقان و روشنفكران تازه بدوران رسيده دوران بيست ساله حكومت سياه پهلوى.من در هشت ده سالگى چندين مجلس او را ديده بودم كه يك لاقبا بود.و مجالس تند و عصبى جمع دوستان پدر را، هرگاه احساس مىكرد كه كار جمع به مجادله خواهد كشيد،مديريت جلسه را در دست مىگرفت.و عمامهاش را باز مىكرد و مىبست دور كمرش.روى تنها لبادهاى كه به تن داشت و ...شروع مىكرد به رقص و بشكن زدن و تصنيفهاى فى البداهه سرودن.
...در احوال او شنيده بودم كه بىخانمان و بىجا و مكان است. در مهمانيهاى دوره پدر كه حاضر مىشد،همراه خود يك مجمعه مسى همراه داشت.كه آن را با طنابى كه به دو سوى مجمعه بسته بود،آويز شانه و گردن خويش مىساخت.و پس از ختم مراسم شام،اجازه نمىداد بازماندههاى سفره را،به اندرون و آشپزخانه باز گردانند.همۀ انواع غذاها را مىريخت توى مجمعه.و نانهاى مانده را مىچيد روى آن.و زودتر از ديگر اعضاى مهمانى،از خانه مىرفت.برايم گفته بودند كه كارش آن است كه به در خانه مستحقاتى كه مىشناخت،مراجعه مىكرد.و به هر خانه و شخصى،سهمى از آن غذا را تقسيم مىكرد.
🕌 @feyziye_tehran