eitaa logo
♦️تا ظهور مولا (عج)♦️
453 دنبال‌کننده
157.5هزار عکس
112.5هزار ویدیو
221 فایل
🤲🏻🌹کانال تحلیلی خبری ؛فقط در جهت ظهور و جهاد تبیین🌹🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه امام کُش برای اینکه یک جامعه با سکوت یا همراهی خود به سمت "امام کُشی" حرکت کند و در این مسیر به خواص سیاسی مدد برساند علاوه بر سیاست تولید "ابهام" در اذهان جامعه به یک عنصر مهم دیگر نیاز است و آن چیزی نیست جز: توجیه جامعه . جامعه برای "امام کُشی" به استدلال و اقناع نیاز ندارد. جامعه فقط به یک "توجیه سطحی" محتاج است. توجیه اینکه اگر "من در قتل امام مشارکت داشته ام تقصیر و خطایی مرتکب نشده ام. اینجا صرفا جامعه با این سطح از بدنبال آرام جمعی خود است . اما پرسش مهم تر این است؛ چه کسی و چگونه وظیفه تولید "توجیه" جامعه را بر عهده دارد؟ پاسخ روشن و صریح این است: صاحبان قدرت یا همان خواص . به تاریخ مراجعه کنیم: معاویه این ایده را در جامعه مطرح کرد که ما همگی در دایره تسلیم تقدیر الهی قرار داریم و یزید حتی اگر واجد صلاحیت نباشد بهرحال بخشی از تقدیر الهی است. آیا می‌خواهید علیه تقدیر خدا قیام کنید؟ آیا اساسا امکان فرار از تغییر الهی وجود دارد؟ پس خلافت یزید را باید پذیرفت . برای بقای خود تئوری تولید کرد. تئوری تقدیرگرایی! . معاویه میگفت: عمل و کوشش هیچ نفعى ندارد، چون همه کارها به دست خداوند است. حتی او خلافت خود و پسرش را بر همین اساس "توجیه" می کرد. معاویه گفته بود: "خلافت من یکى از فرمان هاى خداست و از قضا و قدر پروردگار مى باشد" مختصر تاریخ دمشق، ج 9، ص 89 در جای دیگر برای "توجیه" واگذاری قدرت به فرزند ناخلفش این چنین بیان داشت: «إِنَّ أَمْرَ یَزِیدَ قَضاءٌ مِنَ الْقَضاءِ، وَ لَیْسَ لِلْعِبادِ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» ماجراى زمامدارى یزید قضاى حتمى است که بندگان در این ارتباط از خود اختیارى (در مخالفت) ندارند. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 60 .
آقای خاتمی ... چه زمانی می‌شود موضوع الزام همچنان که الزام قانونی است، الزام شرعی است؛ بنابراین بر خلاف به مخالفت با اقدام امروز حکومت، او با اصل الزام شرعی حجاب (حکم الهی) مخالفت می‌کند و نعوذبالله حکم الهی را خلاف عقل و مصلحت می‌شمارد. همچنین مطلع است که الزام قانونی حجاب نه مربوط به امروز بلکه مطالبه حضرت امام در همان ماه‌های اول می‌باشد و جالب این که همان زمان، عده‌ای در مخالفت با الزام حجاب، راهپیمایی کردند و طبیعتا عده‌ای به سیاق تربیت کلا فاقد حجاب بودند. اما این تنوع و تکثر تلقی‌ها هرگز بهانه‌ای برای برای اجرای احکام اسلامی از سوی خاتمی و هم‌طیفان وی نشد.بلکه متقابلا بر در این باره و ارتکاب برخی رفتار‌های تند مورد مخالفت حضرت امام هم اصرار داشتند! موضوع مهم این است که فارغ از الزامات و احکام لازم‌الاجرای شرعی، هر الزام قانونی دیگر در موضوعات مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اقتصادی، و دارد و به صرف تفاوت نظرات کسی نمی‌تواند بگوید که فلان مصلحت عمومی به صرف عدم اتفاق نظر که هرگز در هیچ مسئله‌ای پدید نمی‌آید، تبدیل به قانون الزام‌آور نشود. این و نه در نظام‌های غربی و نه در نظام‌های دیگر سیاسی . دیگر این که حجاب، لازمه لاینفک صیانت از حریم عمومی عفاف و جامعه است و در مقابل، مورد هجمه شدید دشمنان تاریخی اسلام و ایران قرار دارد، دشمنانی که عفاف و حجاب را رکن اقتدار و انسجام جامعه ایران می‌دانند. در چنین مصاف غیرقابل انکاری، عجیب است که یک فرد ملبس به ، همان سخنی را طوطی‌وار تکرار می‌کند که مطلوب و مطالبه و آماج حمله دشمن است! ادعای «بهره‌گیری از اجبار حکومتی در پوشاندن لباسی تنگ بر پیکر واقعیّت اجتماعی متکثر است»، برخلاف واقعیت موجود و مقارن با برای برهنه‌‌سازی زنان و ربودن گوهر عفاف و حیاست. و حال... بدگمانی هنگامی تقویت می‌شود که توجه کنیم خاتمی در سال 88 و اغتشاشات سال گذشته، همچون ، از عناصر شبهه‌پراکن و نقش‌آفرین در نیابتی دشمن بود.
⚫️ این سؤال هميشه پرسيدنى است 📝 حسن رحیم پور ازغدی برشی از کتاب «حسین (ع) عقل سرخ» در سال شصت و یک هجرى، همه چيـز بـه ظـاهر درست و طبيعى بود و تـوده مـردم و افكـار عمـومى، اوضـاع را چنـدان غيرطبيعى نمی‌ديدند. همه چيز در دستگاه‌هاى تبليغاتى شـده بـود. در سال شصت و يک هجرى هم مثل قبل بر مأذنه‌ها توحيد می‌دادند و مردم رو به قبله نماز می‌گزاردند؛ اما اسلام تغيير كرده بود. شهر، شـهر اسـلام بود و نبود. مردم، مسلمان بودند و نبودند. ، بود و نبود. به اين معنا كه در مجالس، حرف از دين و پيغمبر و قرآن بود؛ ، بـه اين معنا كه بيشتر احكام حكـومتى اسـلام و در رأس آن، اجـراى اسلامى و اجراى بدون حدود الهى و قوانين حكـومتى، تـرک شـده بود. در حاشيه همين شهرِ اسلامى بود كه گردن حسين بن على (ع) را زدند و دختران بنيانگذار و مؤسس مدينه دينى و جامعه اسلامى را بـه زنجير كشيدند. مسئله شما و ما اين است كه چه شد شـهر اسـلامى، جامعـه دينى و حكومت دينى تا اين حد شد؟ این سؤال هميشه پرسيدنى است كه در اين چند دهه به تدريج بر سر افكار عمومى چه آمد؛ چون محال بود كه كسى چون يزيـد بلافاصله بعد از پيامبر اكرم (ص) در رأس حكومت اسلامى بنـشيند. در سـه دهه‌اى كه چهار خليفه، حكومت می‌كنند و سه تن از خلفاى راشدين كـشته می‌شوند، در اين بيست و پنج سال، اتّفاق‌هاى به ظاهر كوچك قبلى، فجايع بزرگ بعدى را كم‌کم و توجيه كردند و اين ساختارِ ، آجر به آجر بالا آمد؛ ساختمان پيش ساخته‌اى نبود كه ناگهان نصب شده باشد و مردم صـبح از خواب بيدار شوند و ببينند كه حكومت صدر اسلام، بـه حكومـت يزيـد تبديل شده است ... https://eitaa.com/tazohoorhazrat
جامعه امام کُش برای اینکه یک جامعه با سکوت یا همراهی خود به سمت "امام کُشی" حرکت کند و در این مسیر به خواص سیاسی مدد برساند علاوه بر سیاست تولید "ابهام" در اذهان جامعه به یک عنصر مهم دیگر نیاز است و آن چیزی نیست جز: توجیه جامعه . جامعه برای "امام کُشی" به استدلال و اقناع نیاز ندارد. جامعه فقط به یک "توجیه سطحی" محتاج است. توجیه اینکه اگر "من در قتل امام مشارکت داشته ام تقصیر و خطایی مرتکب نشده ام. اینجا صرفا جامعه با این سطح از بدنبال آرام جمعی خود است . اما پرسش مهم تر این است؛ چه کسی و چگونه وظیفه تولید "توجیه" جامعه را بر عهده دارد؟ پاسخ روشن و صریح این است: صاحبان قدرت یا همان خواص . به تاریخ مراجعه کنیم: معاویه این ایده را در جامعه مطرح کرد که ما همگی در دایره تسلیم تقدیر الهی قرار داریم و یزید حتی اگر واجد صلاحیت نباشد بهرحال بخشی از تقدیر الهی است. آیا می‌خواهید علیه تقدیر خدا قیام کنید؟ آیا اساسا امکان فرار از تغییر الهی وجود دارد؟ پس خلافت یزید را باید پذیرفت . برای بقای خود تئوری تولید کرد. تئوری تقدیرگرایی! . معاویه میگفت: عمل و کوشش هیچ نفعى ندارد، چون همه کارها به دست خداوند است. حتی او خلافت خود و پسرش را بر همین اساس "توجیه" می کرد. معاویه گفته بود: "خلافت من یکى از فرمان هاى خداست و از قضا و قدر پروردگار مى باشد" مختصر تاریخ دمشق، ج 9، ص 89 در جای دیگر برای "توجیه" واگذاری قدرت به فرزند ناخلفش این چنین بیان داشت: «إِنَّ أَمْرَ یَزِیدَ قَضاءٌ مِنَ الْقَضاءِ، وَ لَیْسَ لِلْعِبادِ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» ماجراى زمامدارى یزید قضاى حتمى است که بندگان در این ارتباط از خود اختیارى (در مخالفت) ندارند. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 60 . https://eitaa.com/tazohoorhazrat