eitaa logo
یادداشت های فرا-مرزی
2.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
382 ویدیو
68 فایل
دایرکت @YahyaJS ادمین: @jahangiri_amin @Elhamshiri67 تاریخ تولد کانال بهمن ۱۴۰۱ نوشته ها، از آن ِاندیشه خود ِشخصی ام است؛ بدون پیوسته های علمی، اجتماعی، کاری، اداری و ... با این سنجه، ارزیابی و نقد و نقل فرمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
نقدی سندی و دلالی حدیث : من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا به بهانه روز معلم ذهنیت ما، سعی می کند برای هر رفتار و باوری، پیشنیه دینی و گاه !! برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی به (ص) یا امام (ع) اشاره می‌شود: این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده است. این حدیث از جهتی قابل بررسی است: 1- قدیمی ترین منبع در نقل این حدیث، یک منبع است تا . آنهم در یعنی چند قرن پس از عصر حضور ع: کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهان‌الدین زرنوجی؛ فقیه حنفی‌مذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن هجری نوشته است 2- شگفت آنکه همین منبع هم این حدیث را ذکر سند از امام علی نقل کرده است. 3- اولین حضور این حدیث در منابع شیعی، به کتاب «آداب المتعلمین» بر می گردد. که دهه بعد از کتاب قبل تدوین شده است که احتمالا از همان منبع استفاده کرده است. 4- برخی در شیعی بودن این کتاب هم تردید دارند. این کتاب به نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، اما برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر و صرفا گزیده‌ای از کتاب زرنوجی است. 5- همچنانکه گفته شد در قرن 6 این حدیث به امام علی ع منسوب شده اما از 3 قرن به پیامبر ص انتساب یافته است: نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور می‌بینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به داشته و در نقل روایات نیز بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به اسلام نسبت داده است. 6- نکته اینجاست که این مضمون، قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب‌ القرآن» نظام‌الدین قمی معروف به نظام اعرج، به یکی از نسبت داده شده است نه ص 7- جالب‌تر آنکه صاحب نیز با وجود بودن، همچون زرنوجی و ابن ابی‌جمهور به گرایش داشته است. یعنی منابع نقل این حدیث در همه زمان ها، تفکر داشتند. 8- به هر حال با نقل این روایت در عوالی‌اللئالی، نیز آن را در بحار می‌آورد و سپس در جامع‌السعادات به آن اشاره می‌کند و در زمان ما نیز ادامه می یابد. 9- کسی که به تفکر و یا به تعبیر دیگر ارباب و برده، آگاه باشد، خوب می داند که این این دانشی، ساخته آن دستگاه فکری است. 10- در دستگاه فکری ای که نقد و توضیح و شرح شاگرد به استاد، یک تلقی می شود، و دنبال ایجاد رابطه مراد و مریدی و بردگی نیست، علم رشد می کند. 11- چه که قبولش کردیم و پس از سعی کردیم قرار دهیم و حتی به انتساب به حضرات معصومین سعی کردیم هم پنداریم و خبر نداریم که گاه در زمین دستگاه فکری بازی می کنیم. این یک تامل کوتاه بود قطعا نیاز به تکمیل و تدقیق دارد. از فیسبوک اقای فتحی این یادداشت را الهام گرفتم ■ همیشه در کلاس هایم گفتم. راز تحول و رشد، این است: اتفاقا در ، کنید. @yahyajahangiri
یادداشت های فرا-مرزی
در سفر عیدم به کربلا توفیق شد مزار عارف سالک سید هاشم حداد را زیارت کنم عجیب است کار خدا، گاه افرادی
در نیز اشخاصی بوده‌اند که تحصیلات رسمی دینی، به مقامات ، عرفانی یا قدسی رسیده‌اند و در میان مردم یا حتی کلیسا به عنوان (saint) یا عارف شناخته شده‌اند. این‌ها معمولاً از طریق زندگی زاهدانه، اعمال اخلاقی شدید، مکاشفات و ارتباط با عالم غیب شناخته شده‌اند. نمونه‌هایی از این افراد: 1. سنت جوزف کوپرتینو (St. Joseph of Cupertino) راهبی از قرن ۱۷ که و ساده‌دل بود، اما به‌خاطر خلسه‌ها، پرواز عرفانی (levitation) و کراماتش معروف شد. کلیسا از مرگش او را قدیس اعلام کرد. 2. سنت بندیکت لابره (St. Benedict Joseph Labre) فردی ، آواره و تحصیلات رسمی که زاهدانه زندگی می‌کرد. اغلب در کنار کلیساها می‌خوابید و روزها بود. مردم او را «عارف فقرا» می‌دانستند. 