#مردان از #زنانی که کمی با بقیه فرق داشته باشند، خوششان می آید؛ و احساس می کنند زندگی در کنار زنی که همراه او فوتبال می بیند و اطلاعات به روزی دارد، چقدر می تواند هیجان انگیز باشد!
@Vajebefaramushshode
#ارتباط_موثر
#چگونه_مرد_زندگیمان_را_عاشق_نگه_داریم
عشق یک موضوع #دو_طرفه است و #تعادل زمانی بهوجود میآید که به همان میزان که محبت میکنید دریافت کننده نیز باشید!
هدیه خریدن، مهمان کردن و...
اگر از سمت یک مرد باشد خوب و طبیعی است؛
اما انجام زیاد آن از سمت یک زن، هیچ ارزشی ندارد چون یک ویژگی مردانه محسوب شده و انجام زیاد آن از سمت یک خانم، دیر یا زود مرد را بی انگیزه کرده و دکمه عشق یکباره در مرد #خاموش میشود.
وقتی یک زن بیش از اندازه به همسرش محبت کند، مرد او را مانند #مادرش فرض میکند و یادتان باشد هیچ مردی نمیتواند عاشق مادرش باشد بلکه فقط میتواند دوستش داشته باشد.
پس یاد بگیرید که در ابراز عشق از مردتان هیچگاه #جلوتر قدم بر ندارید.
👈 از اینکه مرد زندگیتان برایتان هدیه میخرد یا وقت میگذارد شرمنده نشوید و به فکر جبران نباشید، چون مردان با انجام این کارها احساس #قدرت_مردانگی بیشتری میکنند.
@Vajebefaramushshode
#مردان_بدانند
❣ آقایان اگر میخواهید همسرتان
شیفته شما شود
دنبال بهانه برای تعریف کردن از او باشید
از ظاهرش
از جملاتش
از نگاهش
از دست پختش
از رفتارش و…
#تعریف غوغا می کند…
@Vajebefaramushshode
💥دلنوشته #همسر شهید:
💢 همسر شهيد بودن، يک #حس ويژه است .
درعين حال كه همسرت را از دست دادهای ميدانی زنده است .
دركنارت است و #همراهت است . ميدانی
💢 زندگی ات را #نظارهگر است و شاهد تمام آنچه بعد از آن به تو ميگذرد .
گرمای دستش ديگر نيست ولی هميشه دستگيرت است .
نيست ولی با #شادی ات خوشحال است و با غمت دلگير میشود .
💢 قلبش نمیزند ولی هميشه احساسش زنده است و ميتوانی هميشه خانمش باشی .
كسی او را پشت سرت نميبیند ولی میدانی #محكمترين حامی ات است .
#شهید_امیر_سیاوشی
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 6⃣1⃣#قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل،
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
7⃣1⃣#قسمت_هفدهم
💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشیها همه تن و بدنمان میلرزید.
💢اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمیداد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رختخوابها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»
💠 چهارچوب فلزی پنجرههای خانه مدام از موج #انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.
💢 آخرین نفر زنعمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکشهای انفجار بهتون نمیخوره!»
💠 اما من میدانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپشهای قلب #عاشقش را در قفسه سینهام احساس کردم.
💢 من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟
💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
💢 در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
💢 حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
💠 داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
💢 تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
💢 مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
💠 ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
💢 یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
💠 عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
💢از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.»
💠و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
💢 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
💠به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
💢 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.
💠نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
♥️🌙✨♥️🌙✨♥️🌙✨♥️
از شھداے #گمنام به خواهران مومن..
#خواهرم خون از من
حجاب از تو ....
#شفاعت از من
حیا از تو ....
#خواهرم خونمو به دستت #امانت دادم
#شهداےگمنام
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
🔰 همـــایـــش مجازی و بزرگ #جدید_الورودها
❓چگونه با امر به معروف و نهی از منکر ، امام زمان عجل الله را یاری کنیم ؟
آشنایی با واجبی که عمل به آن زمینه ساز ظهور است و پاسخ به سوالاتی از جمله:
چرا باید امر به معروف کنیم؟
امر به معروف با این همه فساد مگر اثر دارد؟
اگر امر به معروف نکنیم و به همه سلیقهها احترام بذاریم چه بدی دارد؟
امر به معروف مگه فقط حجاب است؟
و ...
سخنران: استاد ارجمند کشوری آقای علی تقوی مدرس حوزه و دانشگاه
زمان:
یکشنبه 19 مرداد ساعت 17 تا 19
جهت ثبت نام مشخصات زیر را
فقط به یکی از آی دی ها
در پیامرسانهای ایتا، سروش و بله بفرستید.
✅نام و نام خانوادگی
✅شماره تماس
ثبت نام برادران:
@Man_yek_Basiji_hastam
ثبت نام خواهران:
@Ensanmosleh
🌺
@Zghane
🌺
@ensan_mosleh
🌺
@Golenarjees
#بی_تفاوت_نباشیم
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💥در غربت عشق، آشنا را برسان
فرزند #علی مرتضی را برسان
💫خشنودی قلب چهارده معصومت
یارب فرج #امام ما را برسان…😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
🌾مرا که #خسته ترینم
کسی نمےخواهد❌
🌻کــــرَمـ نموده
دلــ💕ــم را #مگر شما ببرید
#سلام_صبحتون_شهدایی🥀✨
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode