4_5965056966748275266.mp3
4.06M
رفیق بازی
#شلمچه
روایت گری؛#حاج_حسین_یکتا
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله»
امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش میگفتند حاج آقا #آقا_خانی
روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدا رو منتقل میکرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم میلرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله»
راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید
فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد...
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
4_5965056966748275266.mp3
4.06M
رفیق بازی
#شلمچه
روایت گری؛#حاج_حسین_یکتا
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
🌷گاهی اینجا
چــــــــادر
بوی خاڪ نمی دهد ...
💐گاهی اینجا
چــــــــادر
بوی دود می دهـد ...
🎋بوی دودی ڪـہ
بر روی چـادر مـادر نشسته است ...!
#شلمچـه
#بویچادرمـادر
#رفقاخبردارید... ⁉️
🌷✨ هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات #فاتحانه خیبر بر نگشته... خبر دارید که غلامحسین توسلی آن #دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
🌷✨ از #ابراهیم هادی خبری دارید..
بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید..
از #جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند، خبری دارید..
🌷✨ هنوز از #شلمچه صدای اذان بچه ها می آید...
هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد...
هنوز خون روی وصیت نامه📝 شهدا خشک نشده؛
🌸خواهرم حجاب...
🍃برادرم غیرت ...
🌷✨ هنوز که هنوز است #شهدا می ترسنداز اینکه رهبرمان را تنها بگذاریم...
و هنوز که هنوز است #شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم #حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند...
🌷✨ و هنوز که هنوز است مادرانی چشم انتظار جگر گوشه هایشان هستند...
ای کاش، بیاییم و به راه بیاییم ....
#شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم...🌷
➖➖➖➖➖➖➖➖
#حب_الحسين_يجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
[]
[ آلبوم ]
💢 #انصارالحسین
✍️ فرازی زیبا از وصیتنامه سردار غواص #شهید_محمدباقر_فتح_اللهی :
🖌... آی برادران و خواهران بالاخره دنیا میگذرد و زندگی به پایان میرسد و سرانجام مرگ همه ما را در خواهد یافت و چه مرگی بهتر از شهادت که خدا نصیب انسان کند و این مرگ پرافتخار آغوش خود را بروی انسان بگشاید .
... راهی که من آنرا برگزیده ام بدون شک راه اباعبدالله الحسین (ع) است و این راه تنها راهی است که انسان را به سعادت میرساند. مواظب باشید از این راه خارج نشوید....
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعا جبهه ها ، سردار غواص #شهید_محمدباقر_فتح_اللهی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان ( شهرستان سلطانیه) در دوران دفاع مقدس بود که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی#کربلای_پنج ، منطقه عملیاتی #شلمچه در کسوت فرمانده گروهان غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
💢 #انصارالحسین
✍️ فرازی زیبا از وصیتنامه بسیجی غواص #شهید_یولعلی_عزیزی :
🖌... بدانید که من با آگاهی از شهادت و برای دفاع از اسلام و به گفته رهبر عزیزمان به جبهههای حق علیه باطل آمدهام و امیدوارم که خون من نهال نوپای انقلاب را بارور کند و شهادت ما باعث آگاهی و رشد فکری جامعه اسلامی شود...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_یولعلی_عزیزی از رزمندگان سلحشور و بسیجیان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که دیماه ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_پنج ، منطقه عملیاتی #شلمچه در کسوت غواص خط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) #لشگر_۳۱_عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
💥این روزها ایام
#سالگرد_عملیات_کربلای_پنج است و کربلای پنج یعنی چه؟! 👈 از رزمنده های جنگ و شرکت کننده در کربلای ۵ که بپرسید یک جمله شنیدنی دارند که خیلی عجیب است... میگویند : ستارگان آسمان بالای سر #شلمچه ، صحنه هایی را دیدند که خورشید تا قیام قیامت از دیدن آن محروم است!
🍀خدایا اینان چه دارند می گویند؟ مگر آنجا کجا بوده؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ و....
#کربلای_پنج
بسم رب العشق
#قسمت پنجاه وشش-
😍علمدارعشق😍#
به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم
+ نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی
- اوهوم تقریباهیچی نمیدونم
+ شهید ابراهیم هادی
به
علمدار کمیل
شهرت داره
گمنام هستش
یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد
درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی
صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند.
ابراهیم هادی با دوبنده ی ... .
محمود.ک با دوبنده ی ... .
از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم.
همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد.
ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد.
در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود.
با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت.
با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون.
بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند.
حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟
با اعصبانیت گفتم : فرمایش .
گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن.
حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... .
سرم رو پائین انداختم و رفتم .
یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت.
عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی
بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر
تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
.
