[ تینـو ]
امام حسن ... مهربونی و کریم :) من گدای روضه هاتم از قدیم :) در خونت ... من یه عمره نوکرم اگه بیرونم
مولودی باید بذاریم
ولی این یه چیز دیگه ست :)
هدایت شده از [ تینـو ]
حسن را مینشاند روی پاهایش
برایش بداهه شعر میخواند :
«انتَ شبیهٌ بأبی ،
لستَ شبیهاً بعلی!»*
علی نگاهشان میکرد و لبخند میزد ...
فاطمه راست میگفت .
حسن (ع) خیلی شبیهِ پیامبر(ص) بود.
بعدترها روزی گوشهای کنار معبر نشسته بود ،
هر کس از آنجا عبور میکرد ؛
میایستاد و محو تماشای چهرهاش میشد.
انگار رسولِ خدا زنده شده باشد!
آنقدر ایستادند به تماشا که
معبر پر ازدحام شد !
امام بلند شدند که مسیر مردم مسدود نشود ...
*یعنی تو شبیه پدرم هستی ،
شبیه علی نیستی ...
هدایت شده از [ تینـو ]
مگه دستِ خالی برمیگرده کسی که امشب در بزنه خونه ی عزیزِ دلِ مدینه رو ؟
مگه امشب دستِ رد به سینه ی کسی میزنه مادری که اولین غنچهشُ بغل گرفته ؟
مگه امشب بی جواب میذاره سائلی رو بابای عالم؟
مگه میشه نظرِ لطف نندازه رحمةُ للعالمینی که امشب بدو بدو میره خونه ی نازنیندخترش تا اولین نوه رو ببینه ؟
که ذوق کنه واسه بابابزرگ خطاب شدن ؟
مگه میشه از کرامت کم بیاره کسی که امشب بشینه پای گهواره ی کریمترین ؟
که دست به دامنِ سبزش بشی و بگی خوش اومدی اولامامزاده ی عالم
چه خوب شد که اومدی حبیب ابنِ حبیب
مبارکِ دلِ ما باشی کریم ابنِ کریم ...💙