eitaa logo
طلاب الکریمه
12.2هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز 🌿انتقادات و پیشنهادات 🤝🏻تبادل و تبلیغ ارتباط با ادمین: @Talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
یادش بخیر! شب چله که می‌شد فارغ از خستگی و سرما، فانوس به دست در تاریکی کوچه پس کوچه های روستا به سمت خانه پدربزرگ می‌رفتیم. دَرِ خانه که باز می‌شد خودمان را پرت می‌کردیم زیر لحاف قرمز مخملی روی کرسی. گرم که می‌شدیم تازه طَبَق روی کرسی پُر از توت خشک، گندمک، برنجک و مغز بادام ها را می‌دیدیم و ذوق زده مشغول خوردن می‌شدیم. مادربزرگ کنار سماور زغالی می‌نشست و بساط چای تازه‌دم را به پا می کرد. مادربزرگ میان قصه هایش انارهایی را که با انگشتش آبگیری کرده بود را به لبهایمان می چسباند تا با مکیدن انارها طعم بی نظیر آن را بچشیم. در عالم بچگی می‌خواستیم تا سحر بیدار بمانیم و روشنایی فردا را ببینیم اما خواب زورش بیشتر بود. ✍مریم نوری امامزاده‌ئی @tollabolkarimeh
یلدای فراموشی خریدها را روی کابینت آشپزخانه می‌گذارم. به گمان اینکه خواب است، آرام وارد اتاقش می شوم؛ اما کنار تختش جانماز پهن کرده و چادرش را زیر چانه گره زده، مشغول خواندن نماز است. انگار فقط همین یک کار را به یاد دارد. زنگ آیفون به صدا درمی آید و مهری هم از راه می‌رسد. کرسی را وسط سالن می‌گذاریم، لحاف بزرگ را از کمد بیرون می آوریم، میوه ها را در دیس می چینیم، انار ها را دانه دانه می‌کنیم، آجیل ها را در کاسه بزرگ می‌ریزیم، هندوانه را قاچ می‌زنیم. میز چای گوشه‌ی سالن و چای تازه دم عطرآگین شده با گل محمدی آماده می‌کنیم. همه چیز مهیا می شود؛ درست مثل چند سال قبل .... مهمانهای مادر از راه می‌رسند. درست است که او شب یلدا و مهمانی هایش را، بلندای این شب را و رسم و رسوماتش را به یاد ندارد؛ اما برایمان دورهمی های خانه مادر دلچسب‌ترین دورهمی های دنیاست. ✍مریم نوری امامزاده‌ئی @tollabolkarimeh
عطر زیره با صدای ممتد زنگ تلفن صدای گریه مهیار هم بلند شد. زیر لب غر‌ولند کردم:《خروس بی محل!》کورمال کورمال عینکم را پیدا کردم. بچه را بغل زدم و از اتاق بیرون آمدم. با هر قدم توپ، جغجغه یا عروسکی را حواله‌ی گوشه‌ی دیوار و زیر مبل ها می‌کردم. تلفن روی پیشخوان آشپزخانه، میان ظرف نشسته حریره بادام و قطره چکان‌ و داروهای مسکن و تب‌بر جاخوش کرده بود. تلفن رفت روی پیغامگیر: _الو ...معلومه کجایی سمیرا؟ چرا جواب نمیدی؟ پس چی شد سورپرایز یلدا که قرار بود بذاری تو پیچت؟ لثه‌های متورم مهیار، بی‌خوابی و گریه‌های بی‌امان دیشبش از پیش چشمم گذشت ولی خودم را از تک‌وتا نینداختم. تلفن را برداشتم: _باشه، باشه... خیالت راحت. موبایلم را برداشتم و عکسی از دانه‌های سرخ انار آپلود کردم. نوشتم یلدا بدون انار نمی‌شود، بدون تو نیز. و همسرم را تگ کردم. مهیار را زمین گذاشتم و شیشه شیرش را دستش دادم. نگاهی به فهرست روی یخچال انداختم: پاناکوتا انار، چیز‌کیک انار، توپک مرغ و سیب‌‌زمینی. ژلاتین و شمع و عود هم باید می‌خریدم. سبد تخم‌‌مرغ و کیسه‌ی آرد را بیرون آوردم. دنبال قوطی وانیل گشتم. مهیار گوشه پیراهنم را کشید، توجه نکردم. طبقه های یخچال را بر انداز کردم تا کم و کسری ها را پیدا کنم. ای وای! انار هم نداشتیم. باید به فهرست اضافه اش می‌کردم. مهیار جیغ‌کشید و چسبید به پایم. _خب...خب. مامان برو کنار الان میام پیشت. هق‌هقش بالا رفت. پایم را کشیدم تا از دستش رها شوم. ناگهان لیزخوردم و تخم‌مرغ و آردها و حتی خودم و مهیار روی هوا معلق شدیم و چند لحظه بعد روی سرامیک‌ها فرودآمدیم. درست مثل کلیپ های خنده دار تلویزیون. مهیار را درآغوش گرفتم و نشستم به زارزدن. میان هق‌هق و اشک ریختن فکری در ذهنم جرقه زد: چندتا از عکسهای پارسال را از آرشیوم آپلود می‌کنم. پسرم را بوسیدم و آنقدر برایش لالایی خواندم تا خوابش برد. از فرصت استفاده کردم و کمی به خانه سروسامان دادم. بعد رفتم سراغ رایانه. پارسال برای جشن یلدا همکلاسی‌های سابق دانشگاهم را دعوت کرده بودم. بعد از مدت ها قرار بود ببینم‌شان. برای همین تمام تلاشم را کردم تا همه چیز تمام عیار و شیک و چشم‌پرکن باشد. از پذیرایی و کیک و انواع دسر و فست فود و غذاهای سنتی، تا تزیینات با تِم انار و هندوانه تا لباس های ست کرده‌ی خانواده سه نفره‌مان با طرح انار. از یک عکاس حرفه ای هم دعوت کرده بودم. عکسهای آن شب پربازدید شده بود و خیلی لایک گرفته بود. اما امسال... عطر زیره پیچیده بود که همسرم رسید. سلام کرد و یک راست سراغ یخچال رفت _پس ژله و کیک ها کو؟ نگاهش کردم. _قایمشون کردی؟ صورتم را پشت دستهایم پنهان کردم و گفتم _ عکسها آرشیوی بودن. اخم هایش را در هم کشید. در قابلمه را بازکردم _عوضش زیره پلو داریم. چشمهایش مثل بچه‌ها برق زد. می‌دانستم عاشق زیره پلو است. سه تایی نشستیم سرسفره. امیر شروع کرد به خاطره تعریف کردن. محو صحبت کردنش شدم. طوری تعریف میکرد که انگار همین الآن دارد اتفاق می‌افتد‌. از آشنایی‌مان گفت؛ از کته زیره های بی‌نظیر هم‌خوابگاهی اش، از اولین قهر کردنمان، از روز به دنیا آمدن مهیار، از قسط‌های جشن یلدای پارسال، از سفر کاشان. مهیار آرام آرام خوابش برد. گذاشتمش توی گهواره و برگشتم تا سفره را جمع کنم. امیر جعبه ای کادوپیچ شده دستم داد. داخلش سه تا انار بود. روی جعبه با خط خوش نوشته بود: یلدا بدون انار می‌شود؛ اما بدون تو هرگز. ✍فاطمه جلالی @tollabolkarimeh
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه: «یکی چون من عمری در ظلمات حصارها و حجاب‌ها مانده است و در خانه عمل و زندگی جز ورق و کتاب منیت نمی‏‌یابد و دیگری در اول شب یلدای زندگی سینه سیاه هوس‌ها را دریده است و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است.» @tollabolkarimeh
چندساله شب یلدا را با عنوان ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان در تقویم ثبت کرده‌اند. تا به حال به این عنوان فکر کرده‌اید که چرا این تصمیم اتخاذ شده؟! یه دلیلش این است که: شب یلدا باید عاطفه و مهربانی، میان اعضای خانواده و بستگان مبادله شود و گفتگوها چهره‌به‌چهره باشد.زیرا یلدا شب گفتگوهای کلامی ارزشمند و گرامی داشتن بزرگترهاست. شب یلدا نزدیک است و اغلبِ مردم در حال تدارک برگزاری مراسم این شب هستند اما بهتر است این مراسم در فضایی گرم و صمیمی و بدون چشم و همچشمی و تجملات و اسراف و به دور از اینترنت و فضای مجازی برگزار بشه تا از کنار هم بودن لذت ببریم. چندسال پیش واقعا فکر نمی کردیم فضای مجازی چنان گوی سبقت و سرعت را از دنیای واقعی برباید که مجبور شویم برای اینکه تنها یک شب دور از فضای مجازی در کنار هم باشیم کار به جایی برسد که کمپین راه اندازی شود و فراخوان منتشر شود برای عدم استفاده از گوشی و تبلت. اما این اتفاق خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد افتاد و امروز گروه‌های زیادی مردم را به ممنوعیت استفاده از موبایل، در شب یلدا دعوت میکنند.متاسفانه چنان به دنیای فردگرایی ساخته مصنوعات بشری گرفتار شده‌ایم که حتی طاقت جمع‌های دو نفره خانوادگی را هم نداریم چه رسد به دورهمی‌های پرجمعیت یلدایی! بد نیست شما هم اگه درگیر و وابسته به گوشی و فضای مجازی هستید ،شب یلدا را با کنار گذاشتن گوشی‌های خود و سر زدن به بزرگترها و کوچکترهای فامیل، به این کمپین بپیوندید. و چند ساعتی بدون گوشی در کنار عزیزانتان خوش بگذرانید. 🍉🍉🍉 جا داره این حدیث هم در متن گنجانده شود از باب زینت و پند، تا قدر لحظات و دورهم بودن‌ها را بیشتر بدانیم. (بسم الله الرحمن الرحیم) فرمود: «نشستن مرد نزد زن و فرزند، در پیشگاه خدای متعال از اعتکاف او در مسجد من محبوب‌تر است». جُلُوسُ اَلْمَرْءِعِنْدَعِیَالِهِأَحَبُّإِلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنِ اِعْتِکَافٍ فِی مَسْجِدِی هَذَا.(میزان‌الحکمه،ج4،ص287) ✍️سمیه اکبر زاده @tollabolkarimeh