eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
118 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات ِ پنجشنبه است... به یاد تمامی رفتگان و به یاد همه شهدای عزیزمان به ویژه فاتحه و صلوات قرائت کنیم. 🌷🕊 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_108🌹 #محراب_آرزوهایم💫 به مناسبت رفتن دایی مامان تصمیم می‌گیره ب
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 مثل همیشه حرفم رو به تمسخر می‌گیره و می‌زنه زیر خنده. - وای نرگس! اخمی می‌کنم و خیلی جدی میگم: - هیس! صدات رو می‌شنون. - رفتارهات واقعا خنده داره نرگس، آخه چرا ازش فرار می‌کنی؟ مگه اژدهاست؟ دستی به صورتم می‌کشم و کلافه لب می‌زنم. - از اژدهام بدتره! بیا چاییش رو ببر تا سرد نشده منم شیرینی رو میارم. با لحن خواهرانه و دلسوزانه‌ای دستی به پشتم می‌کشه و سعی می‌کنه دلداریم بده. - نمی‌خواد، خودم دوتاش رو می‌برم تو برو استراحت کن دلت درد می‌کنه، بهتر شدی؟ سرم رو به نشونه‌ی تأیید تکون میدم. - الآن خوبم. - فکر کنم به‌خاطر ضعف باشه چون غذات نصبت به قبل کمتر شده. سینی رو از روی اپن برمی‌داره، قبل از رفتن برمی‌گرده سمتم و میگه: - نرگس! حرف‌هایی که داخل حرم گفتی رو یادت نره. آهی از ته دل می‌کشم، بیرون میره و صبر می‌کنم که بعد از پذیراییش برم تا بقیه بهم گیر ندن. به محض نشستنم دایی با لحن خاصی دست روی پای امیرعلی می‌زاره و میگه: - خب آقا امیرعلی، بله رو گرفتی؟ لبخند تلخی می‌زنه و سرش رو به زیر می‌ندازه. - هنوز نه، ولی امیدوارم. دایی زیر خنده می‌زنه که دلیل هیچکدوم از کارها و حرف‌هاش رو درک نمی‌کنم. - خوبه که. خاله هم که مشخصه از حرف‌های دایی چیزی سر نیاورده با اوقات تلخی حرف دلم رو می‌زنه. - وا! خب یکجوری صحبت کنین که ماهم بفهمیم. - واضح بود که خواهر گلم، حالا بعدا ان‌شاءﷲ واضح تر میشه. در ادامه‌‌ی این حرف دوباره کمی اخم به چهره مامان میاد که کلافه از این رفتارهای مشکوک بلند میشم و به سمت اتاقم میرم اما با صدای بلند مامان متوقف میشم. - کجا؟ با صدایی که خودم هم به زور می‌شنوم زمزمه می‌کنم. - میرم یکم استراحت کنم. نگاه مشکوک دایی رو پشت گوش می‌ندازم و بی‌توجه به بقیه به سمت اتاقم میرم. کش چادرم رو از دور سرم آزاد می‌کنم و کنار خودم روی تخت رهاش می‌کنم. کلافه سرم رو بین دست‌هام می‌گیرم و با حرص توی دلم فریاد می‌زنم. - چی شد پس؟ تو که می‌خواستی جلوی دلت رو بگیری، حالا طاقت نیاوردی؟ روی تخت دراز می‌کشم، چنگی به ملحفه‌ی سفید روی تخت می‌زنم. خیره‌ی رنگ سفید و یک دست سقف میشم که کمی کنار سه گوشش نم پس داده و به زردی می‌زنه. - خدایا! این حس مسخره چیه؟ از کجا پیداش شده؟ منی که از مرد جماعت بدور بودم، حالت یک مرد انقدر برام مهم شده. از شدت کلافگی دست‌هام رو روی صورتم می‌زارم و بغض لنگر انداخته‌ی توی گلوم رو قورت میدم. -بعد از فوت بابا از هر مردی فراری بودم به جز دایی! حتی از اون عموهای بی‌معرفتم که بعد از فوت بابا محسن بهمون پشت کردن و به شهرشون برگشتن، بدون اینکه تو این سال‌ها خبری ازمون گرفته باشن. مطمئنم که به مرده و زنده‌مون هم اهمیت نمیدن. با صدای باز شدن در سر جام سیخ میشم که با لبخند مهربون مامان روبه‌رو میشم اما وقتی که نگاهش به چشم‌های تو گود رفته‌م می‌افته لبخندش تلخ میشه و میگه: - بیا بیرون یکم بشین، داییت می‌خواد بره. - کجا؟ - پیش خانمش. از شنیدن این خبر چینی به پیشونیم میدم و با تکون سر حرفش رو تأیید می‌کنم. دوباره چادرم رو سرم می‌کنم و به سمت همون جای قبلیم حرکت می‌کنم... 🏴@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 با چشم‌های غم زده‌ای به دایی نگاه می‌کنم، به ‌محض اینکه حرفش با امیرعلی تموم میشه سریع خودم رو وسط می‌ندازم و می‌پرسم. - کی می‌خواین برین؟ - فردا شب. - مگه قرار نشد منم ببرین؟ با کلافگی‌ خاصی دستی توی موهاش می‌کشه و جوابم رو میده. - نه دایی جان، اونجا همه درگیرن، حال مامان فرزانه‌م بدتر شده اذیت میشی. کلافگیش رو که می‌بینم دیگه چیزی نمیگم تا خودش سر جاش جابه‌جا میشه و بحث رو تغییر میده. - نرگس جان توجه کردی چند وقتیه نه درسی می‌خونی نه کاری انجام میدی؟ با این حرفش تمام نگاه‌ها به سمتم کشیده میشه که کمی معذب داخل مبل فرو میرم و لب می‌زنم. - توی پایگاه مشغولم دیگه. - پایگاه که کافی نیست، اینو خودت هم می‌دونی. استکان چایی نباتم رو بین دست می‌گیرم و خیره میشم به لرزش مایع داخلش. - می‌گین چیکار کنم؟ با خنده تکیه‌ش رو از مبل می‌گیره، دست‌هاش رو همون‌طور که روی پاهاش می‌زاره انگشت‌هاش رو بهم قفل می‌کنه و میگه: - حالا شد، با یکی از دوست‌هام صحبت کردم خانمش تو یک دبیرستان دبیر حرفه و فنه. گفتن که شدیدا به یک معلم هنر احتیاج دارن. تا جایی که من یادمه قبل از معماری چند سالی حرفه فن خوندی بعد رفتی معماری یک چیزهایی سر در میاری. با تعجب به دایی نگاه می‌کنم اما قبل از اینکه بخوام قبول کنم مامان سریع مخالفت خودش رو اعلام می‌کنه. - نه مهدی جان، نرگس زمان ازدواجشه این چند سال همش می‌گفت درس دارم هیچی خونه داری یاد نگرفته، الآنم یک فرصد خوبه برای اینکه چهارتا چیز یاد بگیره. با صدای امیرعلی نگاه هممون سمش میره که با حالت خجالت و معذبی زمزمه می‌کنه. - منم با ملیحه خانم موافقم، به‌نظرم بهتره نرگس خانم دوباره توی محیط هنرستان نرن. دایی چپ چپی نگاهش می‌کنم که از شدت خجالت قطرارت ریز آب پیشونین رو پر می‌کنن، دور از نگاه بقیه تک خنده‌ای می‌کنم، برای اینکه از این شرم نجاتش بدم بحث رو به طرف دیگه‌ای می‌کشم و موضوع سرکار رفتن من در نطفه خفه میشه. تا آخر مهمونی حرفی نمی‌زنه، با دلخوری پرتقالش رو پوست می‌کنه و سرش رو با خرد کردن پوست‌های پرتقال گرم می‌کنه، سریع نگاهم رو ازش می‌گیرم و به خودم اخطار میدم. - نباید روی کارهاش زوم کنی! دایی که عزم رفتن می‌کنه درد عجیبی توی قلبم خیمه می‌زنه و با ناراحتی به بدرقه‌ش میرم. همه بعد از خداحافظی برمی‌گردن داخل خونه و من می‌مونم و خودش. - چرا نمیری دختر؟ - دلم براتون تنگ میشه. بوسه‌ای به پیشونیم می‌زنه و کنار گوشم میگم: - دل منم برات تنگ میشه ولی خودت می‌دونی دیگه مجبورم، راستی نرگس خانم بدقلقی نکن. به سمت ماشینش میره که با نگاه موشکافانه‌ای ازش می‌پرسم. - برای چی؟ - خودت می‌فهمی. بعد از خداحافظی سوار ماشین میشه و راه می‌افته، کاسه آب رو پشت سرش خالی می‌کنم و برمی‌گردم داخل، به در تکیه میدم که پشتم از گرماش داغ میشه اما توجهی نمی‌کنم و با لب‌های آویزونی زیر لب میگم: - منظورش چی بود؟ 🏴@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 همین‌طور که خودکار رو بین انگشت‌هام به چرخش در میارم هم‌زمان ستا پرونده‌ی پراکنده‌ی جلوم رو بررسی می‌کنم که مهدیار با حجم عظیمی از برگه وارد میشه، با خستگی تمام سرم رو روی میز می‌زارم و با ناله لب می‌زنم. - نه تو رو خدا بسه. صدای خندش فضای اتاق رو پر می‌کنه و درحالی که پشت میز خودش می‌شینه میگه: - نترس، کاری به تو ندارم؛ اینا چندتا پرونده قدیمیه که باید یکم مرتبشون کنم بعدم برن بایگانی. سرم رو بلند می‌کنم و با دوتا انگشت اشاره و شستم گوشه چشم‌هام رو فشار میدم که سرم از درد تیر می‌کشه. - انقدر این چندتا پرونده گیجم کرده که دارم دیوونه میشم، حسم میگه یک ربطی بهم دارن اما هیچ نقطه اشتراکی پیدا نمی‌کنم. در حالی که لیوان رو از پارچ آب پر می‌کنه دلداریم میده. - خب معلومه برادر من از دیروز صبح یک سره پای این پرونده‌هایی. بلندشو بریم مسجد نزدیکه اذونه، بعدم برو خونه یکم استراحت کن حتم دارم دیشبم