eitaa logo
ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
143 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
823 ویدیو
11 فایل
قران و تفسیر آیات، چهارده معصوم(ع) (داستان و احادیث)، اخلاق و سبک زندگی، شهدا، احکام شرعی، اخبار و مناسبت روز و عناوین متنوع دیگر. . . . . ارتباط با مدیر:. @jtmyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
همین روزها بود که خیلی‌هامون مهیای سفر می‌شدیم!! همین روزها بود که همه جا حرف از تو بود؛ و راهی که پایانش به بهشت حرمت می‌رسید... پُریم از خطا معترفیم به کثرت گناه ما را نران از بهشتت حسین جان ... نه آن می‌کند که بتوان گفت!! بحرمة الحسین علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج @thaghlain 🌹
🏴 ✅1⃣ زائران عراقی: دل تنگ‌تان هستیم ⭐️این روزها از دل‌تنگی برای جامانده‌های می‌گویند. ⚡️در میانه جنگی نابرابر کسی چه می‌دانست چهل سال بعد، این نبرد تن به تن به فراقی عمیق تبدیل خواهد شد. فراقی به سنگینی یک حسرت و حسرتی پیچیده در لفافه یک ویروس! 🌟چه دستی بر سر زمان کشیده شد که مهر دو ملت ناهم‌زبان را به جان هم ریخت؟ که چشمه جوشان «لن ننساکم» را بر زبانشان جاری کرد؟ 💫هر چه بود در حد و قواره انسانی نبود. اگر به اندازه تمام ماه‌های این چهل سال هم کنفرانس‌ها و نشست‌های علمی_عقیدتی برگزار می‌شد، یک دهم و بلکه یک‌صدم این تفاهمات و محبت‌ها میان ایران و عراق شکل نمی‌گرفت. 🔸فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین برادران تنی را، عراق و ایران را 🔅دست حسین بن علی(علیه‌السلام) بود که مخرج مشترک تمام تقسیم‌های ملیتی شد. که نام زوار خارجی را به ما داد و آن‌ها را زوار عراق نامید. 🔹اصلا وقتی پسربچه عراقی از انتظار یک‌ساعته‌اش برای زوار ایرانی می‌گوید، تمام معادلات ذهنی‌ام را به هم می‌ریزد. 🔰پذیرفتن ابراز دلتنگی آن مو سپیدکرده عراقی برایم حل شده است؛ چرا که او حداقل به اندازه نصف قرن از ایران و ایرانی شنیده و در کوچه‌های کربلا و نجف به آن‌ها خوشامد گفته است. اما آن کودک مگر چند بار خادمی ایرانی جماعت را به جا آورده که برای تکرار آن انتظار می‌کشد؟ ♻️️این روزها که نشسته‌ایم و برای خودمان اشک دلتنگی و حسرت می‌ریزیم؛ اصلاً به این فکر نمی‌کنیم که شاید کسی هم مثل ما دلتنگ باشد… ای فرزند آدم ببین که فرشته‌های ثبت اعمال برای تو که در خانه‌ات نشسته‌ای و پروتکل‌های بهداشتی را دو دستی چسبیده‌ای، در شهادت کریم اهل بیت(ع) زیارت‌های نیابتی می‌نویسند.  لطفاً فیلم زیر را ببینید👇 http://arbaeen.ir/%d9%88%db%8c%d8%af%db%8c%d9%88-%d8%af%d9%84-%d8%aa%d9%86%da%af%e2%80%8c%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%85-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d8%af%d9%84%d8%aa%d9%86%da%af%db%8c-%d8%a7/ @thaghlain 🌹
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرهم غم دل من این روزها، این کلیپه، روزی چندبار نگاه می‌کنم و.. 😭 در به درم جایی رو دیگه ندارم که برم کسی نیست دست بکشه روی سرم، در به درم @thaghlain 🌹
✅آیات34_41 «٣٤» ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺂءَﺕِ ﺍﻟﻄَّﺂﻣَّﺔُ ﺍﻟْﻜُﺒْﺮَﻱ «٣٥» ﻳَﻮْمَ ﻳَﺘَﺬَﻛَّﺮُ ﺍﻟْﺈِﻧﺴَﺎﻥُ ﻣَﺎ ﺳَﻌَﻲ «٣٦» ﻭَ ﺑُﺮِّﺯَﺕِ ﺍﻟْﺠَﺤِﻴﻢُ ﻟِﻤَﻦ ﻳَﺮَﻱ «٣٧» ﻓَﺄَﻣَّﺎ ﻣَﻦ ﻃَﻐَﻲ «٣٨» ﻭَ ﺁﺛَﺮَ ﺍﻟْﺤَﻴَﺎﺓَ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴَﺎ «٣٩» ﻓَﺈِﻥَّ ﺍﻟْﺠَﺤِﻴﻢَ ﻫِﻲَ ﺍﻟْﻤَﺄْﻭَﻱ «٤٠» ﻭَﺃَﻣَّﺎ ﻣَﻦْ ﺧَﺎﻑَ ﻣَﻘَﺎمَ ﺭَﺑِّﻪِ ﻭَﻧَﻬَﻲ ﺍﻟﻨَّﻔْﺲَ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻬَﻮَﻱ «٤١» ﻓَﺈِﻥَّ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻫِﻲَ ﺍﻟْﻤَﺄﻭْﻱ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﺮﺍﺭﺳﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻠﺎﺵ ﻛﺮﺩﻩ، ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﺩ. ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﺑﻴﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﻮﺩ. ﺍﻣّﺎ ﻫﺮﻛﻪ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﺴﺖ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ (ﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ) ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ، ﺑﻲ ﺷﻚ، ﺩﻭﺯﺥ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻭﺳﺖ. ﻭ ﺍﻣﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﻧﻔﺴﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺱ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ. ﺑﻲ ﺷﻚ، ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻭﺳﺖ. 🔰ﭘﻴﺎم ﻫﺎ: ١- ﻗﻴﺎﻣﺖ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﺗﺮﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺍﻟﺸﻌﺎﻉ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. «ﺍﻟﻄﺎﻣّﺔ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ» ٢- ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ، ﺩﺍﺋﻤﺎً ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. «ﻳﺘﺬﻛّﺮ ﺍﻟﺎﻧﺴﺎﻥ ﻣﺎ ﺳﻌﻲ» ٣- ﺭﻳﺸﻪ ﻃﻐﻴﺎﻥ، ﺩﻧﻴﺎﭘﺮﺳﺘﻲ ﺍﺳﺖ. «ﻃﻐﻲ ﻭ ﺁﺛﺮ ﺍﻟﺤﻴﺎﺓ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ» ٤- ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺪ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ. «ﺁﺛﺮ ﺍﻟﺤﻴﺎﺓ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ» ٥ - ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺮﺱ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻣﻘﺎم ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺎﺿﻲ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺟﺮﻣﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺮ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ. «ﺧﺎﻑ ﻣﻘﺎم ﺭﺑّﻪ» ٦- ﺭﻳﺸﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ، ﺧﻮﻑ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ. «ﺧﺎﻑ ﻣﻘﺎم ﺭﺑّﻪ ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﻟﻨﻔﺲ ﻋﻦ ﺍﻟﻬﻮﻱ» ٧- ﻧﻔﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ. «ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﻟﻨﻔﺲ ﻋﻦ ﺍﻟﻬﻮﻱ» ٨ - ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﻟﻬﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. «ﻣﻦ ﻃﻐﻲ... ﻣﻦ ﺧﺎﻑ» ۳۰ @thaghlain 🌹
