#زمینه #شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
سه ساله دختری رو خاک ویرونه
تو نیمههای شب با خودش میخونه
عمه دلم تنگ بابامه
بابایی درمون دردامه
توی خرابهها ولوله شد به پا
تا خبرش رسید به اون حرومیا
زدنشون با تازیونه
سرو آوردن تو ویرونه
سرو از روی خاکا برداشت
چه حرفایی که با این سر داشت!
موهاتو سوزونده کی!؟ مث موهای من شده
دندونت شکسته مثل دندونای من شده
یا رقیه جان مدد
تو آغوش عمو دنیا رو میدیدم
روی دوش قمر ستاره میچیدم
اما الان رو خاک افتادم
اسیر این قوم جلادم
شونه میزد عمو به گیسوهای من
خم نمیومد به ابروهای من
حالا ببینم سوخته موهام
کبودیه روی ابروهام
چشمای بابامو دور دیدن
موهای دخترشو کشیدن
سخته بی بابا بشی اسیر شامیا بشی
سخته تو خدافظی ، به زور ازش جدا بشی
یا رقیه جان مدد
دیگه روزای دوری سپری شده!
توی خرابه ها یه خبری شده!
رفته رقیه پیش باباش
آروم گرفته تاول پاهاش
به آرزوش رسید بانوی عالمین
از قفس پر کشید کبوتر حسین
پر زد آخر بانوی احساس
تا روی شونهی حضرت عباس
دیگه نیست کبودی رو بازوش
دیگه آرومه درد پهلوش
رفت و گفت شکایتای قلبشو برا حسین
هی میگفت نبودی زجر منو زده بابا حسین
یا رقیه جان مدد
نغمه پرداز: #محسن_عرفان
شاعر: #میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
#چهارپاره
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
خبری نمیگیری نیستی بابا
نکنه که دخترت رو نمیخوای
حواسم نبود ببخشید بابایی
که تو از رو نیزه ها داری میای
تو گرفتاری خودت یادم نبود
تو سرت خیلی شلوغه بابایی
میدونم هرچی میگن پشت سرت
همه حرفاشون دروغه بابایی
حالا که اومدی از سفر بشین
پای درد دل دختر کوچولوت
قبل از اون بزار که بوسش بکنم
جای نیزه رو که مونده توو گلوت
بزارش به پای دلتنگی اگه
لحن صحبتام پر از دلخوریه
خستگی راه توونم و گرفت
خستگی که میدونی چه طوریه
چند شبه یه دل سیر نخوابیدم
چند شبه خوابای خوب نمی بینم
اگه دیر شناختمت من و ببخش
چند روزه که خیلی خوب نمی بینم
عمه هی می گفت که خیلی زود میای
منم از خوشحالی خوابم نگرفت
چند شبه منتظرم بیای ولی
اینقده نیومدی خوابم گرفت
جاهایی خوبی نبردن ماها رو
یا خرابه بود یا که بزم شراب
یا توی شلوغی بود یا جایی که
من و خارجی می کردنم خطاب
هر کی از راه می رسید من و می زد
نرسید به هیشکی زور دخترت
ما رو بردن سر بازار بابایی
خیلی بر خورد به غرور دخترت
خلاصه که خیلی بد گذشت بهم
خلاصه که خیلی اذیت شدیم
چیزی جز سیلی جوابمون نبود
هر دفه اسم تو رو صدا زدیم
بابا جون یه لطفی کن به دخترت
این دفه هرجا می ری منم ببر
این سفر که اومدیم خوش نگذشت
اونجا چی میگذره خوش بهت پدر
همه ی درد دلم یه کلمه ست
نمیخوام حوصلتو سر بیارم
اجازه نداد که حتی بابایی
از گوشام گوشواره رو در بیارم
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
#غزل #شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
" مهمان "
یا عاقبت از سینه جانم درمیآید
یا اینکه بابای من از این در میآید
این گریهها از درد نه از روی شوق است
امشب پدر مهمانی دختر میآید
شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن
از دست من تنها همینها برمیآید
خاکستری یا گُلگُلی؟ عمه کدامش
از این دوپیراهن به من بهتر میآید؟
خون لبم بند آمده خوب است، اما
خون سرم از زیر این معجر میآید
من گیسویم را دور دستم حلقه کردم
چون که به دست دختر انگشتر می آید
پیراهنم که سوخت قبلاً، پس چگونه
دارد دوباره بوی خاکستر می آید؟
حتی صدای پای بابا فرق کردهست
حس میکنم مهمان من با سر میآید
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل
#شب_سوم
همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه
شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه
گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه
سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه
به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض
همیشه آب خوردم لحظهی افطار با گریه
به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت
گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه
همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را
به جای شانه ات بر شانهی دیوار با گریه
دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من
نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه
شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد
چَکُش را میزند بر میخ در نجار با گریه
#سجاد_روانمرد
#غزل
#امام_حسین_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard