eitaa logo
[ تینـو ]
559 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
1 فایل
• ما همه تینو به آمدنت. همه‌جا سراب است جانِ جهان... سیرابمان کن! تینو، تشنه را گویند... ما همه تشنه به قدوم سبز یک مهربانیم :)
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر انسان دنبال برتری‌ جویی باشد ، هر کاری بکند فساد است ! اگر دنبال اثبات خودت بودی ، نماز خواندنت هم فساد است ، چون مدّ "ولاالضالین‌ات" را می‌کشی که خودت را اثبات کنی ! [ سید محمد مهدی میر باقری ]
كسانى كه به اندازه تمامى عمرشان آگاهى به دست آورده‌اند ، ولى به اندازه‌ی یک لحظه هم گامى برنداشته‌اند ، بدانند كه همین آگاهى‌ها ، اغلال و زنجیرهاشان مى‌شود ! و آن‌ها را خُرد و خسته مى‌كند ! این‌كه مى‌بینید با بارى از معلومات و مطالعات و آگاهى‌ها ، هر كدام فرعونى شده‌ایم و آشكار و پنهان ، دعواها داریم ، به همین خاطر است كه آگاهى یك عمر را به دوش گرفته‌ایم ، ولى حركت یك لحظه را هم نداشته‌ایم ! بارى كه بازده نداشته باشد ، چه كمرها كه نمى‌شكند ! [ علی صفایی حائری ]
نگوييد ما همه‌ی گناهان را نداريم ، كه هركس گناهى دارد ، همان براى توقف و ماندن او كافى است ! لازم نيست كه ذنوب همه‌ی عوالم را داشته باشد . يك ماشين لازم نيست همه جايش خراب شود تا بايستد . [ اخبات ص ۳۲ ]
پیغمبر روشش روش طبیب بود ولی طبیب سیار ، نه طبیب ثابت که فقط بنشیند که هر کس امد از ما پرسید ما جواب میدهیم ، هر کس نپرسید دیگر ما مسئولیتی نداریم . نه ، او مسئولیت خودش را بالاتر از این حرفها میدانست . در روایات ما هست که عیسی مسیح را دیدند که از خانه ی یک زن بدکاره بیرون امد . مرید ها تعجب کردند : یا روح الله ! تو اینجا چکار میکردی ؟ گفت : طبیب به خانه ی مریض میرود . خیلی حرف است ! [ سیری در سیره نبوی ص ۸۹ ]
وقتی می‌گویی لا اله الا الله نه دنیا می‌ماند ! نه عادات و رسوم ! نه آبروداری بین اهل دنیا ! همه از بین می‌رود . لا اله یعنی هرچه واله‌ کننده‌ی من است ، دور انداختم الا الله را ... [ مرحوم دولابی ]
گفت : اگر حسین بن علی پاسخی به نامه های کوفیان ندهد ؟! پاسخ داد : اگر حتی یک پیرزن یهودی در آن سوی مرزهای اسلامی به حسین نامه بنویسد و از او داد بخواهد ، حسین در یاری او لحظه ای درنگ نخواهد کرد . [ نامیرا ص ۷۰ ]
[ تینـو ]
گفت : اگر حسین بن علی پاسخی به نامه های کوفیان ندهد ؟! پاسخ داد : اگر حتی یک پیرزن یهودی در آن سوی م
تصدقتان ! یا بن الحسن ... این روزها و این شبها ، گریه نمیکنیم و دل نمیسوزانیم . همچو هر سال ، لاف میزنیم که ما ، حسینی هستیم ! کدام حسینی ؟ به ولله که اگر چنین بود ، سال ها نمینشستیم و اشک چشمان شما را ، منتقم همان حسین را ، بنگریم ! حسین اشک من و دیگری را میخواهد چه کار ؟ ولی اقا جان ! درد و دلی دارم ... ما که یهودی نیستیم ، نابلدیم ... نمیدانیم که چگونه داد بخواهیم ، خودت میایی ؟