3. سنت کاترین سیه‌نا (St. Catherine of Siena) گرچه کمی تحصیلات داشت، اما به‌طور رسمی راهبه یا نبود. با این حال، مکاشفات عرفانی، تجارب روحی، و تاثیر سیاسی‌اش او را یکی از برجسته معنوی مسیحیت کرد. 4. مادر ترزا (Mother Teresa) تحصیلات الهیاتی نداشت، اما به‌خاطر زندگی و فداکارانه‌اش به و حضور معنوی قوی، به عنوان قدیس شناخته شد. 5. فرانسیس آسیزی (St. Francis of Assisi) در آغاز زندگی‌اش جوانی و بدون آموزش رسمی دینی بود، اما پس از تحولی ، راه زهد، خدمت و عرفان مسیحی را در پیش گرفت. یکی از محبوب‌ترین قدیسان کلیساست. ■ این افراد گاهی حتی مورد یا سوءظن مقام‌های رسمی بودند، اما در نهایت، تأثیرات معنوی و اخلاقی‌شان شد به عنوان «الهام‌گرفته‌شدگان از خدا» شناخته شوند. ■ شگفت آنکه در جهان هم این افراد، سرنوشتی داشتند. یا اند و یا . سوالی که اینجا مطرح می شود این است: آیا برای ، الزاما باید خواند! پاسخ های و نیز فلسفه دینی می‌توان به این داد! در کلاس دکتری جامعه شناسی ادیان معاصر، پاسخ های جدید را بحث خواهم کرد که موجب های جامعه شناختی خواهد شد. @yahyajahangiri
نقدی سندی و دلالی حدیث : من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا به بهانه روز معلم ذهنیت ما، سعی می کند برای هر رفتار و باوری، پیشنیه دینی و گاه !! برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی به (ص) یا امام (ع) اشاره می‌شود: این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده است. این حدیث از جهتی قابل بررسی است: 1- قدیمی ترین منبع در نقل این حدیث، یک منبع است تا . آنهم در یعنی چند قرن پس از عصر حضور ع: کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهان‌الدین زرنوجی؛ فقیه حنفی‌مذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن هجری نوشته است 2- شگفت آنکه همین منبع هم این حدیث را ذکر سند از امام علی نقل کرده است. 3- اولین حضور این حدیث در منابع شیعی، به کتاب «آداب المتعلمین» بر می گردد. که دهه بعد از کتاب قبل تدوین شده است که احتمالا از همان منبع استفاده کرده است. 4- برخی در شیعی بودن این کتاب هم تردید دارند. این کتاب به نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، اما برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر و صرفا گزیده‌ای از کتاب زرنوجی است. 5- همچنانکه گفته شد در قرن 6 این حدیث به امام علی ع منسوب شده اما از 3 قرن به پیامبر ص انتساب یافته است: نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور می‌بینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به داشته و در نقل روایات نیز بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به اسلام نسبت داده است. 6- نکته اینجاست که این مضمون، قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب‌ القرآن» نظام‌الدین قمی معروف به نظام اعرج، به یکی از نسبت داده شده است نه ص 7- جالب‌تر آنکه صاحب نیز با وجود بودن، همچون زرنوجی و ابن ابی‌جمهور به گرایش داشته است. یعنی منابع نقل این حدیث در همه زمان ها، تفکر داشتند. 8- به هر حال با نقل این روایت در عوالی‌اللئالی، نیز آن را در بحار می‌آورد و سپس در جامع‌السعادات به آن اشاره می‌کند و در زمان ما نیز ادامه می یابد. 9- کسی که به تفکر و یا به تعبیر دیگر ارباب و برده، آگاه باشد، خوب می داند که این این دانشی، ساخته آن دستگاه فکری است. 10- در دستگاه فکری ای که نقد و توضیح و شرح شاگرد به استاد، یک تلقی می شود، و دنبال ایجاد رابطه مراد و مریدی و بردگی نیست، علم رشد می کند. 11- چه که قبولش کردیم و پس از سعی کردیم قرار دهیم و حتی به انتساب به حضرات معصومین سعی کردیم هم پنداریم و خبر نداریم که گاه در زمین دستگاه فکری بازی می کنیم. این یک تامل کوتاه بود قطعا نیاز به تکمیل و تدقیق دارد. از فیسبوک اقای فتحی این یادداشت را الهام گرفتم ■ همیشه در کلاس هایم گفتم. راز تحول و رشد، این است: اتفاقا در ، کنید. @yahyajahangiri