eitaa logo
مقتل "یارالی آقام "
218 دنبال‌کننده
243 عکس
37 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی آقای من حسین، که جسمش پر از زخم بود. 🔸یارالی کلمه ای آذری است که به معنی کسی که بر جسمش زخم فراوان دارد ، این کلمه معنایی عمیق دارد که تداعی غم و مصیبت بزرگی می نماید. کانال های دیگر: @qalalsadegh135 @azizamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا /۶۶ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹 ✅«ابوالعاص» شوهر «زینب» ربیبه حضرت رسول اکرم(ص) بود که در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد. هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فِدیه خواستند، زینب هم گردن‌ بندی را که هنگام ازدواج از حضرت خدیجه(س) دریافت کرده بود را برای آزادسازی ابوالعاص فرستاد. رسول اکرم(ص) پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را نیز پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که پس از مراجعت به مکه، شرایط مسافرت زینب را به مدینه فراهم سازد. ابوالعاص پس از بازگشت به مکه، زینب را همراه با یاران رسول اکرم(ص) به مدینه فرستاد. رسول اکرم(ص) به «زید بن حارثه» و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر رسول اکرم(ص) از مکه آگاه شدند و گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. «هبار بن اسود» با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر رسول اکرم(ص) کوبید. زینب از ترس آن، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول اکرم(ص) پس از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.(۱) ابن ابی الحدید معتزلی در این باره می‏ گوید : من این جریان را برای استادم «ابوجعفر نقیب» خواندم، او گفت : 📋《إِذَا كَانَ رسول‌الله(ص) أَبَاحَ دَمَ هبار بْنِ الْأَسْوَدِ لِأَنَّهُ رَوَّعَ زَيْنَبَ فَأَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا؛ فَظَهَرَ الْحَالِ أَنَّهُ لَوْ كَانَ حَيّاً لأباح دَمُ مَنْ رَوَّعَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّى أَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا》 ♦️وقتی که حضرت رسول اکرم(ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسی را که دخترش فاطمه(س) را ترسانید و در نتیجه باعث شد فرزندش را سقط کند، حتما مباح می‏ شمرد.(۲) حتی در منابع اهل سنت آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آوردند، و حضرت(س) را بین در و دیوار قرار دادند و مجروح ساختند. 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ》 ♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در، جان علیِّ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا، غیر محسن، غیر آتش، غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه ها افتاده بود 👤سازگار 📚منابع : ۱)سیرة النبی(ص) ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸/ انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۳۹۷ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳ ۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶/ سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۱۵، ص۵۷۸ منبع:اسناد المصائب حضرت سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۶۷ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(سَلامُ اللهِ عَلَیهِمَا) سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》 ✅«محمد بن اسماعیل بخاری» در صحیح خود نقل می کند که؛ وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در سرزمین «ابطح» بود، برای آن حضرت(ص) خیمه ای سرپا کرده بودند، در این حال بلال اذان نماز گفت و حضرت(ص) مشغول وضو شد، و اصحاب به سمت حضرت(ص) هجوم می آوردند. 📋《وَ کَادُوُا یَقتَتِلُونَ عَلَی وُضُوئِهِ》 ♦️نزدیک بود مسلمانان، بر سر به دست آوردن آب وضوی آن حضرت(ص) با یکدیگر بجنگند. آنان دست خود را دراز می کردند و به قطراتی که از دست مبارک ایشان سرازیر می شد، تبرّک می جستند.(۱) یعنی تا زمانی که پیامبر اکرم(ص) در قید حیات بود، خود ایشان و اهل بیت ایشان، محبوب بودند و حرمتی در بین مردم داشتند. بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) در طی این همه بی حرمتی ها به اهل بیتِ پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) در خطاب به مهاجر و انصار در طی خطبه ای فرمود : 📋《اَلْمَرُء یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ》 ♦️حفظ حرمت هر کسی در حفظ فرزندان اوست!(۲) از ابن عباس روایت شده است که؛ در زمان حیات حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) وقتی که زمان رحلت ایشان نزدیک شد؛ 📋《بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ》 ♦️آن حضرت(ص) به قدرى گریست كه محاسن مباركش تَر شد. به ایشان عرض شد : 📋《یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! مَا یُبْكِیكَ؟》 ♦️ای رسول الله(ص)! چرا گریه مى كنید؟ ایشان فرمودند : 📋《أَبْكِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی كَأَنِّی بِفَاطِمَةَ(سَلَامُ اللهِ عَلَیهَا) بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی : یَا أَبَتَاهْ! فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی!》 ♦️براى ذرّیّه و فرزندانم و آن ستم هایى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ایشان مى رسد، مى گریم. گویا مى بینم دخترم فاطمه(سلام الله علیها) بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مى زند : پدر جان! اما احدى از امّتِ من، به فریاد او نمى رسد.(۳) 🏴حضرت رسول اکرم(ص) کدام واقعه را پیش بینی می کردند و از کدام واقعه سخن می گفتند؟!! از همان واقعه ای که بعد از شهادت رسول اکرم(ص)، در حالی که ایشان این قدر به مودّت و محبت و احترام به اهل بیتش را سفارش کرده بود، اما وقتی مهاجمین به خانه ی امام علی(علیه السلام) حمله ور شدند، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به پشت درآمد و بعد از جسارت «عمر بن خطاب» به ایشان، در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرياد جانسوزی سر داد و فرمود : 📋《یَا اَبَتَاهُ! یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! أَ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ؟》 ♦️پدر جان! ای رسول خدا(ص)! [نظاره کن] اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟(۴) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📝شعر : بی‌‌ خبرانِ از خدا، ظلم به ما روا نبود مادر مظلومه‌ی ما مگر گل خدا نبود؟ همیشه احترام او سفارش رسول بود مگر مقام مادرم سیدة النساء نبود؟ مگر نگفت فاطمه پاره‌ای از تن من است مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟ شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟ ای که میان کوچه‌ ها حرمت او شکسته‌ای مگر حدیث فاطمه «کوثر» و «هل اتی» نبود؟ مقصد کینه‌ ی شما بود ولایت و علی بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟ این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟ 👤ثابت جو 📚منابع : ۱)صحیح بخاری، ج۱، ص۵۸ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰۶ ۳)امالی شیخ طوسی، ص۱۸۸ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴ منبع: اسناد المصائب حضرت سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۶۸ 🔸حضرت امام حسن عسکری علیه السلام 《أَلسَلامُ عَلَیکَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ(عَلَیهِ السَّلامُ)》 ✅«ابوسهل اسماعيل نوبختی» می گوید : وقتی شنیدم امام حسن عسکرى(علیه السلام) در بستر بیماری است، فورا خدمت ایشان رسیدم و مدتی در کنار ایشان نشستم. در این هنگام؛ حضرت(ع) به غلامش فرمود : ای عقید! برو به اندرون اتاق، و می بينى که كودكى در حال سجده است، او را نزد من بياور و او نیز چنین کرد. ابوسهل می گوید : موقعى كه آن کودک، خدمت حضرت(ع) رسيد، من تا به حال او را ندیده بودم. اما امام حسن عسكرى(ع) وقتی او را ديد، گريست و فرمود : 📋《يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِی! إِسْقِنِي الْمَاءَ》 ♦️اى سرور اهل بیتم! اين آب را به من بده. آن کودک نیز، ظرف آب را برداشت و به دهان پدر بزرگوارشان نزديک ساخت تا ایشان آن را نوشيد.(۱) اینجا پسری، پدری را سیراب کرد، ولی در کربلا پسری از پدری درخواست آب کرد ولی پدر شرمنده پسر شد. 🏴هیچ روزی مثل تو نبود ای اباعبدالله(علیه السلام)! سید بن طاووس می نویسد : در روز عاشورا وقتی حضرت علی اکبر(عليه السلام) به سمت لشكر دشمن رفت، جنگ سختى کرد و عده‏ اى را كشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض كرد : 📋《يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي! فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ؟》 ♦️پدر جان! تشنگى جانم را به لب آورده و سنگينى اسلحه آهنينم، همه ی تاب و توانم را گرفته است. آيا جرعه آبى هست که سیراب شوم؟ در این هنگام؛ امام حسين(عليه السلام) گريه کرد و فرمود : 📋《وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ! قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً(ص) فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً》 ♦️پسر جانم! كمى دیگر به جنگ ادامه بده، ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت حضرت رسول اکرم(ص) را ملاقات كنى و او با كاسه‏اى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد، آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : میزنی تو دست و پا، من دست و پا گم کرده ام نور چشمم! بی تو راه خیمه را گم کرده ام ای خرامان رفته در خون، دست و پا دیگر مزن شیشه ی عمرم بُدی، نتوان ز تو دل کندنم 👤حیدری 📚منابع : ۱)الغیبة شیخ طوسی، ص۲۷۲ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۳ منبع:اسناد المصائب حضرت علیه السلام حضرت حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۶۹ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا اَبٰا عَبْدِاللهِ الحُسَین(علیه السلام)》🔷🔹 ✅درباره وقایع هنگام ولادت حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده است که؛ 📋《أَضَاءَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ جَمِيعُ الدُّنْيَا وَ ضَحِكَ كُلُ‏ّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ وَ شَجَرٍ وَ سَبَّحَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ》 ♦️همه دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خنديدند و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند.(۱) 💠اما در روایاتی نقل شده است که؛ هنگام شهادت دو شخص از زیر سنگهای بیت المقدس خون جاری می شد! 1⃣هنگام شهادت :👇 ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《[لَمَّا] قُتِلَ عَلِیُّ(ع) مَا رُفِعَ حَصَاةٌ مِن بَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا کَانَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِیطٌ》 ♦️هنگامی که امام علی(علیه السلام) شهید شد، در بیت المقدّس سنگی برداشته نشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه ای جاری بود.(۲) 2⃣هنگام شهادت :👇 ابن قولویه قمی می نویسد : 📋《لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَمْ يَبْقَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاةٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِيطٌ》 ♦️هنگامى كه حسين بن على(علیه السلام) شهيد شد در بيت المقدّس ريگى باقى نماند مگر زير آن خون تازه بود.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : این کشته ی فتاده به هامون حسین توست  وین صید دست و پا زده در خون حسین توست  این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی  دود از زمین رسانده به گردون حسین توست  این ماهی فتاده به دریای خون که هست  زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست  این غرقه محیط شهادت که روی دشت  از موج خون او شده گلگون حسین توست  این خشک لب فتاده دور از لب فرات  کز خون او زمین شده جیحون حسین توست  این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه  خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست  این قالب طپان که چنین مانده بر زمین  شاه شهید ناشده مدفون حسین توست  👤محتشم کاشانی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج‏۱۵، ص۲۷۴ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۶ ۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۰ 🔸حضرت امام علی علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاالحَسَنِ، یَا أَمیرَالمُؤمِنینَ یَا عَلیَّ بنَ أَبی طالِبٍ(عَلیهِ السَّلامُ) ