علامات ظهور کیست از سمت یمن پیدا؟!
که میبینم به هر سو لالهی خونینکفن پیدا
سواران کهاند اینان خدایا پشت دروازه؟!
اُویسانند هر سو بر افقهای قَرَن پیدا
کدامین کشتی موعود بر ساحل فرود آمد؟
ببین شوری دگرگون را به بحر تَن تَتَن پیدا
دلم را نذر چشمش کاش پی در پی بسوزاند
که خواهد شد عیار این سپند از سوختن پیدا
به قول موبدان "هوشیدر زرتشت" میآید
شکوه اوست حتی در اساطیر کهن پیدا
شهادتنامهام دارد ورقگردانیای پنهان
غبار ذوالجناح اوست از خاک یمن پیدا...
#محمدحسین_انصارینژاد
#یمن
🟢@yahyaei_m
بیچاره شاعر، خسته شاعر، دربهدر شاعر
از کــولی شبگـــرد شهـــر آشفـــتهتر شاعر
#مصعب_یحیایی
🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیــعه را از شــما هــراســی نیست
شیــعه آنــی که میشـناسی نیست
پر کشیدن ز دامشان سخت است
شیعهها انتــقامشان ســخت است
#مصعب_یحیایی
🔴@yahyaei_m
مدتیست کم کار شدهام. شعر را میگویم. من هم مثل خیلیهای دیگر گاهی مشغله دارم و گاهی مشغول روزمرگی میشوم. (روزمرّهگی یا روزمرْگی؟! فرقی هم دارند مگر؟!) علیایحال واژهها مدام توی ذهنم رژه میروند. مغزم به یک پادگان آموزشی شبیه است که سربازها در آن اجازهی راه رفتن ندارند؛ فقط بدو رو و ضربهچهار! گاهی هم کلمات خشم شب میزنند و خوابم را آشفتهتر میکنند. چه میشود کرد؟! بَـــ شریم!
امیدوارم و دعا کنید این حال و احوال، خلسه باشد، نه خوابزمستانی!
فیالحال این چند بیت را قبول کنید تا بعد...
بیچاره شاعر؛ خسته شاعر؛ دربهدر شاعر
از کولیِ شبگردِ شهر آشفتهتر، شاعر
یک مرد با یک کولهبار از حرفِ ناگفته
یک ردپای مانده در برفِ گذر، شاعر
صحرایی از اندوهِ انسانِ معاصر پُر
دریایی از آرایههای شعلهور، شاعر
صبحی به سمت ناکجای قصه خواهد رفت
با شروهای پیچیده در کوه و کمر، شاعر
باید چه میگفتم؟ جواب پرسشات سخت است
پرسیدی از من: «کیستی؟» من؟! -مختصر- شاعر!
#مصعب_یحیایی
🟢@yahyaei_m
طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد
بر خاک نوشتند «عـلــی» درّ نجـف شد
#مجید_تال
عیدتون مبارک
🟢@yahyaei_m
🔻
مدتیست
که شبها
در آینه
به خودم خیره میشوم
و به این فکر میکنم
که «شام آخر»
تابلوی نقاشی داوینچیست
یا حکایت یهودا را
باید
از رد خونهای ریخته بر زمین
و سقفهای بیدیوار شهری در حوالی آسمان
جستوجو کرد
که کودکانش
شب هنگام
(به وقت مهمانی موشکها
و رقص نور بمبهای فسفری
که هدیهی کریسمس «بابادوئل» است)
درست مثل مسیح
-صبور و سخاوتمند-
نانهای خشک سفره
و «شام آخر» خود را
با مرگ قسمت میکنند...
و زندگی مگر چیست
جز همین بازی
و بازیچه کردن مرگ؟!
کیست که نداند
ما
به مرگ آشناتریم
تا مرگ به ما؛
و همین است
که کوچه پسکوچههای آخرالزمان را
به مقصد رهایی
پرسه میزنیم.
دیروز
حوالی میدان رئیسعلی
یک نفر
از من پرسید:
- «خانهی دوست کجاست؟!»
گفتم:
امتداد دست رئیسعلی را بگیر
و برو تا آن طرف دریا
آنجا
شهریست که اهالیاش
زیتون را
با نخل پیوند زدهاند!
شهری
که در آن
فراعنه
در لباس بنیاسرائیل
ظهور کردهاند
تا اجساد فرزندان قوم موسی را
یکی یکی
در تابوت عهد بگذارند.
آنجا
کلیم الله را
بالای یک تپه میبینی
که رو به یمن ایستاده است
و با کنایه
از خدا میپرسد:
یادم نیست؛
فرعون
در نیل غرق شده است
یا تنگهی بابالمندب؟!
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔻@yahyaei_m
از شما میپرسم:
فرعون
در نیل غرق شده است
یا تنگهی بابالمندب؟!
🔻@yahyaei_m
قصههایمان به سر نمیرسند
شــهر در تصــرف کــلاغهــاست
#مصعب_یحیایی
🔴@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چینیِ نازکِ تنهاییِ من...
🟢@yahyaei_m
Afghan.mp3
4.03M
گُل به جای گِل دارُم
تازه تازه دل دارُم
در بدل روزنامه دیوان بیدل دارُم...
🟢@yahyaei_m