eitaa logo
یاد شهدا
2 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
5 فایل
🌹مقام معظم رهبری : امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💢خاطرات در مورد انتخابات مجموعه
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم برفی های امروز تبلیغ برای فردایی روشن🇮🇷🌸
گــمنامـی را انتخاب‌ کرده‌ای کـه قید زمان‌ و مکانـی در کار نباشد.. تا دلھا را هر کجا که باشند گــــرد خود جمع‌ کنـی... ❤️
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 «» خاطرات شنیدنی از جاذبه های مغناطیسی شخصیت شهید ابراهیم هادی از زبان دوستان و همسنگرانش 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌 درس شجاعت و مردانگی از آقا ابراهیم هادی 🔹️ قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو و موقعیت عملیاتی برگزار شد. از قضا بیرون محوطه سربازان در حال برگزاری دوره های مختلف آموزشی بودند. ◇ من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه ای در یکی از سنگرها حضور داشتیم. ◇ اواسط جلسه بود، که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط سنگر افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم! بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند. 🔸 لحظات به سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: « آقـــا اِبـــرام …! » 🔹 بقیه هم یکی یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم؛ ابراهیم روی نارنجک خوابید بود. 🔸 در همین حین مسئول آموزش وارد سنگر شد؛ با کلی معذرت خواهی گفت: «خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق شما!» 🔻 گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد. 📚 برگرفته از کتاب «سلام بر ابراهیم » زندگینامه و خاطراتی از اسطوره دفاع مقدس 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
◇قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو و موقعیت عملیاتی برگزار شد. از قضا بیرون محوطه سربازان در حال برگزاری دوره های مختلف آموزشی بودند. ◇ من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه ای در یکی از سنگرها حضور داشتیم. ◇ اواسط جلسه بود، که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط سنگر افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم! بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند. ◇لحظات به سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: « آقـــا اِبـــرام …! » ◇بقیه هم یکی یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم؛ ابراهیم روی نارنجک خوابید بود. ◇در همین حین مسئول آموزش وارد سنگر شد؛ با کلی معذرت خواهی گفت: «خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق شما!» 🔻 گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد. ❤️
🌹هدیه به خانواده محترم شهید والامقام طلبه بسیجی آرمان علی وردی پرچم متبرک حرم مطهر بارگاه ملکوتی حضرت رقیه سلام الله علیها از طرف خانواده محترم شهید والامقام مفقودالاثر منصور خوش پسند 🌹 ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
زیارت حضرت رقیه(س) به نیابت از شهید آرمــٰان عزیــز🌸 ‌ ‌ ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
📜 اولین باری که با هم بیرون رفتیم، گلزار شهدا بود، پنج نفر بودیم، همانطور که به قبور مطهر شهدا سر می‌زدیم، به مزار شهید نیری رسیدیم. یکی از ما گفت: کی روضه می‌خونه؟ همه ما بهانه آوردیم که روضه نخونیم. امّا آرمان داوطلب شد. از او پرسیدم چه روضه‌ای می‌خونی؟ گفت: روضه خانم حضرت رقیه(سلا‌م‌الله‌علیها). خیلی حضرت رقیه(س) را دوست داشت. -------------- 📣 کانال رسمی شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
ولادت زهرای سه ساله، دردانه پدر❤️ ضربان قلب حیدر کرار😍 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 دل من را خدایی کن رقیه(س) مرا هم کربلایی کن رقیه(س) بحـق نام زیبای عـمویت برای من دعایی کن رقیه (س) 💐ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها مبارک باد💐 https://eitaa.com/joinchat/528941309Cff9dcf4693