🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۴۳ و ۱۱۴۴
با اضطراب میگوید:دیر کردن..خیلی دیر کردن.
مانی بلند میشود و کنارمان میایستد:بابا الآن میان،غصهي چی رو
میخوري!نترس پروازاي اونور با هواپیماهاي درست و حسابی عه..
نیکی اخم ریزي میکند و زیرلب میگوید:هواپیماهاي خودمون هم
خیلی خوبن،چرا یه کم حس وطنپرستانه ندارین؟؟
مانی لبخند میزند:باشه خانموطنپرست..
هواپیماهاي ما اصلا دچار نقص فنی نمیشه!
به در خروجی نگاهی می کنم.
چهرهاي آشنا،بسیار آشنا دفترچه خاطرات ذهنم را روشن میکند.
چشم هایم را ریز میکنم و به آن نقطه خیره میشوم.
نه!
انگار اشتباه نکردهام.
:_بچهها...بچهها...اون عمووحید نیست؟؟
مانی و نیکی همزمان به طرفم برمیگردند و رد انگشت اشارهام را می
گیرند.
نیکی زیرلب میگوید:خودشه...
مانی آهستهتر از او میگوید:ولی چطور ممکنه؟
آب دهانم را قورت میدهم.
من این مرد را،به خاطر مردانگی هایش با تمام وجود دوست دارم.
عمووحید به چند قدمیمان میرسد.
با همان لبخند همیشگی،با همان وقار و متانت مردانه،با همان عظمتی
که شایستهي مردبزرگی چون اوست.
به چندقدمیمان میرسد اما هیچکداممان از جا تکان نمیخوریم.
انگار باور نکردهایم.
عمو دستش را بالا میآورد:سلام بچهها
زودتر از همه،مانی به خودش میآید.
میدود و مثل پسربچهاي که پدرش را بعد از مدتها دیده در آغوش
عمووحید فرود میآید.
عمو با مهربانی چند ضربه از کمر مانی میزند و شانههایش را می
بوسد.
مانی که کنار میکشد،نوبت نیکی است.
گوشهي چشم هایش چروك میشود و لبخندبزرگش با اشکهاي
غلطانش،صحنهاي دوستداشتنی خلق میکند.
عمو را محکم بغل میکند و عمو با مهربانی پیشانیاش را میبوسد.
به خودم میآیم.
نوبت من است.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۴۵ و ۱۱۴۶
نمیدانم چرا کمی میترسم.
ناچار جلو میروم و عمو را بغل میکنم.
عمو محکم شانههایم را میگیرد و با خنده و کمی اخم،شوخی و جدي
میگوید:باید حسابی باهم حرف بزنیم آقامسیح!
رنگ از روي قلبم میپرد.اصلا فکر اینجا را نکرده بودم.
فکر عمووحیدي که باهوش است و حساس..
فکر نفوذي که عمووحید در تصمیمات نیکی دارد.
فکر حرفهایی که باید به او بزنم.
نیکی با خنده میگوید:چی شد اومدین؟؟؟
عمو با خنده دست دور گردنش می اندازد و نیکی براي حفظ
حجابش،جلوي روسري اش را محکم می گیرد:دلم واسه هر سهتاتون
تنگ شده بود.مامان و باباهاتون تصمیم گرفتن چند روز دیگه بمونن.
منم دیدم شما نیومدین،خودم اومدم پیشتون
مانی،کولهي عمووحید را میگیرد:خیلی کار خوبی کردین عمو...واقعا
خوشحال شدیم.
عمو لبخند میزند و به تهریشهاي مانی اشاره میکند:مرد شدي
بچه!
مانی می خندد و دستش را روي زبرهاي مشکی اش می کشد:بهم میاد،نه؟
عمو شانه بالا میاندازد:اگه به عموت رفته باشی آره!
راه میافتند،سه نفري!
شانه به شانه.
عمووحید نگین انگشتر و نیکی و مانی دو طرف رکابش.
و من،تنها چند قدم عقب تر از آنها قدم برمیدارم.
عمو سربه سر مانی میگذارد:بیمعرفت حالا ویزا و بلیت میگیري و
لحظهي آخر پروازو میپیچونی؟!
داشتیم آقمانی؟!
مانی میخندد و دستی به موهایش میکشد:ببخشید،یه کاري بود
باید میموندم.
نیکی برمیگردد و با چشم دنبال چیزي میکند.
نگاهش که به من میافتد،نفس راحتی میکشد و لبخند
میزند:کجایی پس مسیح؟
عمو میایستد،نگاهش را بین من و نیکی میگرداند و با لحن
معناداري میگوید:مسیح!بیا جلو توام پیش ما
سعی میکنم اوضاع را عادي جلوه بدهم.
جلو میروم و کنار مانی میایستم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۴۷ و ۱۱۴۸
کاش عمو چند روز دیرتر میآمد.
کاش..
*
نیکی با سینیچاي به طرفمان میآید و روبه روي عمو مینشیند.عمو
لبخندي به رویش میپاشد و ادامه میدهد:نمیدونستم مانی ام
نمیاد..وقتی دیدم هیچکدومتون نیستین دلم یه جورایی گرفت..
گفتم کاش بچههام اینجا بودن.خدا خیرش بده شرارهخانم رو..گفت
ما که اینجاییم تو یه سر برو پیش بچهها و بیا...
دلم نمیاومد بابا رو تنها بذارم.
اما خودش گفت برو نترس محمود و مسعود اینجان
بعد مدتها...
باهم،کنارهم!
بابا خیلی خوش حاله بچهها..خیلی
حواسم پی حرفهاي عمو نیست.
پاشنهي پاي راستم را روي زمین چوبی میکوبم و ناخودآگاه خیره به
نیکی شدهام.
مانی خم میشود و از سینی براي عمو چاي برمیدارد.
نگاهم را میدزدم.
باید به خودم مسلط باشم.
اما نگرانیِ حرفهایی که قرار است عمووحید بزند،ملکهي عذابم
شده.
عمووحید رو به نیکی میگوید:خب نیکیخاتون...تو بگو!چه خبر؟
نیکی کمی خودش را روي مبل جلو میکشد و دستش را بند
روسريزرشکیاش میکند.
نکن دخترجان!
مغز من به حد کفایت آشفته است.
تو دیگر با قلبم بازي نکن.
باید افکارم را متمرکز کنم،اینطور نمیشود.
باید نگاه بدزدم از دختر روبهرویم.
چشمهایم را میبندم.
صدایش ممد حیاتم میشود!
+:چی بگم؟همه چی خوبه دیگه،خداروشکر!
عمو زیرلب "شُکر" میگوید و دوباره میپرسد:خب مهندس،از شما
چه خبر؟
چشم باز میکنم و با نگاه منتظر نیکی و عمو مواجه میشوم.
:_خوبه،همهچی خوبه!یه کم کاراي شرکت درهم برهمه..که اونم حل
میشه.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۴۹ و ۱۱۵۰
آب دهانم را قورت می دهم و نگاهی به نیکی میاندازم.
مطمئن چشمهایش را میبندد و باز میکند و لبخند گرمی میزند.
لبخندي که از چشمان عمووحید دور نمیماند.
*
ساعد دست راستم را به عادت همیشه روي پیشانیام میگذارم و به
سقف اتاق مشترك خیره میشوم.
عمووحید،در اتاق من خوابیده و من راهی اتاق مشترك شدم.
مانی هم پیش عمووحید است.
باید تمام سلولهاي مغزيام را هشیار کنم.
باید تمام تمرکزم را روي این موضوع گسترش دهم.
باید چارهاي بیندیشم،قبل از اینکه عمووحید چیزي بگوید.
جابهجا میشوم و اینبار به پهلو میخوابم.
فکرم درگیر است.
اگر همان شب که با نیکی کنار دریا نشسته بودیم،قال قضیه را
میکندم...
مانی،اگر فقط چند دقیقه دیرتر آمده بود...
اگر آنروز که سوار قایق بودیم...
اگر...
مغزم به دست موریانهي کاش و اگر افتاده و دندانهاي وحشی ترس فردا،لایهلایه حواسم را میبلعد .
کلافه بلند میشوم و پاهایم را روي زمین میگذارم.
سرم را میان دستانم میگیرم و سعی میکنم با نفس عمیق،به عقلم
فرصت تجزیه و تحلیل موقعیت را بدهم.
چند تقه به درمیخورد.
آرام اما استوار...
صداي انگشتهاي یک مرد..
عمووحید!
در باز میشود و نور،با سماجت روزنهاي براي ورود به اتاق پیدا می
کند.
عمووحید میگوید
:_اگه خوابت نمیاد بریم یه کم قدم بزنیم...
از جا بلند میشوم.
رسید..
وقتش رسید.
+:باشه
نمیدانم صدایم چرا اینقدر خشدار شده است؟!
لباسهایم را عوض میکنم.
ادامه دارد...
نویسنده✍: فاطمه نظری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷@tashahadat313 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『
🔹یک عمل بی نظیر جهت ارتباط بهتر با امام زمان ارواحنا فداه
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『
🔹غصه هاۍ امام زمان ....
@tashahadat313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۵ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Sunday - 16 July 2023
قمری: الأحد، 27 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹هلاکت مروان حمار اخرین خلیفه اموی، 132ه-ق
🔹واقعه حَرَّة، 63ه-ق
🔹وفات جناب علی بن جعفر علیهما السلام، 210ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️12 روز تا عاشورای حسینی
▪️27 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️37 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️52 روز تا اربعین حسینی
ٺـٰاشھـادت!'
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
#با_قرآن_شروع_کنیم ☀️روزمان را
☀️صفحه ۱۱۱
#تلاوت_یک_صفحه
#به_ترجمه_و_تفسیر_آیات_دقت_کنید
#حدیث
✍امام علی علیه السلام: همنشين و دوسـت، همانند وصله در لباس است، پس آن را همشكل برگزين.
📚 غررالحكم، ج۱، ص۳۷۹
🌷_#شهیدی که دوست داشت چیزی ازپیکرش نماند ...💔
💓_هـر وقـت بحـث #شـهادت را پـیش می کشـید می گفـت:
«خوش بہ حـال آنـان ڪه وقتی #شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوسـت دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقے نمـاند.»
💓_قـبل از #عـیدنوروز به مرخصی آمـده بـود و مرا دلدارےمے داد. گفتم:
«انشـاءالله کےبر می گردی؟»
- « #هفـت روز بعد از عید.»
دقیقاً هفـت روز بعـد از عید تشیـع جنازه اش بود.
💓_بالای تابوتـش نشستــم.
گفتـم: «مے خواهـم صورت پسرم را ببوسـم.»
گفـتند:« #شهیـدشماسرندارد!»
گفتــم: «می خواهم #دستش را، بدنش را ببوســم.»
گفتــند: «شــهید شما دست هم ندارد، فقـط کمی از پایــش باقی مانده!»😭
💓_نشسـتم بالاے تابــوت و گفـتم:
«پسرم شیــرم حلالـت. این پســر را که در راه خدا دادم با سـر و گردن و دست و پا قربانے در راه خــدا دادم. امیدوارم خــداوند این قربانی را از من قــبول کــند.
#شهید_عبدالرسول_محمدپور
سمت:
جانشین حفاظت اطلاعات لشکر 33 المهدی عجل الله
شادی روح پاک همه شهدا
و #شهید_عبدالرسول_محمدپورصلوات 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺دو شرط آمدن امام زمان عجل الله 🌺
🎙 #استاد_عالی
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃بر نور جمال پاک احمد صلوات
🌸🍃برعطر وجودحی سرمدصلوات
🌺🍃بروجه نکوی وخلق نکوی رسول
🌸🍃برخاتم انبیاء محمد(ص)صلوات
🌺هر،روزمان را پر برکت کنیم بـا ذکر
🌸 شریف صلوات برمحمـدوآل محمـد
💖اللّهـُمَّ صـَلِّ عَلیٰ مُحَمـَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍوَ
💖عَجِّلْ فَرَجَهُم وَاَهْلِکْ اعْدائَهُم اَجْمَعِین
اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدو
آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
@sallavat @sallavat
#فایل_صوتي_امام_زمان
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣برای یاری اش... باید آماده شد!
کسی که قلبش،
آماده پیوستن به امامش نیست؛
عاشقانه، به یاری اش نمی شتابد.
💓عشق...عنصر اصلی انتظار است💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
👌«فرمول استجابت دعا»
برای فرج امام زمان زیاد دعا کنید و نیت خودتون رو خالص کنید...
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۶ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Monday - 17 July 2023
قمری: الإثنين، 28 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️11 روز تا عاشورای حسینی
▪️26 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️36 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️51 روز تا اربعین حسینی
ٺـٰاشھـادت!'
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
#با_قرآن_شروع_کنیم ☀️روزمان را
☀️صفحه ۱۱۲
#تلاوت_یک_صفحه
#به_ترجمه_و_تفسیر_آیات_دقت_کنید
💠 #حدیث روز 💠
💎 راهکاری برای حفظ پیوند برادری
🔻امام علی علیه السلام:
ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ
✳️ هيچ چيزى مانند مواسات و یاریرساندن، پيوند برادرى را حفظ نمیكند.
📚 غررالحكم: ج ٦ ص ٧٤ ح ٩٥٧٨
✍_يك روز از همت پرسيدم:
«چگونه می شود كه شما در اين همه نبردهای خونين حتی يك بار موردی پيش نيامده كه كمترين خراشی و جراحتي برداری، حال آن كه هميشه در خط مقدم جبهه ای؟!»
وی در پاسخم گفت:
▫️«آن روز كه در مكه ی معظمه در طواف بيت الله الحرام بودم، آن لحظه ای كه از زير ناودان طلا ميگذشتم، از خدا تقاضا نمودم كه:
💓_مرا از كاروانيان نور و فضيلت بازندارد و مدال پرافتخار شهادت ارزانيم دارد. 💔
💓_راضی به اسارتم نگردد و مرا از اسارت به دست دژخيمان بعثی در سايه ی لطف و عنايت خود نگه دارد.
💓_تا لحظه ی شهادت كوچكترين آسيب و زخمی از طرف خصم دون عارضم نگردد تا با بدنی سالم و پيكری توانمند در حين نبرد و جدال با شراب گوارای شهادت، به محفل انس روم.
💓_همسرم! به تو اطمينان مي دهم كه من به آرزوی خود كه شهادت در راه خداست خواهم رسيد، بدون اين كه قبل از شهادت كمترين آسيبی يا جراحتی متوجهم گردد».
راوی : همسر شهيد
#محمد_ابراهیم_همت...🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری|
🏴ویژه ماه #محرم
#فایل_صوتي_امام_زمان
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
✍ و افتاده ايم در سراشیبی ظهور!
آنقدر که،
شاید ازنزدیک بودنش،غافلگیر شویم!
💓برای بازی های کودکانه، فرصت نیست،
باید زودتر آشتی کنیم...👇