eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۵ تیر ۱۴۰۲ میلادی: Sunday - 16 July 2023 قمری: الأحد، 27 ذو الحجة 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹هلاکت مروان حمار اخرین خلیفه اموی، 132ه-ق 🔹واقعه حَرَّة، 63ه-ق 🔹وفات جناب علی بن جعفر علیهما السلام، 210ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️12 روز تا عاشورای حسینی ▪️27 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️37 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️52 روز تا اربعین حسینی
ٺـٰاشھـادت!'
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ #با_قرآن_شروع‌_کنیم ☀️روزمان را ☀️صفحه‌ ۱۱۱ #تلاوت_یک_صفحه #به_ترجمه_و_تفسیر_آیات_دقت_کنید
✍امام علی علیه السلام: همنشين و دوسـت، همانند وصله در لباس است، پس آن را همشكل برگزين. 📚 غررالحكم، ج۱، ص۳۷۹
🌷_ که دوست داشت چیزی ازپیکرش نماند ...💔 💓_هـر وقـت بحـث را پـیش می کشـید می گفـت: «خوش بہ حـال آنـان ڪه وقتی می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوسـت دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقے نمـاند.» 💓_قـبل از به مرخصی آمـده بـود و مرا دلدارےمے داد. گفتم: «انشـاءالله کےبر می گردی؟» - « روز بعد از عید.» دقیقاً هفـت روز بعـد از عید تشیـع جنازه اش بود. 💓_بالای تابوتـش نشستــم. گفتـم: «مے خواهـم صورت پسرم را ببوسـم.» گفـتند:« !» گفتــم: «می خواهم را، بدنش را ببوســم.» گفتــند: «شــهید شما دست هم ندارد، فقـط کمی از پایــش باقی مانده!»😭 💓_نشسـتم بالاے تابــوت و گفـتم: «پسرم شیــرم حلالـت. این پســر را که در راه خدا دادم با سـر و گردن و دست و پا قربانے در راه خــدا دادم. امیدوارم خــداوند این قربانی را از من قــبول کــند. سمت: جانشین حفاظت اطلاعات لشکر 33 المهدی عجل الله شادی روح پاک همه شهدا و 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃بر نور جمال پاک احمد صلوات 🌸🍃برعطر وجودحی سرمدصلوات 🌺🍃بروجه نکوی وخلق نکوی رسول 🌸🍃برخاتم انبیاء محمد(ص)صلوات 🌺هر،روزمان را پر برکت کنیم بـا ذکر 🌸 شریف صلوات برمحمـدوآل محمـد 💖اللّهـُمَّ صـَلِّ عَلیٰ مُحَمـَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍوَ 💖عَجِّلْ فَرَجَهُم وَاَهْلِکْ اعْدائَهُم اَجْمَعِین اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدو آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم @sallavat @sallavat
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣برای یاری اش... باید آماده شد! کسی که قلبش، آماده پیوستن به امامش نیست؛ عاشقانه، به یاری اش نمی شتابد. 💓عشق...عنصر اصلی انتظار است💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌«فرمول استجابت دعا» برای فرج امام زمان زیاد دعا کنید و نیت خودتون رو خالص کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۶ تیر ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 17 July 2023 قمری: الإثنين، 28 ذو الحجة 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️11 روز تا عاشورای حسینی ▪️26 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️36 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️51 روز تا اربعین حسینی
ٺـٰاشھـادت!'
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ #با_قرآن_شروع‌_کنیم ☀️روزمان را ☀️صفحه‌ ۱۱۲ #تلاوت_یک_صفحه #به_ترجمه_و_تفسیر_آیات_دقت_کنید
💠 روز 💠 💎 راهکاری برای حفظ پیوند برادری 🔻امام علی علیه السلام: ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ ✳️ هيچ چيزى مانند مواسات و یاری‌رساندن، پيوند برادرى را حفظ نمی‌كند. 📚 غررالحكم: ج ٦ ص ٧٤ ح ٩٥٧٨ ‌
✍_يك روز از همت پرسيدم: «چگونه می شود كه شما در اين همه نبردهای خونين حتی يك بار موردی پيش نيامده كه كمترين خراشی و جراحتي برداری، حال آن كه هميشه در خط مقدم جبهه ای؟!» وی در پاسخم گفت: ▫️«آن روز كه در مكه ی معظمه در طواف بيت الله الحرام بودم، آن لحظه ای كه از زير ناودان طلا ميگذشتم، از خدا تقاضا نمودم كه: 💓_مرا از كاروانيان نور و فضيلت بازندارد و مدال پرافتخار شهادت ارزانيم دارد. 💔 💓_راضی به اسارتم نگردد و مرا از اسارت به دست دژخيمان بعثی در سايه ی لطف و عنايت خود نگه دارد. 💓_تا لحظه ی شهادت كوچكترين آسيب و زخمی از طرف خصم دون عارضم نگردد تا با بدنی سالم و پيكری توانمند در حين نبرد و جدال با شراب گوارای شهادت، به محفل انس روم. 💓_همسرم! به تو اطمينان مي دهم كه من به آرزوی خود كه شهادت در راه خداست خواهم رسيد، بدون اين كه قبل از شهادت كمترين آسيبی يا جراحتی متوجهم گردد». راوی : همسر شهيد ...🌷🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ✍ و افتاده ايم در سراشیبی ظهور! آنقدر که، شاید ازنزدیک بودنش،غافلگیر شویم! 💓برای بازی های کودکانه، فرصت نیست، باید زودتر آشتی کنیم...👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️💫خداوند هیچ وقت بنده شو تنها نمیزاره... 👌بسیارزیبا
بر محمد و آل محمد 14 صلوات 🌺اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۱۴۹ و ۱۱۵۰ آب دهانم را قورت می دهم و نگاهی به نیکی میاندازم. مطمئن چش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۱۵۱ و ۱۱۵۲ شلوار جین مشکی میپوشم و پیراهن چهارخانهي توسی. نگاهی به ساعت میاندازم. دو و نیم بامداد.. سریع از اتاق بیرون میروم.عمووحید کنار در منتظر من ایستاده. تا مرا میبیند،لبخندي میزند و از خانه بیرون میرود. در دلم غلغله بهپاست. یکآن از ذهنم میگذرد که کاش به نیکی میگفتم،هرچند تا حالا حتما خوابیده. همشانهي عمو،در سکوت کامل از آسانسور بیرون میرویم و خیابانها را با طول قدمهایمان متر میکنیم. به انتهاي خیابان که میرسیم،عمو میگوید :_خب مسیحجان!نمیخواي تعریف کنی؟ نگاهی به چشمهاي مطمئنش میاندازم. چیزي به گرماي شرم،در سرماي نیمهشب اوایل بهار،روي صورتم مینشیند. سرم را پایین میاندازم. وقتش رسید.. وقت اعتراف! *نیکی* با کفگیر نیمروها را داخل بشقاب ها میگذارم. به قول فاطمه،کدبانویی شدهام! عسل و ظرف مربا را دو طرف میز میگذارم و نگاهی به قلقل کتري میاندازم. دو قاشق چاي عطري اعلا،داخل قوري میریزم و شیر کتري را باز میکنم. بخار آبجوش دستم را میسوزاند و حس زندگی را در رگهایم به جریان میاندازد. با تمام وجود،رایحهي چاي تازهدم را به ریههایم میفرستم و در قوري را میگذارم. میخواهم به طرف اتاقها بروم و بقیه را بیدار کنم که صداي باز و بستهشدن در ورودي میآید. با تعجب برمیگردم و مسیح را میبینم. لباسهاي ساده پوشیده و زیر چشمهایش به اندازهي دو انگشت گود افتاده. موهاي مشکیاش بهم ریخته و لباسهایش قدري چروك است. با تعجب میپرسم:کجا بودي؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۱۵۳ و ۱۱۵۴ سرش را پایین میاندازد :_سلام +:سلام،کجا بودي؟؟ :_با عمو بیرون بودیم. خم میشوم تا پشتسرش را ببینم. +:پس کو عمو؟ :_با مانی رفتن یه کم قدم بزنن لحنش خستهاست.صدایش خسته است. مرد من خسته است. با تعجب نگاهی به ساعت میاندازم +:این موقع روز؟آخه من صبحانه آماده کردم.. میشه زنگ بزنی برگردن؟؟ مسیح کلافه دستش را بین موهایش میبرد و بیشتر از قبل آشفتهشان میکند. :_ما تا صبح بیرون بودیم نیکی دلم براي صداي خشدارش ضعف میرود. دلم نمیآید بیشتر از این سرپا نگهش دارم. تا صبح بیرون بودهاند.. نمیپرسم چرا؟ میدانم اگر لازم باشد میگوید.. +:باشه حالا تو بیا بشین..خستگی از سر و روت میباره.. لبخندي که میزند،دلگرمم میکند. دست و صورتش را میشوید.چند مشت آب به صورتش میپاشد و جلو میآید. پشت میز مینشیند،برایش چاي میریزم و مقابلش میگذارم. :_نیکی باید باهم صحبت کنیم. روبهرویش مینشینم. +:اوهوم حتما تکهاي نان برمیدارم و خودم را مشغول لقمهگرفتن نشان میدهم. در حالی که ذهنم به شدت مشغول است. این همه آشفتگی در رفتار مسیح را فقط آن وقت دیدم که قصد کرد از خانه برود. صدایش،تمام ذهنم را از دریاي خیال نجات میدهد. :_نیکی... سرم را بلند میکنم. آبدهانش را قورت میدهد.سیبک گلویش میلرزد.