📚 #برشی_از_کتاب
همان بار اولی که دادمت دست پدرت علی، تو هم چشمانت باز بود، هم دستانت را تکان می دادی. مثل نوزاد یک روزه نبودی، این را همه می گفتند، اما علی علیه السلام تو را مثل آنکه اولین بار است پدر می شود به آغوش کشید.
اول دل سیر نگاهت کرد، در صورت تو چه دید که لبخند ابتدائیش شد اشکی که چکید بر صورت آسمانیت؟ بغض کردم و لب گزیدم. دستان کوچکت را میان دستان پهلوانیش گرفته بود و آرام آرام، انگشتانت را نوازش می کرد که دومین قطره اشکش هم چکید. بغض من هم سر باز کرد. دستانت را بالا آورد و بر لب گذاشت و اشک ها بر صورت او و دستان تو جاری شد. همه جای دستت را بوسید. انگشتانت، بازوانت، من به هق هق افتادم:
- آقای من، سرورم... فرزندم، طفلت را چه شده؟
صورت پر اشک ش را از صورت تو بالا آورد و حال مرا که دید گریه اش پرصدا شد:
- دستانش را قطع می کنند!
یک لحظه دنیایم تمام شد. مبهوت شدم؛ خدا تو را به من نداده بود که غصه ات را بخورم، داده بود تا غصه از دل پدرت امیرالمؤمنین برداری. پس چه می گفتند؟ قرار بود چه بشود؟
- برای چه آقا؟
نگاه از تو به حسین انداخت و صورت مظلومش:
- برای دفاع از حسین!
نوری بر دلم تابید. برای دفاع از حسین علیه السلام. همان نور اما به اشک نشست! دفاع از حسینم؟ مگر حسینم را چه می شود؟ وای بر من. چه کسی متعرض او می شود؟ سر برگرداندم سمت مولایم:
- حسینم سر به سلامت دارد، اگر عباسم برایش فدا شود؟
آرزویم بود که بگوید یک تار موی حسین هم آسیبی نمی بیند تا من بگویم: هزار عباسم فدای حسین!
من در دنیا همین یک آرزو را داشتم که کاش به این دنیا نمی آمدم تا آرزویم را بی ثمر ببینم.
پدرت همان جا شروع کرد به خواندن روضه:
- سقا به مشک آب برای حرم نداشت...
و دیگر برای من هیچ آبی نه لذت بخش بود و نه رفع عطشم را می کرد. عطش و آب شده بود قاتل من!
- سر بشکسته، دو دیده ی خون، روی گلگون و صورت نیلی
سر گذاشتم بر زمین تا صدای ناله ام را زمین بشنود و بر غربت حسینم، همراه من گریه کند! تا ببلعد دشمنانی که ساقی را پیمانه شکستند و سبویش را هم
- دستانش...
مقابل اشک حسین علیه السلام، قامت راست کردم و دیگر اشکی نریختم. اشک حسین علیه السلام را با دستانم زدودم و لب زدم:
- فدای سرت حسینم. دو چشم و دو دست و سرش فدای سرت...
ولی وقتی پرسیدم از مولایم:
- حسینم سلامت می ماند؟
و پدرت سیل اشکش جاری شد... دیگر نتوانستم نفس بکشم جز اینکه ناله زدم: وای حسینم...
➖➖➖➖
سفارش کتاب از طریق آی دی:👇
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#میر_و_علمدار
•┈┈••✾•💔🏴💔•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720
#معرفی_کتاب
زندگی و مجاهدت حضرت ابالفضل العباس سلامالله علیه از زبان مادر بزرگوارشان…
مادر نشدی! مادر نیستی! یک دنیایی دارد مادری خاص خودش! وقتی میگویم دنیا، یعنی زیبایی و شکوهش، تلخی و شیرینیهایش، اصلا بهار و تابستان، پاییز و زمستانی دارد دنیای مادری که بینظیر است. هیچکس جز دل و جان و اندیشۀ مادر، عمق و ارزش و روح آن را درک نمیکند. نمیشود هم، قصۀ این دنیا را برای کسی گفت. اصلیترین و نابترین قصۀ دنیا، همین است. تا دنیا بوده و بوده و هست هم، شنیدنیترین داستان را اگر میخواهی گوش بدهی، بگو یک مادر، بنشیند مقابلت؛ همان اول که بگوید یکی بود، یکی نبود… تو مطمئن میشوی که داستان آن مادر با بقیۀ فرق دارد…
#میر_و_علمدار
#نرجس_شکوریان_فرد
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @ketabekhoobam
http://eitaa.com/joinchat/1723072529C5bd6245720