یا صاحب الزمان🌷 چند سالست که از عشق تو سودا دارم غم هجران تو را در دل خود جا دارم یوسف مصر زمانی شده حاکم بر دل ببین از عشق تو من مهر زلیخا دارم هر صباحی که من از عشق تو گردم بیدار با دعای عهد بسی شوق و نجوا دارم سالک کوی تو گشتم به لطف و مددت با نمازی که در ان حالت شیدا دارم نادم از ربّ ندارد بجزم وصلت دوست با دعایی که من هر روز ز یکتا دارم @thaghlain 🌹
💢 🔹 امام رضا علیه السلام درباره آزمایش در دوران غیبت می فرماید: «آنچه گردن های خود را به جانبش دراز کرده اید [تشکیل حکومت آل محمد(ص)] اتفاق نمی افتد، تا این که مشخص شوید و امتحان گردید و باقی نمی ماند از شما مگر اندکی». (ارشاد مفید ج۲ ص۳۷۵) ♦️ مهم ترین انگیزه ای که سبب می گردد در دوران غیبت، دینداران با آزمایش های اعتقادی و عملی بسیار روبه رو گردند، عبارتند از: 🔹گسترش زمینه های ناباوری، 🔹افزایش انگیزه های انحراف و گریز از دین، 🔹ستیزه جویی ها با دینداری. ✅پس قانون آزمایش وغربال شدن مؤمنان، در شکوفا شدن حق جویی وخلاصی دینیِ دینداران و شایستگی برای حضور در جهادی فراگیر و سخت در رکاب حضرت مهدی نقشی اساسی و زیر بنایی دارد. @thaghlain 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌼🌸🌼🌸🌼 امام حسن مجتبی علیه السلام: إنَّ مَنْ خَوَفَّکَ حَتّي تَبْلُغَ الاْ مْنَ، خَيْرٌ مِمَّنْ يُؤْمِنْکَ حَتّي تَلْتَقِي الْخَوْفَ . همانا کسی که تو را - در برابر عيب ها و کمبودها - هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوی، بهتر است از آن کسی که فقط تو را تعريف و تمجيد کند تا بر عيب هايت افزوده گردد. 🔸احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۴۲ علیه السلام @thaghlain 🌹
🌟ماجرای خواندنی و جانسوز عکس معروف خادم بدون دست 🔸ساقی زوار حسین هستی یا روضه خوان علمدار سپاه؟👇 @thaghlain 🌹
✅2⃣ 💠ماجرای خواندنی و جان‌سوز عکس معروف خادم بدون دست 🔸ساقی زوار حسین هستی یا روضه خوان علمدارِ سپاه؟ 🔻هر جرعه‌ی آب که به مشت زائری می‌ریخت، سر به آسمان بلند می‌کرد و ناله می‌زد: السلام علیک یا ساقی العطاشی… 🔻و چنان به سوز می‌گریست، که خود روضه خوان شده بود این جماعت را. میز و خیمه‌ای نداشت و موکبی مهیا نکرده‌بود. تنها یک شلنگِ آب داشت. آن را نیز به دو دست قطع شده‌اش که میان دستمالی مخفی‌شان کرده‌بود، نگه داشته‌بود و هر زائر را به التماس بفرما می‌زد. حلقه‌ی جماعتی که گِردش جمع شده‌بودند، از تمام موکب‌ها شلوغ‌تر بود. هر که از حلقه‌اش جدا می‌شد، صورتی غرق اشک داشت و به حالی دگرگون مسیرش را ادامه می‌داد. 🌟مدت‌ها بود خیره‌ی حال و روزش مانده بودم و نمی‌دانستم به این جماعت چه می‌گوید؛ که این‌گونه انقلابی در دل‌هاشان برپا می‌کند. تنها صدایش را می‌شنیدم که مکرّر می‌پرسید: مقتل خوانده‌ای؟ و آن‌گاه ادامه می‌داد سخن را… ⭐️قدری صبر کردم تا هوا تاریک شود و زوار به موکب‌ها روند. مرد ساقی هم اطرافش خلوت شده بود و همچنان دنبال تشنه‌لبی می‌گشت تا سیرابش کند. ✨آرام به سویش رفتم. برق امید به چشمانش نشسته‌بود و به لهجه‌ای شیرین خوش‌آمدم می‌گفت! دستم را دراز کردم تا آب بنوشم. دستان قطع شده‌اش، دیگر از خستگی می‌لرزید و تاب نگاه‌داشتن شلنگ آب را نداشت. در مقابل خادم بدون دست؛ بغض راه گلویم را بسته‌بود و آب را هرچه سوگند می‌دادم از گلو به زیر نمی‌رفت… ⚡️مرد همچنان آب در مشتم می‌ریخت و می‌پرسید: مقتل خوانده‌ای؟ بی‌فایده بود تلاش‌هایم. نمی‌توانستم آب بنوشم. دست از آب کشیدم و نگاهم را به صورتش دوختم: 🍃ساقی زوار حسین هستی یا روضه خوان علمدارِ سپاه؟ صبح تا به غروب می‌خوانی و سوز جگرت تمامی ندارد! 🔸آب را زمین گذاشت و روی چهارپایه کوچکی که کنارش بود نشست. نفسی کشید و به آسمان خیره شد… 🔅فَوَقَف العَبّاس مُتحیّرا… ♻️تعریف می‌کرد؛ خادم موکب عظیمی بودم. دلخوشی‌ام این بود یک‌سال روی زمین مردم زراعت کنم و آنچه سر سال برای مزد تلاشم می‌دهند را، بیاورم طبخ کنم و میان زوار تقسیم نمایم. 🔹امسال نزدیک اربعین شده بود و من دستانم را به واقعه‌ی انفجاری از دست داده‌بودم. نه دستی برای کار کردن و نه آذوقه‌ای برای طبخ کردن داشتم. 🔻دل‌شکسته کنار خانه حسرت توفیق‌های از کف داده را می‌خوردم. مقتل کنج کتاب‌خانه را ورق می‌زدم. نگاهم به جمله‌ای رسید که دلم به آتش کشیده شد. سر بر دیوار می‌کوبیدم. علقمه را برایم تداعی کرده‌بود و آه می‌کشیدم… 🔺مصیبت خود را فراموش کرده بودم و به صد اشک و آه تنها همین یک جمله را ورد زبان کرده‌بودم؛ فَوَقَف العَبّاس مُتحیّرا... به گوشه‌ی دست بر سر و سینه می‌کوبیدم و تکرار می‌کردم؛ فوقف العباس متحیّرا… از سویدای دل ناله می‌کردم؛ فوقف العباس متحیّرا… ⚡️روزنه‌های امید در دلم تابید و دانستم خریدار بی‌چارگی‌ام کیست… یقین کردم سرگردانی‌ام را کسی پاسخگوست که خود طعم تحیّر را چشیده‌باشد. چون متوسل کویش شدم، نهیبی در دلم آمد: 🌟دستی نداری تا خدمت کنی، اما دستی داری که بدان ذکر مصیبت کنی زوار را… آذوقه‌ای نداری تا طبخ کنی، اما آبی داری تا بدان سیراب کنی تشنه‌لبان را… 🌟و سرخوش از توانایی‌هایم، با خود عهد کردم تا اربعین دل هر زائری که به دیدن دستانم منقلب می‌شود را، روانه‌ی کوی عباس کنم. نیت کردم اشکهاشان را به یاد تحیّر عباس سرازیر کنم. می‌خواهم آتش ناامیدی سقا را به جگرهای‌شان بکشم. 🔅چندی نگذشت که آسمان تاریک تاریک شده بود و من و خادم بدون دست کنار هم نشسته‌بودیم. او مقتل می‌خواند و من با دستانی مشت‌شده، و او با دستانی قطع شده، بر سینه می‌کوبیدیم و اشک می‌ریختیم تحیّر عباس را… 🌼یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(علیه‌السلام)، اکشف کربی بحق اخیک الحسین(علیه‌السلام)، بظهوره الحجه… نویسنده سجاد بهرامی از طاقانک( شهر کرد ) @thaghlain 🌹
🌹 🍃 هرڪَس ڪه راهِ ڪربُبَلا شد طریقہ اش بوےِ حسین مےچڪد،از هر دقیقہ اش دردانہ‌ے خداسٺ حُسیْن بن فاطمہ احسنٺ وآفرین بہ خدا وسلیقہ اش ❣️🍃 @thaghlain 🌹