به مادرِ موسی قبل ان که سبدِ طفلش به اب سپرد ، وحی نازل کرد که مطمئنش کند ، که بی قراری نکند . خود قران میگوید : دلِ مادرش را که خالی شده بود ، نگه داشتیم ، لابد که از هم نپاشد . همیشه فکر میکنم چه خوب که رباب هم این ایه ها را خوانده بود ، بلد بود . اصلاً شاید همان لحظه ای که علیِ کوچک را سپرده بود دستِ حسین (ع) ، همین ایه را زیرِ لب خوانده بود . حتماً موقعی که از دور دیده بود حسین (ع) دارد میاید سمت خیمه ها و زیر عبایش چیزی مخفی کرده ، خدا قلبش را دو دستی نگه داشته بود که از هم نپاشد . حتماً نگه داشته بود :)))) + و اصبح فؤادها فارغاً
شیخ عباس قمی توی نفس المهمومش گفته است : من به مأخذی دست نیافتم که دال بر امدن لیلا به کربلا باشد . بهتر هم که سندی نیست . لااقل دل ادم ذره ای خوش میشود به اینکه مادرش نیامده بود . همان چند کلمه از "رباب" هم که توی مقاتل امده قلب ادم را اتش میزند . حجم مصیبت امام هم عظیم تر بود اگر لیلا توی خیام حاضر بود . اگر چشم های نگرانش عرصه ی قتال را میپایید ، و اگر راست گفته باشند راوی ها که < فقطعوه بالسیوف اربا اربا > باید دعا کرد این وصف ها را مادر نشنیده باشد . همان < علی الدنیا بعدک العفا > گفتنِ پدر بس است برای تصور سنگینی مصیبت علی ! همان گذاشتن صورت روی صورت علی ... توی آن صحرا ، بانویی اما بود که بلد بود بار مصیبت همه ی مادر ها را یک تنه به دوش بکشد . سید ابن صاووس از راوی نقل میکند که بعد شهادت علی ، بانویی از خیمه ها بیرون امد در حالی که داشت صدا میزد : یا حبیباه ! یا بن اخاه ! ... + مادرت نیست اگر مادر سقا هم نیست عمه ات هست به جای همه ی مادرها ...
از روز اول محرم تا غروب عاشورا گویی خیمه‌ای بر سر عالم زده‌اند که خیمه‌ی عزاست.ما که مکرر این را احساس کرده‌ایم . از شب یازدهم مثل اینکه عوض شد . آدم یک حال دیگری دارد . گویا یک طور دیگر است . بنابراین این آخرین روزی است که ما می‌توانیم صدتا بهشت بخریم . [ آیت الله جاودان ]
در یک مرحله ، تو کارها را با غریزه انجام میدهی و یا انجام نمیدهی . اما در هنگام بلوغ ، ادمی به نظارت و حساب رسی و به سنجش و تعقل روی می اورد . در این مرحله ، مجموعه ی کار ها و حالت ها را محاکمه میکند و دیگر هیچ کدام از این کارها و حال ها را طبیعی نمیداند . از خود میپرسد چرا خوشحال شدم ؟ چرا ناراحت شدم ؟ چقدر باید خوشحالی یا ناراحتی میکردم ؟ پس چرا بیشتر یا کمتر ؟ با این محاکمه هاست که ادم ، ادم میشود . [ نامه های بلوغ ص ۱۵۹ ]
سلام علیکم . ان شاءالله که حالتون خوب باشه ... بابت کم کاری این چند روز ازتون عذر میخوام . شاید برای اعضای قدیم سوال شده باشه که چرا بنده ، روش اداره کانالم تغییر کرده و دیگه از روزمرگی هام نمینویسم ! علتش این بوده و هست که ، یکی از دوستان لطف کردن و خدمت من عرض کردن تا حرف های علما موجوده و تاثیر گذار تر ، چرا خودتون صحبت میکنید ؟ پذیرفتم من هم ! ولی از این به بعد دیگه نمیخوام صرفاً سخن علما باشه ... روزمرگی های خودم هم که احساس کنم به درد میخوره با هشتگ و مینویسم براتون در کنار سخنان علما و خواهش میکنم خاطراتم رو کپی نکنید ! راضی نیستم ... ان شاءالله امام رضا نظر کنن تا موثر واقع بشن . + رشته ی بنده معارف اسلامیه .