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
.
باید از #خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
.
شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
.
به یاد #قتلگاه کربلا...
به یاد قتلگاه #شلمچه و #طلاییه و #فکه...
الهی،#قتلگاهی...
باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
بايد اقتدا كرد به #ابراهيم_هادی #
نویسنده بانو...ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴📚💎🌼💎📚🌴
کمیل...کمیل...حمید...📟 📡
حمیدجان به گوشم 📞
اینجا هوا صافه ، اونجا چی؟ 🌤
هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟ 🌍
هوا صاف صافه☹️
به صافی تمامی موهای بیرون ریخته 💆🏻♀️
به صافی نگاههای دوخته 🕵️♂️
به صافی مانتوهای چسبیده👚
به صافی مارک های از پشت دیده🔚🔛🔜
حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟🙄
سید_مرتضی را دیدی بگو دوربینش را بیاورد یک #مستند بسازد از ما بنام روایت #غفلت😓
🌸حاجی اینجا روسری ها عقب نشینی کردن👰🏻 #دشمن محاصرمون کرده رو پشت بومها بمبهای بشقابی گذاشتن 📡 #قلب و فکرمون رو #هدف گرفته🔫
خیلی تلفات دادیم 😣 حاجی اینجا مانتوها دیگه دکمه نداره👗 اونم با آستین های کوتاه👘#سلاح جدیدشون ساپورته👖چشم اکثر جونارو آلوده کردن 🕶 حاجی صدامو میشنوی؟ 🔊
حاجی (صدای بیسیم قطع و وصل میشه 🔕
ﺣﺎﺟﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨوی؟ 📢
ﻣﺠﻨوﻥ ﺟﺎﻥ 📞
ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻢ. 📞 👂
ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ برادر 🏻 🏃♂️ 🙇♂️ ﺣﺎﺟی ﺩﺭ ﺟﻨﮓ_ﻧﺮﻡ ﺍﺳﯿﺮﺍﻣﻮﻥ 👁 ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ.💂🏻♂️ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﺭو ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ کنن نامردا 🕷🍀ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻔﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﯿﺎﻩ نمیده
ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ🔥میده ﺣﺎﺟﯽ 🌍 ☔️☹️
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﭘﺮ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺣﺎﺋﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﺸﺎﻣﺘﻮنُ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﮑﻨﻪ 😣
ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍ؟ 👂 ﺣﺎﺟﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﺶ ﻫﺎﯼ# ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﻓﻘﻂ قلبُ ﻣﯿﺰﻧﻪ 💣
لقمه های #حروم هم که دمار از همه بریده💘
ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺣﺎﺟﯽ 👑
👦 تازگی ها شیطان اسمش رو عوض کرده گذاشته #داعش😹 👻 💀دارن سر بچه های #شیعه رو بیخ تا بیخ میبرن 🏻 🤕 😴 😒 حاجی صِدامو داری ؟⁉️
به حسن_باقری بگو در این #جنگ نابرابر تاکتیک نداریم؟ 🏻 🖐 🏻
فقط علی_اکبر_شیرودی چیزی نفهمد اگر بفهمد واویلاست😭😭
میمرد برای خمینی😍
شاهرخ_ضرغام را حتما خبر کن💛
بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی کردی ، میخندند🤣🤣
راستی حاج_احمد ، اصلا میدانی موبایل چیست؟📱📲
تا حالا با #وایبر و واتساپ کار کرده ای ؟⁉️⁉️
بیخیال برادر😏
همان بیسیمت را بیاور
من آخرین نسخه ی اندروید را رویش #نصب میکنم؟😢
❌❌فقط خواهشا به نیروهایت دستور بده آن تندروی هایی که در مریوان و #پاوه و #فکه و خرمشهر و #شلمچه کردند.
در فضای_مجازی نکنند.😱😨😦
😒☹️اینجا #آداب خودش را دارد.
باید همه چیز را با #گفتگو حل کنیم😣😖
حاج احمد ، تلفات زیاد داده ایم؟⁉️
مسامحه و #غفلت امانمان را بریده
عده ای به اسم #جذب حداکثری،
حداقل اعتقاداتشان را به #حراج گذاشته اند.😞😔😫😩
🌺تو را بخدا برگرد
خدا را چه دیده ای
شاید در این #مخمصه ای که گیر کرده ایم
تو و رفقایت به دادمان رسیدید.😓😥😢
نقطه سر خط.
✨اللّهم اَکْشِف هذه الغُمة عَن هٰذه الاُمة بحُضوره و عجل لنا ظهوره✨
💐لطفا بخاطر مبارزه با بدحجابی تا میتوانید پخش کنید.
