°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_34🌹 #محراب_آرزوهایم💫 نفسم رو کلافهبار بیرون میدم و بعد از چند
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°•
#پارت_35🌹
#محراب_آرزوهایم💫
با همون حال نزارم زیر لب زمزمه میکنم.
- الحمدلله.
پرونده رو باز میکنه و همینطور که ورق میزنه، میگه:
- یک سری چیزها مشخص شده که به نظرم بهتره توهم بدونی، شاید بتونی فکری بکنی!
سرم رو به نشونهی تأیید تکون میدم و بخاطر سردرد شدیدم، با اخمهای توهم، منتظر نگاهش میکنم.
- به غیر از تو، چه کسی از عملیات اون شب خبر داشت؟
- خانم محبوبی، سپهر و مجتبی.
- مجتبی که اون شب اینجا پیش من بوده پس نمیتونه...
چند لحظهای مکث میکنه و دنبال کلمهای میگرده که هم منظورش درست منتقل بشه هم من برداشت اشتباهی نکنم. اما من دیگه همه چیز رو قبول کردم یا به قول معروف آب از سرم گذشته!
چشمهام رو محکم روی هم میزارم و سرم رو به پشت خم میکنم.
- متهم باشه!
کلافهتر از قبل حرفم رو تأیید میکنه.
- پس میمونه تو، سپهر و خانم محبوبی که بین شما سه تا، دوربین سوپر مارک جلوی خونه تصویر تو رو گرفته.
- تاریخ و ساعتش رو چک کردین؟
با سر تأیید میکنه و میگه:
- البته من چک نکردم، اولین نفری که دوربینها رو چک کرده خانم محبوبی بوده و بعدش مجتبی تأیید کرده.
سکوت میکنم و حرفی نمیزنم که بخاطر ساکت بودنم عصبی میشه، جدیتر و محکمتر از قبل فریاد میزنه.
- امیرعلی حرف بزن! بگو دقیقا کجا بودی اون موقع؟ حرف بزن! اگه حرف نزنی میشی همدست با تروریستها! میدونی حکمش چیه؟ چرا نمیفهمی؟ چرا حرف نمیزنی؟ میدونی خانوادهت چقدر نگرانتن؟ خواهرت چند روزه مهدیار رو سیم جین میکنه تا از تو خبر بگیره، پدرت دائم داره زنگ میزنه تا یک خبری از تو بفهمه، نگرانیش رو میفهمی؟
کلمهبهکلمهی حرفهاش گوشت تنم رو میخوره! بلند تر از خودش میگم:
- آره میفهمم اما چاره چیه؟ من هیچ شاهدی ندارم بهجز خدا.
دستهاش رو میکوبه رو میز و عصبیتر از همیشه میگه:
- امیرعلی درست حرف بزن بگو کجا بودی؟
صدام تحلیل میره اما ذرهای از عصبانیتم کم نمیشه.
- خونهی یک زن بیوه با دوتا بچهی کوچیک که سقف و دیوار سمت راست خونهشون رو خراب کرده بودن. غیر از سهتا پتو چیزی برای گرم کردن خودشون نداشتن، میفهمی؟! میفهمی چند ماهه شب رو با هزارتا ترس و لرز و واهمه سر میکردن؟ نمیتونستم ببینم و کاری نکنم. بخاطر همین چند روزی بود که غیبم زده بود و ازم خبری نبود.
سرش رو پایین میندازه و حرفی نمیزنه. کلافهبار دستم رو توی موهام میبرم و نفس عمیقی میکشم، این سر درد لعنتی داره روانیم میکنه!
آقای علوی لیوان یکبار مصرفی رو آب میکنه و میزاره روبهروم. آروم زیر لب ازش تشکر میکنم و جرعهای آب میخورم که باعث میشه گلوم به شدت بسوزه.
- فکر کنم چیز دیگهای برای گفتن نمونده باشه.
- نه.
از جامون بلد میشیم، در آغوش میگیرم و آروم کنار گوشم میگه:
- ببخش سرت داد زدم، نگران نباش همه چیز درست میشه.
- انشاءالله...
☞☞☞
چند روزی از اومدن مهدیار گذشته و هنوز هم خبری از امیرعلی به دستمون نرسیده. چیزی به شروع شدن امتحانهام نمونده و اصلا حوصلهی درس خوندن ندارم. چندباری سراغ مهدیار رفتم، چون تنها کسیه که از امیرعلی خبر داره اما چیزی نمیگه و هر بار به یک بهانهای دست به سرم میکنه.
داخل اتاق هانیهایم و یک لحظههم آروم نمیگیرم. مدام در عرض و طول اتاق راه میرم، دایی مهدی و بقیه بیرون نشستن و دارن باهم حرف میزنن. با صدای هانیه سرجام میایستم و عصبی بهش نگاه میکنم.
- چقدره؟
این حرفش باعث میشه چند ثانیهای با گنگی نگاهش کنم.
- چی؟
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°•
#پارت_36🌹
#محراب_آرزوهایم💫
با چشمهاش به اطراف اتاق اشاره میکنه و میگه:
- طول و عرض اتاق دیگه! چهار ساعته داری وجب میگیری، بشین دیگه سرم گیج رفت.
نگاه معنا داری بهش میندازم و بدون هیچ حرفی، دوباره به کارم ادامه میدم.
- الآن تو اگه رو مخ من راه بری چیزی درست میشه؟ بعد هم نمیفهمم ربطش به تو چیه؟! بشین پای درس و مشقت. اون هم مرد بزرگیه خودش میتونه از پس خودش بر بیاد.
برمیگردم سمتش و کمی تن صدام بالا میره.
- چرا تو نمیفهمی؟ من با چشمهای خودم دیدم به زور سوار ماشین کردنش و درست از همون موقع غیبش زده، من الآن خواهرشم! نمیدونم چرا اما به عنوان برادرم، واقعا نگرانم اگه بلایی سرش اومده باشه!
روش رو ازم بر میگردونه و آروم زیرلب میگه:
- چه یکدفعه این حس خواهر و برادری جنابعالی پدیدار شده!
- هانی خانم شنیدم چی گفتی.
شونهای بالا میندازه، از جاش بلند میشه، سمت در میره و میگه:
- گفتم که بشنوی!
میدونه اگه یک دقیقهی دیگه بمونه قطعا بلایی سرش میارم، بهخاطر همین قبل از وقوع هر حادثهای، خودش صحنه رو ترک میکنه...
***
چند روزی هست که جو خونه به شدت متشنج و بهم ریختهست. اونقدر کلافهم که حتی نازنین هم سعی میکنه ازم فاصله بگیره.
طبق روال همیشگی از دانشگاه برمیگردم. یک مدتی هست که همه توی پذیرایی خاله در حال غصه خوردنن که شاید فکری کنن و بتونن امیرعلی رو پیدا کنن.
سلامی بیحال زیر لب زمزمه میکنم و به سمت اتاقم میرم، لباسهام رو که عوض میکنم، برمیگردم و کنارشون میشینم که دایی میگه:
- همهی بیمارستانها و پزشک قانونیها رو با بچهها پرسوجو کردیم، الحمدالله ازش خبری نبود.
مامان ملیحه نفسی از روی آسودگی میکشه که حاجی میگه:
- نمیدونم چرا مهدیار اصرار داره به پلیس نگیم!
دایی مهدی سر تکون میده، میتونم کلافگی رو از توی چشمهاش بخونم.
- منم نمیدونم.
چند لحظهای به فکر میرم و با خودم میگم:
- کاش میشد دوباره برم پیش مهدیار، شاید خبری شده باشه.
همون موقع دایی کورسوی امیدم رو از بین میبره.
- امروز رفتم پیش مهدیار اما گفت صبر کنین انشاءالله میاد.
حاجی با کلافگی از جاش بلند میشه و میگه:
- من دیگه نمیدونم چیکار کنم!
خداحافظی سَرسَریای میکنه و به طبقهی پایین میره.
دایی بهم نگاه میکنه، وقتی میبینه تو فکرم، برای اینکه از اون حال و هوا درم بیاره میگه:
- نگران نباش دایی جان نمیزارم بترشی.
در ادامه با چشمش به هانیه اشاره میکنه که با سرعت فرانور داره با خاله حرف میزنه و خاله هم نه توجهی داره، نه حواسش هست.
خندهی مصنوعی میکنم و سعی میکنم کمی گرفتگی حال و چهرهم رو پنهان کنم.
- دایی!
- خب راست میگم دیگه مثل این مجنونها تو فکر رفتی. راستی چه خبر از درسها؟
- خوبه، چند روز دیگه امتحانهامون شروع میشه.
- پس برو درست رو بخون.
حرفش رو تأیید میکنم و با بیحوصلگی سمت اتاقم میرم.
☞☞☞
بعد از نماز ظهر، دوباره سرم رو به دیوار تیکه میدم و یکدفعه حرفهای علوی میاد توی ذهنم.
- گفت خواهرم دنبالمه؟ خواهرم کیه؟ یعنی منظورش دختر حاج خانم بود؟ برای چی باید دنبالم باشه؟
کمی فکر میکنم، یاد اون شبی میافتم که بعد از من توی حیاط اومدن.
دستم رو روی سرم میزارم و با خودم میگم:
- خدا کنه چیزی به کسی نگه. اگه هویتم لو بره باید از کارم خداحافظی کنم.
پوزخندی میزنم و سرفهم میگیره.
- همین الآنم تکلیفم مشخص نیست!
نفس عمیقی میکشم و به همراهش چشمهام رو میبندم.
- خدایا! همهی امیدم به توست.
کمکم چشمهام گرم میشه و خوابم میبره...
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•| ترک گناه |🏴•°
🌱◆#تفسیر [سوره بقره آیــه۷۵] 🎙◆#استادقرائتی ✨◆#پیشنهاددانلود ⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆ ☜ ت
02.Baqara.076.mp3
1.76M
🌱◆#تفسیر
[سوره بقره آیــه۷۶]
🎙◆#استادقرائتی
✨◆#پیشنهاددانلود
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعلام برائت فرزند دهقان فداکار از پزشکیان
حیدرعلی خواجوی: من و خانواده ام همگی به #جلیلی رای میدهیم
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
788_46173183309022.mp3
11.96M
‼️مقایسه دولت #جلیلی و پزشکیان
📣حتما بشنوید و نشر بدین
#انتخابات
#جلیلی
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
کانال ترک گناه1 ایتا_۲۰۲۴_۰۶_۱۳_۰۷_۵۶_۲۱_۷۵۲.mp3
709.3K
#صلوات_خاصه
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضاع
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
#صلوات_حضرت_زهرا
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا ✋🏻❤
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ
بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌سعید جلیلی: فیلترینگ توییتر و اینستاگرام باید برداشته شود
ببینید چه نقشه هایی کشیدن.
بعضی دوستان دو تا پیام از وحدت بر سر حمایت از دکتر جلیلی میذارن و بعدش یه تیکه و متلکی میندازن به دکتر یا به طرفدارانشون.
ما بنا نداریم وارد پازل دشمن بشیم 👌
#انتخابات
😴 #اعمال وقت خوابیدن 😴
وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری
💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢
⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸
↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق علیه السلام فرمود، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد.
🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷
💠ألْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠
🎁 هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁
1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است.
2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
🔸یک مرتبه🔸
3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات
🔸یک مرتبه🔸
4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد.
🔸یک مرتبه🔸
التـــــماس دعــــ❤️ــــــا
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
4_5987713494760308023.ogg
2.12M
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی✋🏼🌱
قرار هرشب مون🌸
『بِســـمِاللهالرَحمــنِالرَحیــم』
📿 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ السَّماءُ و اَنتَ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين🤲🏼
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🌺🌸🌸قـرارصبــح🌸🌸🌺
سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌷🌷🌷
دعای سلامتی امام زمان (عج)
"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم"
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا
🌷🌷🌷
پر برکت می کنیم روزمان را با سلام بر گلهای هستی:
سلام بر
حضرت محمد(ص)
امام علی(ع)
خانم فاطمه(س)
امام حسن (ع)
امام حسین(ع )
پنج گل باغ نبی،
سلام بر
امام سجاد(ع)
امام باقر(ع)
امام صادق (ع)
گلهای خوشبوی بقیع،
سلام بر
امام رضا(ع)
قلب ایران و ایرانی
سلام بر
امام موسی کاظم(ع)
امام محمد تقی (ع)
خورشیدهای کاظمین،
سلام بر
امام علی نقی (ع)
امام حسن عسکری(ع )
خورشید های سامراء
و سلام بر
حضرت مهدی (عج)
قطب عالم امکان،
امام عصر و زمان
که درود وسلام خدا بر این خاندان نور و رحمت باد.
خدایا به حق این ۱۴ گل روزمان را پر برکت گردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللّهم صلی علی محـمد وآل محـمد و عجـل فی فرج موڶانا صـاحب الزمان عج الله و اید امامناالخامنه ای♥️
آمین یارب العالمین
↶【به ما بپیوندید 】↷
........................................
#ترک_گناه
● @tarkgonah1 ●
مداومت بر دعای غریق باعث ثابت موندن در دین میشه،هر روز بخونیم
یاالله یارَحمٰن یارحیم یامُقَلِبَ الْقُلوب ثَبِّت قَلبی عَلیٰ دِینِک
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
کانال ترک گناه1 ایتا_۲۰۲۴_۰۶_۱۳_۰۷_۵۶_۲۱_۷۵۲.mp3
709.3K
#صلوات_خاصه
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضاع
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
#سلام_امام_زمانم ✋🏻❤
#دعای_عهد
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر کس چهل صباح این عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن عهد این است:
🌺🍃
ִֶָ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ִֶָ
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ،
وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى، و در هر مرتبه مى گويى:
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🌺🍃
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲🏻
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 اگر ستاد جلیلی تمام کارهایش را تعطیل کنه و این کلیپ را در سطح میلیونی پخش کنه اثرش از صد تا مناظره تلویزیونی بهتر است 👌🇮🇷
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هیچی نترس به جز
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیام بسیار مهم استاد شجاعی
"درباره دور دوم انتخابات"
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو کلام حرف حساب بشنویم🙃👌🏻
#درس_اخلاق📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر حتی یک درصد نسبت به رای دادن
به آقای جلیلی مردد هستین این کلیپو حتما ببینید🙂☝️
#انتخابات/#جلیلی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
زمان شهید رئیسی خیلی مدرک برای
بعضیا مهم بود الان چی؟!😁
#انتخابات/#جلیلی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_36🌹 #محراب_آرزوهایم💫 با چشمهاش به اطراف اتاق اشاره میکنه و می
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°•
#پارت_37🌹
#محراب_آرزوهایم💫
با درد زیادی بلند میشم و میبینم که حتی همون پتوی نازک رو هم، روم نکشیدم. چشمهام رو به زور میتونم باز کنم، از درون احساس لرز عجیبی دارم. پتو رو روم میکشم و سعی میکنم دوباره بخوابم اما بیفایدهست. انگار ساعتها خوابیدم و دیگه خوابم نمیبره. بیاطلاعی از ساعت و زمان داره دیوونهم میکنه. به سختی دهنم رو باز میکنم و سعی میکنم یکی رو صدا کنم.
- ساعت چنده؟
در سلولم باز میشه و تابش نور توی صورتم، چشمهام رو اذیت میکنه.
- خوبی؟
دستم رو به دیوار میگیرم و سعی میکنم از جام بلندشم.
- آره خوبم، لطفا اذان که شد خبرم کن.
- بازهم غذا نمیخوری؟
با اینکه خیلی گرسنمه اما درست چهار روزه که بیشتر از دو_سه لقمه هیچی نمیخورم. اما میل هم ندارم و نمیتونم بخورم.
- نه، ممنون میلی ندارم.
سری تکون میده و دوباره میره. روی زمین دراز میکشم، حس سنگینی زیادی توی بدنم حس میکنم، حتی تحمل وزن خودم رو هم ندارم. تنها کاری که باید بکنم، استراحته!
با احساس تکون خوردن شونههام، هوشیار میشم، آقای علوی و مجتبی رو بالای سرم میبینم.
- مجتبی زیر بغلش رو بگیر بلندش کنیم.
پتو رو دورم میپیچن و از جام بلندم میکنن، تا میخوام حرفی بزنم، انگار گلوم چفت میشه و مجال صحبت کردن رو ازم میگیره.
همینطور که میریم، صداهاشون رو میشنوم.
- آقا توی این مدتی که اینجا بودن اصلا غذا نخوردن به جز چند لقمه.
با کمک اونها صندلی عقب ماشین دراز میکشم و راه میافتن، تنها تکونهای ماشین و زمزمههای مجتبی با آقای علوی رو میفهمم و توان هیچ چیز دیگهای رو ندارم.
دست مجتبی میشینه روی پیشونیم و در ادامهش میگه:
- اوه اوه داره توی تب میسوزه.
به بیمارستان که میرسیم، روی برانکارد نارنجی رنگی میخوابوننم.
- ببرینش اتاق دویست و سه.
صدای همهمهی آدمها و پیج بیمارستان ذهنم رو بهم میریزه. تا اینکه بالاخره یکجا مستقر میشیم و تمام صداها، جاشون رو به سکوت میدن.
صدای دکتر پتکی توی سرم میزنه.
- یک سرماخوردگی خیلی شدیده که با گلو درد مخلوط شده و بخاطر تضعیف قوای بدنیش، به این روز افتاده، یک سری دارو نوشتم که باید مرتب بخوره تا دوباره سلامتیش رو بهدست بیاره. به پرستار میگم یک سرم تقویتی بهش وصل کنه، هر وقت که سرمش تموم شد، چندتا آمپول تقویتی میمونه که بعد از اون به امیدخدا مرخصه. فقط حواستون بهش باشه و مدام بهش چیزهای مقوی بدین بخوره.
- بله چشم آقای دکتر.
اونقدر سنگین شدهم که حتی نای این رو ندارم لای چشمهام رو باز کنم. بهخاطر سرمی که بهم وصل میکنن، همون صداهای اطرافم کمرنگ تر میشه و بعد از چند دقیقه از بین میره.
با حس خشکی و تشنگی عجیبی تو گلوم بیدار میشم، کمی از سنگینی چشمهام و بدنم کم شده و میتونم به راحتی چشمهام رو باز کنم. آقای علوی و مجتبی سرگرم حرف زدنن و به محض اینکه میبینن بیدار شدم، میان سمتم که آقای علوی با تمسخر میگه:
- چیکار کردی با خودت پهلوون؟ دیگه دو روز آب خنک خوردن که این حرفها رو نداره.
هر دوشون میزنن زیر خنده و منم به لبخند کوتاهی اکتفا میکنم.
- داداش چیزی نمیخوایی؟
نگاهم رو به بطری آب کنار تخت میدم.
- چشم الآن خدمت میرسم.
لیوان کنارش رو پر از آب میکنه، دستش رو زیر سرم میزاره و کمی سرم رو بالا میاره تا راحت تر بتونم بخورم. چند جرعهای که میخورم، لیوان رو پس میزنم.
کنار تختم میشینه و میگه:
- جناب نمیخوای بپرسی چی شده؟
با گیجی عجیبی به چشمهای مجتبی نگاه میکنم. هنوز اثر آرامش بخشها و تقویتیها توی بدنم مونده.
- مگه چی شده؟
آقای علوی با لبخندی که روی لبش هست، وارد عمل میشه.
- نه دیگه اینجوری نمیشه، باید مشتلق بدی!
- چشم مشتلق شما جاش محفوظه، حالا میشه بگین چی شده؟
گلوش رو صاف میکنه و محکم میگه:
- جناب آقای امیرعلی خان کریمی شما از همین الآن آزاد هستید، متهم اصلی یا بهتره بگم خائن شناسایی شده...
🌻⃟•°➩‹@@TARKGONAH1