eitaa logo
یاقوت سرخ
1.1هزار دنبال‌کننده
162 عکس
86 ویدیو
13 فایل
#گروه_یاقوت_سرخ 🖋️دفتر شعر و ادب آئینی شهرستان بروجرد
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرامات تو تنها می‌شود اینگونه گفت شاه اگر نوکر شود عبدالعظیمش می‌کنی 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @Alikavand333
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم آشنا گفتند؛ «بِالدُّعا، یُستَدفِعُ البَلا» پس نیست جز دعا، در کوله‌بار ما دنیای بی‌وفا، از ما تو را گرفت از ما تو را گرفت، دنیای بی‌وفا در شهر پر فریب، از عشق بی‌نصیب ماندیم ما غریب، ای یار آشنا گریان و روسیاه، با باری از گناه هی آه پشت آه...، اما پر از ریا آخر در این گذر، جان می‌رسد به‌سر بی‌یاد تو اگر، باشد قدر، قضا ما دل‌شکسته‌ایم، از بند رسته‌ایم بیمار و خسته‌ایم، آه ای شفا بیا ای کعبه‌ی امید، در هاله‌ای سپید آمد به ما نوید، از جانب خدا؛ یک‌روز می‌رسد، یک‌روز می‌رسی خورشید بی‌غروب، از پشت ابرها 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم چل‌چراغ با همان‌شوقی که از آغاز روشن مانده است در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است گوش‌ها را نغمه‌ی الله اکبر می‌برد تا قیامت شور این آواز روشن مانده است نا امید از جا گرفتن در دل او نیستیم کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است فاصله بسیار نزدیک است در دل‌ها به هم این معانی نزد اهل راز روشن مانده است کارهای غیر ممکن نیز ممکن می‌شوند پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است پرچم نور است در هر گوشه‌ی ایران بلند نوری از این خانه در روشن مانده است بازهم امشب شب این شهر بی‌خورشید نیست چل‌چراغ گنبد او باز روشن مانده است 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم آرام جهان اگرچه که درظاهر امن‌وآرام است ولی بدون تو «در هاله‌ای از ابهام» است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تامل کنیم، اوهام است قسم به‌دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی‌شهرت، خوشا‌به‌حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج سرد و سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است برای سوختن آماده‌ایم از دل‌وجان چرا که پخته شدن آرزوی هر خام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
جواد مقدم - بغض و غم و اشک و آه.mp3
8.31M
بغض‌و‌غم‌واشک‌و‌آه،این‌حال‌منه بی‌تو شرمندم اگه‌داره،نبضم‌می‌زنه بی‌تو... 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم آفتاب با گریه گفت مادر او زیر آفتاب خشکیده است حنجر او زیر آفتاب خاک عراق داغ شد از بس که جبرییل آتش گرفت شهپر او زیر آفتاب بر پشت بام مانده جوادالائمه تا باشد وداع آخر او زیر آفتاب بال کبوتران سپرش شد اگر نسوخت آن پیکر مطهر او زیر آفتاب قربان آن‌که تشنه و عریان به روی خاک مانده سه روز پیکر او زیر آفتاب مانده به خاک زینت دوش نبی ولی بر نیزه می‌رود سر او زیر آفتاب اینجا امام سایه نشین بود همسرش آنجا نشست همسر او زیر آفتاب وقتی که چشم حرمله ها سمت خواب رفت روضه به سمت روضه‌ی بس کن رباب رفت 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @Alikavand333