اللهم عجل الولیک الفرج🌺
جزاکم الله خیرا
🌹🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹
#روزی_که_گلوله_دشمن_زمینگیرم_کرد
#عملیات_کربلای_5
#شلمچه
به روایت #جانباز_70_درصد
✍️✍️✍️✍️✍️ #حاج_علی_کمیجانی
روز 20 دیماه بود که به گردان ما (گردان زهیر)ماموریت دادند و ما تا رسیدیم به خط هوا تاریک شده بود . ساعت نزدیک 8 شب بود که رسیدیم چند متری تانک های دشمن. تانک ها روشن بود و صدای موتورهاشون به گوش میرسید. تانک ها همه روی جاده بودند و ما هم پشت یکی از خاکریزها که به موازات جاده بود جانپناه گرفتیم.
مشورت شد که با تانک ها درگیر شویم یانه ؟ من نظرم این بود که نباید به اونها امان بدیم چون الان که روی جاده هستند و در یک جا جمع شدند بهتر میتونیم اونها رو منهدم کنیم تا اینکه داخل دشت پخش شوند.
قرار شد به #تانک_ها حمله کنیم . من با بچه های دسته خودم به تانک ها حمله کردیم. تانک ها که از حضور ما مطلع شدند با سرعت زیاد از روی جاده فرار کردند و ما هم به دنبال اونها ... بعضی از تانک ها رو بچه های #آرپی_جی_زن زدند.
آنقدر این کار سریع صورت گرفت که ما به #نفر_بر_فرماندهی این ستون تانک هم رسیدیم . آن شب داشتیم جلو میرفتیم که دستور رسید به جای اولتون برگردید. نیمه شب بود که یکی از بچه های دسته اومد و گفت: حاج علی دارند طرف ما تیراندازی میکنند. گفتم شلیک نکنید بچه های خودمون هستند. چون قرار بود کنار ما #گردان_حضرت_قاسم (ع) هم عملیات کنه. حدسم درس نبود ، دشمن جلو اومده بود. به هر طریقی بود دشمن رو عقب زدیم تا اینکه هوا روشن شد. هوا که روشن شد دشمن روی منطقه دید داشت و آتش تیربارهاش ما رو پشت دژ زمین گیر کرده بود. دشمن هم از روی #کانال_ماهی و هم از داخل #جزیره_ام_الطویل و #بوارین روی ما آتش میریخت و تیربارهای گیرنوف هم روی بچه های ما قفل شده بود.کاری نمیتونستیم بکنیم . اینجا بود یاد حکایتی افتادم که #شهید_داوود_حیدری از عملیات بدر برایم تعریف کرد . او میگفت هرچی از تیر فرار کنی بدتر گرفتارش میشی اما اگر از تیر نترسیدی تیر بهت نمیخوره . من از جا بلند شدم و چند تا گلوله آرپی جی برداشتم و زیر آتش تیر بارها رفتم سمت سنگر تیربار دشمن و با یک گلوله آرپی جی دخلش رو آوردم و گلوله دیگری رو توی لوله آرپی جی جا دادم و رفتم سراغ سنگر بعدی....بچه ها هم به کمک اومدند و یکی یکی تیر بارها رو از کار انداختیم. توی این معرکه بود که من احساس کردم #پاهام_سنگین شد و به زمین خوردم دیدم تیری به پایم اصابت کرده.با بند پوتین بالای زخمم رو بستم که جلوی خون ریزی رو بگیره. خواستم دوباره به درگیری با دشمن ادامه بدهم اما دیدم که روی پا نمیتونم بایستم. بچه های دسته ما اومدند و گفتند حاجی شما رو عقب ببریم . گفتم کارتون رو بکنید خودم عقب میرم...
چند قدمی عقب اومده بودم که یکی از بچه ها رسید و با اصرار گفت که من شما رو عقب میبرم. من رو از زمین بلند کرد و روی کولش گذاشت. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که تکان شدیدی خوردم و در کمرم سوزشی احساس کردم . آتش تیربارهای دشمن نمیگذاشت کسی راست راست راه بره. من رو روی زمین گذاشتند . کنار دژ افتاده بودم که کسی فریاد زد #آمبولانس اومده ..مجروحین رو سوار آمبولانس کنید. من تعجب کردم . میون این همه تانک که مثل مور و ملخ توی دشت ریخته و زیراین همه آتش چه جوری آمبولانس خودش رو رسونده. مرا بلند کردند و داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس ما رو تا پای اسکله آورد و توی قایق گذاشتند و به عقب انتقال دادند. توی #بیمارستان_صحرایی فهمیدم که گلوله دشمن #داخل_نخاعم خورده و گیر کرده و بعدا دکترها تیر رو در آوردند. من روز 21 دیماه 65 مقابل #دژ_کانال_ماهی و در سه_راهی_شهادت به افتخار #جانبازی نائل اومدم