100 کا پست ده یا آخرین آزاد
عمومی جز رمان و جوک و خبری سیاسی وارز دیجیتال🚫
کایی 11,000😍
📌 #گسترده_ونوس💫🌸
پست ده یا آخرین آزاد ✅
گروه دوم 👇11000😍
https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93
من فیروزه ام، برادرم به زور منو به عقد رفیقش رحیم درآورد که رئیس باند مواد مخدر بود و هر خلافی ازش برمیومد. تا جون داشتم ازش #فرار_میکردم و نذاشتم دستش بهم بخوره تااینکه دکتر جوونی به روستامون اومد و با مهربونیش شد #سلطان_قلبم. حالا دیگه یه زن #شوهردار روستایی بودم که #عاشق یه بچه شهری پولدار شده بود. آوازهی عشقم تو آبادی پیچید و خبر به گوش رحیم رسید. از ترس جونم به دکتر پناه بردم که برادرم فهمید و اومد سراغم تا این لکه ننگو برای همیشه از رو پیشونیش پاک کنه ولی به محض رسیدنش به درمونگاه روستا #اتفاقی_افتاد که باعث شد نه فقط من بلکه پدر پیر و برادرم و حتی رحیم و همدستاش از روستا فراری بشیم👇😭
https://eitaa.com/joinchat/349241626C26d8f20839
من فقط یه بازیچه بودم و بس😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونه تکونی عید در کمترین زمان ممکن💪⏰
یعنی اگه مثه اون تنبلای گوگولیه توی استرالیا هم باشی بیای اینجا میشی فرز و همه جا رو سریع تمیز میکنی.. 🏃🏃♂🧹🪣🧽
از بس این کانال پر از ایدهی #تمیزکاری و #چیدمان و #ترفنده
اگه نیای از دستت رفته✋🏻
https://eitaa.com/joinchat/1528168640C70a42c1e2b
تازه عروسا و اونایی که دارن جهاز میچینن این کانالو از دست ندن👌
🛋🪣🧽
هیچ مبلشویی دوست نداره طرز تهیه #محلولجادویی و قویه شستشوی مبلُ بدونی! من بهت میگم که دیگه محتاجشون نباشی😜
سنجاقه کاناله الان
بیا اینجا👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1528168640C70a42c1e2b
📌 #گسترده_ونوس💫🌸
گروه اول👇9،000😍🤩تکبنر نامحدود
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
گروه دوم 👇9،000😍 بانوان
https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93
من اخترم. تنها دختر خاندان بزرگ دزفولی که پدرم خان بود و ازهمون بچگی ناف من و به نام پسرعموم صابر بریدن که خیلی از من بزرگتر بود. وقتی ۱۲سالم بود صابر #عاشق دختر یه سرهنگ شد که بعد اون جنگ بین دو خونواده در گرفت. صابر مدتها سر این قضیه جنگید و وقتی دید #التماس و قهر و دعوا فایده نداره و از اونجایی که بدون پول نمیتونست ازدواج کنه و پدربزرگم شرط کرده بود اول بامن ازدواج کنه تا بتونه به مال و منال برسه تن به این ازدواج داد ولی هیچوقت پیش من نیومد. تااینکه خونوادهها متوجه شدن و بشدت به هم ریختن. صابر برا اینکه دهن بقیه رو ببنده یه شب #اومد_سراغم و...👇😓
https://eitaa.com/joinchat/423821411C3abf031035
کانال#سرگذشت عمارت آقا سلیم 😍
رمانی پر طرفدار و بسیار جذاااب🥰🥰
تک پسر بزرگترین کارخونه دار شهر بودم.
یه روز که به یه روستای دور افتاده رفتم تا یه سری کار انجام بدم که دیدم یه پیرمرد داره عینهو ابر بهار اشک میریزه.
دلم پاره پاره شد و جلو رفتم و تا منو دید سفره ی دلش باز شد:
_نزول خور دهات جای بدهیش دختر دسته ی گل منو میخواد،دختر من آفتاب مهتاب ندیده ست ...
گریه میکرد و جگر میسوزوند.
دلم تاب این غریبی رو نداشت و بی مقدمه گفتم:
_دخترت رو میدی عقدش کنم؟
برای شروع داستان کلیک کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/724304744Cc4125bb8ca