در خانه درد هست و برایت طبیب نیست فرصت برای خواندن "امَّن یُجیب"نیست مانند مادرت که خزان شد جوانیش در خاندان پاک تو غربت عجیب نیست ای وارث غروب غریبانه ی حسن از زهر همسرت جگرت بی نصیب نیست افتاده است پیکر تو روی خاک ها وصف تو غیر واژه ی"خَدُّالتَریب"نیست حتی میان خانه خود هم غریبه ای هم‌خانه ات برای تو مولا حبیب نیست تنها تو مانده ای و فقط تیغ آفتاب دردا که در کنار تو "ابنُ الشبیب" نیست معنا گرفته جُود و سخا از وجود تو دلبسته ایم پس به عنایات و جود تو 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh _________________ https://eitaa.com/joinchat/935789287C39f07ebf5a
بسم الله الرحمن الرحیم یک روح اما در دو پیکر می خورد پیوند آیات قدری که به کوثر می خورد پیوند بی شک خدا خوانده است عقد دختری را که بند دلش با قلب حیدر می خورد پیوند در عرش بین عرشیان هم هلهله برپاست تا در زمین ساقی به ساغر می خورد پیوند پیوند با دختر عمو ضرب المثل شد چون در آسمان‌ها عقد بهتر می خورد پیوند در‌خانه‌ی داماد برکت می شود جاری دستش چنان با دست همسر می خورد پیوند امشب شب وصل است‌ در حال و هوای شهر بوی خوش اسپند و عنبر می خورد پیوند حرف از‌ جدایی نیست بین عاشق و معشوق وقتی که با دست پیمبر می خورد پیوند 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Abbasgoodarzicanal
بسم الله الرحمن الرحیم موی تو به پیچ و تاب خفته شب در پس این حجاب خفته پس موی سیاه را بزن پس {خورشید} پسِ نقاب خفته در مردمک چشم تو دیدم شیخی وسط شراب خفته شمشیر دو سر به حالتی مست در دست ابوتراب خفته در معرکه بین ابروانت ما بین گره عذاب خفته در معرکه تا خودی نشان داد شمشیر تو کوه را تکان داد از مدح تو سیم و زر گرفتیم جبریل شدیم و پر گرفتیم ما دست تهی دراز کردیم از دامن تو گهر گرفتیم در محضر تیغ ابروی تو یک عمر به‌دست ، سر گرفتیم لبخند زدی تضاد رخ داد کوه نمک از شکر گرفتیم در طرح ضریح چشم و مژگان از فرشچیان نظر گرفتیم یک شیشه گلاب ناب قمصر در پاسخ این اثر گرفتیم مستي شراب و ساغر عشق است انگور ضریح حیدر عشق است ای خال لبت خراج بغداد قد قامت قامت تو شمشاد سرچشمه گرفته از دو چشمت مجموعه ی آب های آزاد در هیچ کجای قلب قرآن اسم تو ، نه از قلم نیوفتاد این کوفی خط گیسوانت تمرین سیاه مشق استاد در فلسفه ی چشم تو ماندند فارابی و شیخ و " میرداماد" نقاشی گیسوی تو بگذاشت حسرت به دل جناب " بهزاد " مست دم ذوالفقار گردید مانند دلم خمار گردید از اول ماجرا نوشتیم بر تارک ماسوا نوشتیم ای نام تو نقطه اول خط تا آخر خط تو را نوشتیم گفتند خدا علی شنیدیم گفتند علی خدا نوشتیم یک روز تو را خدا سرودیم یک روز دگر جدا نوشتیم سنگینی نام تو سبب شد اینقدر هجا هجا نوشتیم تنها به خدا ظهر تو هستی "کیف بشر" بشر تو هستی @yaqoote_sorkh @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم تشنه ام تشنه‌ی مرام علی سائل سفره‌ی طعام علی می نویسم خدا و بعد از آن می‌دهم تا ابد ادامه علی از همان روز ابتدا مستم مستم از ابتدا ز جام علی ما مدد از کسی نمی‌گیریم چون که ننگ است غیر نام علی افتخارم شده است اینکه شده اسم من در شناسنامه علی شب معراج مصطفی در اصل شده در عرش هم‌کلام علی هم همیشه علی امام من است هم همیشه منم غلام علی حجرالاسودش بهانه بود می کند حاجی استلام علی که علی دست قادر ازلی ست رشته ی ماسوا به دست علی‌ست می زنم می ، می طهور و زلال که ندارد می طهور زوال بی علی هست رب شبیه بت با علی هست رب جل جلال دست ما را رها نخواهد کرد بی خیالش شوم به فرض محلال همه لیس کمثله شی است از علی گر بیاوریم مثال رمضان ماه بندگی شد چون وجه او در خدا شد استهلال جز علی هرچه بود زشتی بود ذکر حیدر محول الاحوال پس خدا و علی ندارد که به دو مصرع کنیم استدلال که علی دست