🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
#تولیدوتوزیع محصولات
#فرهنگی_مذهبی_وانقلابی
✅ چقیه.سربند.پلاک
🔸️پوسترشهدا
🔹️پیکسل.برچسب
✅جامدادی شهدایی
🔸️دفترچه.
🔹️#ماکت_ادوات_جنگی
✅چاپ گارد گوشی
🌺 انواع هدایای #جشن تکلیف تولد
مهدکودک.نماز.#حجاب و......
🌷همه محصولات این مجموعه
باعکس#شهدا_امام_ورهبری
#امام زمانی_حاج_قاسم_و
#مذهبی_چاپ_شده_است
🌺🍃🌺🍃🌺
🌷ایتا
https://eitaa.com/frhangi
🌺🍃🌺🍃🌺
🗞تصاویر صفحه نخست روزنامه های امروز ، چهارشنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۸
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
سلام
✨صبح روز چهارشنبه تون پر از خیر و برکت و به شادی
☀️امروز متعلق است به امام موسی کاظم، امام رضا ،امام جواد و امام هادی علیهم السلام و همچنین میلاد پربرکت حضرت زینب علیها سلام
🎁مهمانشون هستیم ان شاء الله با آگاهی و کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگواران هدیه می دهیم
✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن و...
✨غذای غیر نذری نخوریم حتی میوه یا آب خوردنمون با نیت باشه خلاصه تو خونه های ما همه فقط غذای حضرتی می خورند (غذای جسم و روح)
💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
#شهيد_مدافع_حرم
« حمیدرضا بابلخانی »
صبح دیروز در اثر حملاتموشکی در دفاع از حریم اهلبیت(ع)، و تامین امنیت ملی کشورمان؛ در حلب سوریه به فيض #شهادت نائل امد.🕊🌷
#شهادتت_مبارک
#شهید_حمیدرضا_بابلخانی❤️
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
#مقام_معظم_رهبری :
#شعارها را نگاه كنید، ببیند شعارهائی كه تعیین میكنند، چه جور شعارهائی است؟
❌ گاهی بعضیها - البته اشتباه میكنند - برای جلب آراء، شعارهائی میدهند كه این شعارها از حدود قدرت و اختیاراتشان بیرون است؛ اینها را مردم هوشمند ما میتوانند بشناسند، مراقبت كنند، دقت كنند.
✅ آنچه كه برای مردم لازم است، آنچه كه فوریت بیشتری دارد، آنچه كه با واقعیات و امكانات كشور سازگار است، آنچه كه به #افزایش_قدرت_درونی_ملت میانجامد، آنها را در شعارهایشان بگنجانند؛ این یكی از معیارها است.
1392/02/25
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#شعار
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
🔸آیت الله میرباقری: مومنین از #پویش_نذر_صلوات برای رسیدن به مجلس قوی غافل نشوند.
#نشر_حداکثری
#نشر_واجب
#ایران_قوی
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
📚 #معرفی_کتاب
زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند…
#زنان_عنکبوتی
#نرجس_شکوریان_فرد
👠 @ketabekhoobam
#کانال_بانوان_برتر_نطنز🌹🇮🇷🌹🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
هدایت شده از در هر حال کتــاب💕
📌 #برشی_از_کتاب (۱):
من فقط عکسای خودمو می ذاشتم. عکس های مهمونیا و گردشایی که می رفتم. یا گردش و تفریح.🏞
عکسای خودمو دوست داشتم. البته برام مهم بود که لایک ❤️و پیام هم داشته باشم💌.
پیجم مثل بچه ام شده بود. مثل خونه خودم. هم دوستش داشتم، هم توش راحت بودم💞. خیلی راحت…
همین که نامحدود بود و آزادی رو لمس می کردم، احساس قدرت می کردم.
☘️☘️☘️
📌 #برشی_از_کتاب (۲):
سینا همراه افسر عملیات رفت سمت مترو و شهاب سمت میدان آزادی! زن که در تور قرار گرفت… همراهش شد تا شلوغی مزخرف مترو. تمام زوایای این ایستگاه را حفظ بود و نقطه ی اصلی وصل میکروفون را در نظر داشت. نگاهی به نیرو انداخت و او سری تکان داد. زمان وصل میکروفون که رسید، نیرو مقابل زن قرار گرفت و کیف دستیش را رها کرد. تمام محتویات کیف پخش زمین شد. نیرو عصبی و با ناراحتی رو به زن گفت:
– خانوم … خانوم ! این چه وضعشه؟
زن کمی عقب کشید و هراسان از عکس العمل او خم شد تا وسایل را جمع کند. وسایل کیف بیشتر از آنی بود که راحت جمع شود و غرغرهای نیرو، زن را وادار کرد تا بنشیند و کیفی که رو دوشش بود را زمین بگذارد. سینا خودش را رساند. نشست و گفت:
– زن ها همیشه گیجند. ببین خانم با کیف این آقا چه کار کردی؟
نیرو با ابروهای در هم رفته از زن دفاع کرد:
– نه آقا خب این خانوم حتما کار داشتند که عجله کردند. الان هم با هم جمع می کنیم. شما زحمت نکشید. خانم شما هم خودتون رو ناراحت نکنید.
حین گفت وگو سینا میکروفون را نصب کرد؛ وسایل جمع شد و نیرو با زن همراه شد! زن از موقعیت پیش آمده راضی بود، سر صحبت را با نیرو باز کرد و چرایی عجله اش را گفت. فرصت پدید آمده بود. بعد از مترو هم با توجه به هم مسیر شدنشان نیرو را کشاند سمت محل کارش.
☘️☘️☘️
📌 #برشی_از_کتاب (۳):
اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش راه گرفت…
مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش بریده بود.
اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود. پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد؟
– البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه…
☘️☘️☘️
📌 #برشی_از_کتاب (۴):
خونه نیست که دژه…
شهاب پیاده شد و در سکوت شب پهپاد را راهی ساختمان کرد. سینا و امیر تصاویری که پهپاد از فضای داخل حیاط نشان می داد را روی لپ تاپ کنترل می کردند. سینا گفت:
_ یه دوربین بالای در ورودی حیاط، اینم دومی بالای ورودی ساختمون، چه قفل کتابی زدن به درش، تمام پنجره ها هم نرده داره که!
امیر به نور ضعیفی که از یکی از پنجره های این ساختمان دیده می شد اشاره کرد:
– این ساختمونی که کنار حیاطه انگار تازه ساخته شده! یکی هنوز توی این ساختمونه سینا!
شهاب داخل ماشین نشست و گفت:
– هیچ راه نفوذی به داخل ساختمون نبود.
سینا فیلم را کمی عقب آورد و دوباره با دقت دیدند؛ شهاب زمزمه کرد:
– یعنی چند نفر دائم اونجان! بیرون نیومدن تا ببینیمشون؟
امیر نفسش را بیرون داد و گفت:
– شاید هم این جا به خونه ی بغلی راه داره و رفت و آمد از اون جاست.
هر دو برگشتند سمت عقب و منتظر نگاه کردند به امیر و او گفت:
با آدم های ساده لوح و دوزاری طرف نیستیم.
امشب نرید خونه. دم سحر هلی کم رو وارد خونه کنید، یه دور دیگه با دقت ببینید. تا خدا چی بخواد! به آرش هم بگید دوربینا رو هک کنه و تصاویر دو ماهی که این خونه راه افتاده رو ببینید. تصاویر همین دو تا دوربین داخل حیاط رو!
➖➖➖➖➖
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:👇
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#زنان_عنکبوتی
📚 @ketabekhoobam