چه #بوی_سیب عجیبی گرفته این صحرا...
چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمیدانم
چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم
من از شلوغی این نخلها هراسانم
#حسین گریه نکن جان من، نسوزانم
چه #بوی_سیب عجیبی گرفته این صحرا
چقدر نام حزینیست نام #کرب_وبلا
بیا و مرهم غمهای بی شمارم باش
قرار، رفته ز جان و دلم، قرارم باش
همیشه روشنی چشمهای تارم باش
شبیه فرصت این سالها کنارم باش
به زیر سایهی لطفت، خیال من تخت است
نبودنت به کنارم، تصورش سخت است
نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم
نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم
اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم
هزار شکر که #ما_درپناه_عباسیم
به سوی تشنه لبان با شتاب میآید
به هیبت پدرم #بوتراب میآید
دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر
بگو قدم بزند باز هم #علی_اکبر
صدای رحمت وحی است گریهی اصغر
سکینهات چقدر رفته است بر مادر
فدای روی #رقیه که مثل خورشید است
گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است
نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم
دروغ بود همه نامهها و دلسردیم
اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم
خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم
نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد
به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد...
#یاحسین
#محمد_جواد_شیرازی
@shere_aeini
﷽
سلیقه داشته آری، سلیقه داشته است...
#خدا نوشت از او خالی است دنیایم کجاست آینهای تا کُند تماشایم
برای خلوت خود دوست، دوست میخواهم
در این هزارهی غم چاره اوست میخواهم
که خمره خمرهی ایجاد را به کاسه کنم خودم خدایی خود را در او خلاصه کنم
میآفرینمش اینسان به خود اشاره کنم
به هر چه مینگرم خویش را نظاره کنم
به قصد خلقت عالم قلم گرفت آنگاه گذاشت نقطهی باء را و گفت بسم الله
به نقطه خیره شد و چیز دیگری ننوشت
بر آن تکامل بی حد فراتری ننوشت
به نقطه خیره شد و نقطه جان گرفت از او
در این معاشقه کم کم زبان گرفت از او
به نقطه گفت که تو جوهر صدای منی که من برای تو هستم تو هم برای منی
به نقطه گفت که ای آرزوی غائب من خوش آمدی به من ای مظهرالعجایب من
به نقطه خیره شد و گفت این چقدر من است
به نقطه گفت که هنگامهی #علی شدن است
بسنده کرد به یک نقطه از #علی فرمود که این هم از سر عالم زیاد خواهد بود
کتابت همهی دهر از تو یک سطر است
که صفحه صفحهی دریا هنوز القطره است
سلیقه داشته آری، سلیقه داشته است خدا تخلص خود را علی گذاشته است
خدا به خلقت ایجاز خویش مایل شد تمام گسترهی کائنات کامل شد
خدا به حوصله برداشت مُشتی از آن گِل
جمال شکل گرفت و کمال کامل شد
نیافرید خدا چیز دیگری گویا
غرض وجود #یدالله بود و حاصل شد
اضافه آمد از آن گل کمی که بعد از آن
هر آن چه خلق شد از مابقیِ آن گل بود
همین که کعبه بنا شد خلیل گفت اکنون
به بوسه بر قدم #بوتراب قابل شد
#علی به جلوهی دیگر به جلوهی کلمه کلام شد به زبان رسول خدای نازل شد
صدای او شب #معراج را تکان میداد شهود رتبهی او سخت بود مشکل شد
به چشم داشت انگشتریِ او بودند
#نماز خواند #علی کائنات سائل شد
جهان نخواند #علی را مگر نمیدانست فریضه است #علی از فریضه غافل شد
جهان به چشم علی استخوان خوکی بود که صبح نوزدهم جان گرفت قاتل شد
ولی تمام نشد مرتضی دوباره تپید
به سینهی من و ما رفت و نام او دل شد
#علی به جلوهی دیگر به #کربلا آمد علم به دوش گرفت و #ابوالفضائل شد
چگونه دم بزنم از تو از خصائل تو
که ماندهام به مدیح #ابوالفضائل تو
کسی که بر شب صفّین چیره شد قمر است
برای روز مبادا ذخیره شد قمر است
به هر مقام از اوگفتگو نباید کرد
قمر مقایسه با روی او نباید کرد...
سیدحمیدرضابرقعی
@toubaefaf