قادر ازلی ست رشته ماسوا به دست علی ست اوست استاد درس جبراییل الگوی بندگی میکاییل شک ندارم که یاعلی مدد است نفخه ی حشر صور اسرافیل به علی می رسم تمام و کمال از خدا گر بیاورم تمثیل یا علی شد معادل صدها ذکر تسبیح و آیه و تهلیل آیه آیه خدای حی جلیل کرده است از اباالحسن تجلیل می کند سیئات عالم را حب حیدر به بهترین تبدیل صفحه صفحه نوشته است خدا بین تورات و مصحف و انجیل که علی دست قادر ازلی ست رشته ماسوا به دست علی ست روی دستت نیامده است علی نیست بالاتر از تو دست علی ای فدای تو هرچه بود و نبود ای فدای تو هرچه هست علی هرکسی می رود نجف بعدش می‌شود مست مست مست علی روبروی تو هرکه صف بکشد لاجرم می‌خورد شکست علی همه‌ی کائنات در واقع با تو گشته خداپرست علی از تمام فضائلی که گذشت ناگهان بر لبم نشست علی که علی دست قادر ازلی ست رشته ماسوا به دست علی ست او حق و ما بقی مجازی اند مثل ملق کنار غازی اند منکران ولایتش در اصل همه محکوم بی نمازی اند بی ولایش وضو نمی‌گیرند بلکه مشغول آب بازی اند عاشقان علی اگر سرشان برود روی دار راضی اند جمله هایی که شرح وصف علی ست همه دارای فعل ماضی اند که علی دست قادر ازلی ست رشته ماسوا به دست علی ست از قیامش بپرس محشر چیست از لبش کن سوال ساغر چیست وصف گل را ز بلبلش پرسند از علی پس بپرس کوثر چیست بازوی او ستون عرش خداست پیش بازوش فتح خیبر چیست از جمل می‌شود بفهمی که معنی حمله ی مکرر چیست از خم ابرویش سوال کنید معنی جنگ نابرابر چیست بعد از این‌که دونیم شد مرحب تازه فهمیده‌است حیدر چیست سد راهش شود خیال عبث پیش او قلعه چیست یا در چیست قبل ان تفقدوا سلونی گفت تا بدانند اصول منبر چیست پای منبر پس از کلام علی روی لب‌ها کلام قنبر چیست که علی دست قادر ازلی ست رشته‌ی ماسوا به دست علی ست 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @alikavand333
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم زبان‌زد سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین داغی ندیده صفحه‌ی تاریخ این‌چنین افتاده بود عرش خداوند روی خاک وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...» اما در آن میانه علم را بلند کرد با عزت و وقار زنی از تبار دین جانم فدای شیرزن و خطبه‌اش، که گفت؛ «صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّ‌العالَمین...» آری، صدا صدای رسای سکینه بود در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین آتش گرفت منبر شام و دل یزید از آن خطاب حیدری و لحن آتشین شان‌وشکوه‌وشوکت خود را به رخ کشید با آن که بود لشکر کفّار در کمین گفت؛ ای گروه ظالم! با اهل‌بیت حق کاری که کرده‌اید، نکردند مشرکین! اف بر شما که پاس امانت نداشتید در حق خانواده‌ی پیغمبر امین ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم» ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین! گیرم که پر شده‌ست جهان از یزیدیان گیرم که سربه‌سر شده عالم پر از لعین گیرم که آمده‌ست هزاران غم از یسار گیرم هزار داغ رسیده‌ست از یمین گیرم تبر شدند تمام درخت‌ها گیرم که مارها زده بیرون از آستین اما هزارشکر که نام «حسین» ما شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین این نام در دوعالم از این پس زبان‌زد است وقتی به نام نامی حق است هم‌نشین حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حق‌آفرین» تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت پس با شما نشانه‌ی ننگ است بر جبین بر کشته‌های کرب‌وبلا نوحه می‌کنند در عرش حق ملائکه با ناله‌ی حزین صبح و مسا امام زمان گریه می‌کند بر این مصیبت‌وغم‌عظمی که شد قرین پایان این معادله اما خوش است، خوش تا از مناره می‌رسد این صوت دلنشین؛ از بام کعبه، حضرت خورشید اهل‌بیت آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین. 