نخوابیدی. لیوان آب رو ازش می‌گیرم، یک نفس بالا میرم و بعد از یک نفس عمیق میگم: - چرا بابا دو ساعت خوابیدم. چند ثانیه‌ای سکوت می‌کنه و فقط نگاهم می‌کنه که در نهایت با خنده از دست نگاه سنگینش در میرم. - خیلی خب بریم. داخل مسجد همه بچه‌های بسیج جمعشون جمعه. این چند وقت انقدر کارهام زیاد شده و درگیر خواستگاری شدم وقت مسجد اومدن و وقت گذروند با بچه‌ها رو ندارم، بعد از نماز کمی باهاشون گپ می‌زنیم که مهدیار دستش رو روی شونه‌م می‌زاره و از جاش بلند میشه. - بلندشو بریم خونه که باید یک خواب حسابی کنی. حرفش رو رد نمی‌کنم، با خوشحالی دستش رو می‌گیرم و از جام بلند میشم چون حسابی دلم یک خواب راحت می‌خواد. بعد از خداحافظی از بچه‌ها به سمت کفش داری می‌ریم که با صدای سپهر جفتمون به سمتش برمی‌گردیم و منتظر نگاهش می‌کنیم تا اینکه من رو مخاطب قرار میده. - آقا سید چند لحظه کارتون داشتم. با تکون سر پیشنهادش رو قبول می‌کنم و وارد محوطه‌ی مسجد می‌شیم که قبل از شروع صحبت‌های سپهر مهدیار برای یک سری کارهای کوچیک به سمت پایگاه میره. برای اینکه وقت رو از دست ندم رو به سپهر میگم: - مشکلی پیش اومده؟ از خجالت رنگش سرخ میشه و با من و من جواب میده. - مشکل که نه...راستش رو بخواین...امر خیره. چشم‌هام که از شدت خستگی به زور باز نگه داشتم با شنیدن این حرف ناخودآگاه دوبرابر حد معمول باز میشن و کمی تن صدام بالا میره. - امر خیر؟ - بله، برای خواهرتون. اخم‌هام رو بهم می‌كشم و سعی می‌کنم خودم رو کنترل کنم. - خواهرم نیستن، قصد ازدواج هم ندارن. - میشه در حقم برادری کنین باهاشون حرف بزنین؟ من واقعا به ایشون علاقه دارم! شاید اگه باهم صحبت کنیم نظرشون عوض شه. با فشار انگشت روی شقیقه‌هام سعی می‌کنم کمی از شدت این فشار و دردی که به سرم وارد میشه کم کنم، نفس عمیقی می‌کشم و سعی می‌کنم خودم رو کنترل کنم. - بعدا مفصل درباره‌ش حرف می‌زنیم. چشم‌هاش از خوشحالی برق می‌زنن و در جوابم میگه: - ان‌شاءﷲ که برات جبران کنم آقا سید، فقط میشه به حاج محمدم بگی؟ بی‌تفاوت زیر لب میگم: - اگه شد باشه. به سمت در خروجی میرم و مهدیار هم بعد از چند دقیقه برمی‌گرده و به سمت خونه حرکت می‌کنیم... 🏴@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
امام صادق عليه‌السلام: صدقه دادن و صلوات فرستادن در شب و روز جمعه برابر هزار حسنه است و هزار سیئه بوسیله آن نابود می‌شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می‌شود. 📚وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۸۹ 🍃
✋🏻❤ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🌱 هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و برای روح خسته و دلتنگم تسکینی نیست جز نجوای نام زیبای شما 🌱❤
°•| ترک گناه |🏴•°
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود:
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود: 🌹محب اهلبیت سرباز امام زمان🌹 🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃😍 *امشب هدیه میکنیم 10 صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀* *❤️❤️* 💚💚💚💚💚💚💚 💞💞ان شاءالله * دعاگویی تک تک ما باشد 🤲🏻❤️ *اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️* ** ** *مشمول‌دعای‌شهداء‌باشید* ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
😴 وقت خوابیدن 😴 وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری 💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢 ⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸 ↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق علیه السلام فرمود، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. 🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷 💠ألْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠 🎁 هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁 1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است. 2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 🔸یک مرتبه🔸 3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات 🔸یک مرتبه🔸 4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد. 🔸یک مرتبه🔸 التـــــماس دعــــ❤️ــــــا ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
4_5987713494760308023.ogg
2.12M
✋🏼🌱 قرار هرشب مون🌸 『بِســـم‌ِالله‌الرَحمــن‌ِالرَحیــم📿 اِلهی‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ‌ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ‌ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ‌ السَّماءُ و اَنتَ‌ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلى‌ مُحَمَّد وَ آلِ‌ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ‌ عَنا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ‌ ياعَلِيُّ‌ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني‌ فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني‌ فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ‌ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ‌ مُحَمَّد وَآلِهِ‌ الطّاهِرين🤲🏼 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت مردم بصره به سمت کربلا - اربعین 1403 الهی که هرکی یه بار این روزارو ببینه مسیر خوب زندگیم مسیر اربعینه ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
mehdi rasooli-roze-masterr.mp3
8.23M
نماهنگ | ☁️ 🎙 بانوای: 📝شاعر: امیر علی شریفی 🎞 تنظیم : محمد مصباح 🏴 ویژه شهادت سلام‌الله‌علیها ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌸🌸قـرارصبــح🌸🌸🌺 سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🌷🌷🌷 دعای سلامتی امام زمان (عج) "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم" اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌷🌷🌷 پر برکت می کنیم روزمان را با سلام بر گلهای هستی: سلام بر     حضرت محمد(ص)               امام علی(ع)                خانم فاطمه(س)                       امام حسن (ع)                         امام حسین(ع ) پنج گل باغ نبی، سلام بر           امام سجاد(ع)                امام باقر(ع)                 امام صادق (ع)    گلهای خوشبوی بقیع، سلام بر               امام رضا(ع) قلب ایران و ایرانی                     سلام بر      امام موسی کاظم(ع)           امام محمد تقی (ع) خورشیدهای کاظمین،   سلام بر        امام علی نقی (ع)              امام حسن عسکری(ع ) خورشید های سامراء و سلام بر               حضرت مهدی (عج) قطب عالم امکان،                     امام عصر و زمان   که درود وسلام خدا بر این خاندان نور و رحمت باد. خدایا به حق این ۱۴ گل روزمان را پر برکت گردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللّهم صلی علی محـمد وآل محـمد و عجـل فی فرج موڶانا صـاحب الزمان عج الله و اید امامناالخامنه ای♥️           آمین یارب العالمین ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ @tarkgonah1
مداومت بر دعای غریق باعث ثابت موندن در دین میشه،هر روز بخونیم یاالله یارَحمٰن یارحیم یامُقَلِبَ الْقُلوب ثَبِّت قَلبی عَلیٰ دِینِک ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
Mirdamad-ِDua-Nudba_۲۰۲۴_۰۷_۲۶_۰۵_۳۶_۲۰_۵۶۲.mp3
58.41M
مداح: میرداماد (اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج) ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1