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمان الرحیم عیدالزهرا مبارک 🌺 همیشه دست به دامان مرتضی بودند بنا به جمله‌ی « لولا علی »فنا بودند سوال می‌کنم از اهل بدعت اینکه چرا همیشه پیرو اولاد ناروا بودند مگر غدیر نکردند با علی بیعت؟ بگو که جای ولی خدا چرا بودند خبر به حد تواتر ، سند صحیح اینکه فراریان اُحد هم همان دو تا بودند علی‌ست لایق حق یا که جبت والطاغوت که سال‌ها پس از اسلام بی خدا بودند به روز خیبر و در لیلة المبیت بگو خلیفه‌های دروغین‌تان کجا بودند فقط نه اینکه یتیم و اسیر و مسکین بود که خلق سفره نشین های «هل اتی» بودند علی کسی ست که در جنگ پهلوان ها هم ز ترس شیر خدا دست بر عصا بودند تو را که نون لنا خوانده‌اند جای چه غم که بی تو آن دو نفر تا همیشه لا بودند 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
جهان در اضطرابی سخت و سنگین غرق وحشت بود بشر بازیچه‌‌ای بیچاره در چنگ جهالت بود در آن عصری که خالی بود از انسانیت دنیا و انسان تشنه‌ی یک جرعه از جام عدالت بود پدر می کَند گور دختر دردانه‌ی خود را که این دختر کشی بین عرب نوعی فضیلت بود فقط اعراب نه بلکه زمین با ساکنان خود اسیر فتنه و ظلم و فساد و قتل و غارت بود برای فتنه هرلحظه قریش آماده و ابلیس میان جمع آنها در پی کسب مهارت بود شرافت شد لگد مال شیاطین کشته شد غیرت نماند آثاری از عزّت بشر در بند ذلّت بود به یکباره ورق برگشت در آشوب دورانی که خلقی روز و شب سرگشته سرگرم جنایت بود خدا نوری فرستاد و از آن روشن شد این عالم که بر اندیشه ها تابید و آغاز هدایت بود خدا از عرش خود روی زمین آورد احمد را محمّد در جهان و خلقت آن رکن و علّت بود همان پیغمبری که قبل از آدم خلق شد آمد که پیش از او میان عرش مشغول عبادت بود نمی دانم که از ترسش فرو می ریخت یا از شوق؟ مدائن داشت ایوانی که جولانگاه قدرت بود به قصد سجده عزّی و هبل ها بر زمین خوردند نصیب مشرکان خواری،نبی در اوج عزّت بود زبان پادشاهان بند آمد تاجشان افتاد ابوجهلان حقیر امّا محمّد با صلابت بود چه اعجازی از این بهتر که در یک دست او قرآن و در یک دست دیگر هم ید بیضای عترت بود 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Abbasgoodarzicanal @Yaqoote_sorkh
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم هجری‌ادبی اهرام اولین سه‌گانی تاریخ ادبیات است که فرعون‌ها سرودند ایوان مدائن سال‌ها پیش از خاقانی به نظم کشیده شده بود آتش‌کده مثنوی بلندی بود، از الست روشن که روح نیّر ازآن خبر نداشت. اما تو[ای محمد!] _ بی‌آنکه سروده باشی _ چنان اساس ادبیات کهن را به‌هم ریختی که بهار هفده‌روز منتظر ماند تا آمدنت را مبدأ تقویم تاریخ "هجری‌ادبی" رقم بزند. 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل‌وروح ما، سر و جان ما، «لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا» 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_Khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحيم ترکیب‌بند مدح و عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به جسم مرده‌ی این واژه‌ها که می‌باری دوباره جان قلم را به‌وجد می‌آری چگونه وصف کنم ساحت بلندت را؟ ميان اين‌همه مضمون پوچ‌وتکراری اگرچه قاعدتا هر طبيب را مطبی‌ست تویی که رحمت محضی، طبيب سيّاری برای ديدن رويت بهانه لازم بود عجيب نيست که خود را زدم به‌بيماری خوش آن امیر که در اوج پادشاهی از او به روی شانه‌ی مردم نمی‌رود باری اگرچه پاسخ دشنام، مهربانی نيست ولی تو قاعده‌ها را به‌هم‌زدی، آری... اهانت است سلاح ضعيف‌ها در جنگ که اين سلاح به خوبان نمی‌کند کاری دلیل خلق زمین و زمانه خنده‌ی توست بس‌است این‌که علی گفته‌است؛ «بنده‌ی توست» تو آمدی و جهان غرق در طواف تو شد تمام باور ما «عین‌و‌شین‌وقاف‌» تو شد گرفته بود و پر از ابر آسمان، اما دلش پرنده‌ی حال‌وهوای صاف تو شد تمام مردم اگر معتکف به کعبه شدند ولی ببین دل کعبه در اعتکاف تو شد هزار یوسف کنعان به صف شد و هر یک به حُسن مشتری تاری از کلاف تو شد تمام رحمت و لطف خداست خنده‌ی تو تمام خشم خدا تیغِ در غلاف تو شد رسوم جاهلی از دم شدند زنده به گور همین که بر تن‌شان جامه‌ی عفاف تو شد برنده بود هر آن کس که باخت دل بر تو شکست‌خورد هر‌آن‌کس که در مصاف تو شد که در زمین و زمان هیچ‌کس نظیر تو نیست اسیر خویش شده هرکسی اسیر تو نیست چو هم‌طراز تو درعرصه‌ی وجود نبود جواب مسئله‌ی ما بجز «نبود»، نبود به احترام تو بت‌ها به خاک افتادند وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود لب ملائکه مشغول ذکر نام تو شد چرا که بهتر از این در جهان سرود نبود به هرکجا که وزیده‌ست عطر تو جایی برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود تمام عمر تو خرج هدایت ما شد تجارتی که برای زیان و سود نبود کنار تو پر جبریل سوخت، ثابت شد که شان و منزلت او در این حدود نبود حرا گواهی این که کسی به خلوت تو به جز خدا و علی لایق ورود نبود بخوان به نام خدایی که آفریده تو را که در مکارم اخلاق برگزیده تو را به قامت تو برازنده بود جامه‌ی وحی اگر به دست تو تنها رسید نامه‌ی وحی مسیر خطبه‌ی حق است حرف تو که خدا گذاشته‌ست به روی سرت عمامه‌ی وحی خدا نخواست که کتّاب وحی بنویسند به غیر نام تو را در شناسنامه‌ی وحی بهشتیان زمین‌اند دوست‌دارانت که یاوران تو بودند در اقامه‌ی وحی رکود، رونق بازار شاعران می‌شد سروده بودی اگر یک‌نفس چکامه‌ی وحی سند شده‌ست به عنوان‌ نام نامی تو از ابتدای ازل مهر کارنامه‌ی وحی به حکم آینه‌ی آیه‌ی «اُولِی الأَمر» است که تا امام زمان می‌رسد ادامه‌ی وحی دوباره می‌رسد از راه احمد دیگر بگو؛ «محمد و آل‌محمد» دیگر... جهان اگرچه که در ظاهر امن و آرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تامل کنیم، اوهام است قسم به دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی شهرت خوشا به حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است شکوه عشق پرآوازه می‌شود یک‌روز تو می‌رسی و جهان تازه می‌شود یک‌روز 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم بی‌نظیر هر جوانی «اسامه»وار به ما یاد داده‌ست پیر بودن را یادگار ازخودش گذاشته‌است رازی از «بی‌نظیر» بودن را زده هرقرعه را به‌نام خودش اقتدا کرده بر امام خودش به مرادش رسیده پس دارد داغ ننگ اسیر بودن را در سرش‌ تا هوای اعجاز است راهِ رفتن برای او باز است می‌فروشد به سختی پرواز لذّت گوشه‌گیر بودن را هردلی دائماً پی نور است تا حریم خداست، مستور است آن‌کسی که گرسنه می‌خوابد می‌برد فیض سیر بودن را در دفاع از شکوه باورها می‌شتابد به‌جنگ خنجر‌ها تا به ترسیده‌ها نشان بدهد رمز و راز دلیر بودن را درزمانی که تنبلی هنر است هرکه فعّال‌تر غریب‌تر است! می‌برد هرکسی که می‌فهمد خستگی‌ناپذیر بودن را... می‌رسد بانگ؛ «جاءَنصرالله» عاقبت غالب است حزب‌الله پس به لطف خدا تحمل کن سختی در مسیر بودن را هرکه در این‌طریق، هادی شد یک‌تنه پاس‌دار وادی شد در همه عمر آرزو کرده‌ست «در رکاب امیر بودن» را 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم معراج دیدیم در آیینه‌ی سرخ محرم‌ها پر می‌شوند از بی‌بصیرت‌ها، جهنم‌ها ما کمتریم و بارها خواندیم در قرآن بسیارها خورده شکست سختی از کم‌ها راه نجات این است که یار علی باشی حالا که دنیا پر شده از ابن‌ملجم‌ها باید لباس شیر پوشید و به میدان زد رفتند وقتی گرگ‌ها در جلد آدم‌ها در سینه‌ی ما هیچ ترسی از شهادت نیست وقتی که روی دار شد معراج میثم‌ها تا خون پاک عاشقان روی زمین جاری‌ست نقش است ذکر «یاعلی» بالای سردم‌ها یک‌روز اسراییل را نابود خواهد کرد فرمانده‌ای از جنس طهرانی‌مقدم‌ها روز قیام شیعیان بسیار نزدیک است بالاتر از بالاتر از بالاست پرچم‌ها 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
مجتبی خرسندی - املا.pdf
816.3K
«املا» داستانی کوتاه با رویکرد مهدوی «ازهمان اول هم عاشق رنگ سبز بود. حالا می‌خواست این علاقه را بهانه‌ای برای یک انتخاب سخت و مهم قرار بدهد. کتاب را به‌آرامی از لابه‌لای دیگر کتاب‌های قفسه بیرون کشید. کتاب کوچکی با صفحات کم، که روی قسمت بالای سمت راست جلدش نوشته بود؛ ...» @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
29.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل‌وروح ما، سر و جان ما، «لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا» 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_Khorsandi
برای دوست شبیه گل است میهن من ولی به دیده‌ی دشمن فرو رود خارش چقدر سر که به دامان خاک گرمش ریخت مباد اینکه شود کم شکوه بسیارش به هیچ عرصه ی تاریخ تن نداده به ظلم غرور کاوه گواه است و غیرت آرش به یوغ ننگ اسارت نمی سپارد سر اگر به راه تظلم زنند بر دارش شهید بعد شهید و شهید بعد شهید شمیم لاله گرفته گلاب بازارش چقدر همت رزمنده داشت در میدان چقدر زال که شد پهلوان پیکارش که ذکر فاطمه شد نقش روی سربندش که نقش حیدر کرار روی دستارش نگین ملک سلیمانی است در دستش برای آن که سلیمانی است سردارش اگرچه کاسه ی صبرش هنوز جا دارد پر است از عطش انتقام هشدارش به حرمت دل پر خون مادر شهداست که بوده در همه حالی خدا نگهدارش 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم در سرزمین ایمان مرد نبرد کم نیست مردن برای مردان عشق است داغ و غم نیست ما ملّت حسینیم، سر می دهیم بر دار در پیش دشمن امّا سرهای ما که خم نیست این خاک آسمانی چون که حریم نور است جای حرامیان پس نزدیک این حرم نیست در راه و رسم شیران در مسلک دلیران رفتن به زیر بار ننگین هر ستم نیست ایران که زادگاه مردان پهلوان است در سرزمین ایمان مرد نبرد کم نیست 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Abbasgoodarzicanal @yaqoote_sorkh
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم سربسته سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است عصمت‌الله است این بانو، که در عالم خدا راه کشف این معما را سراسر بسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است... نیست بی‌علت اگر از او خجالت می‌کشید ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است «یک‌نفر، یک‌روز می‌آید برای انتقام...» جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi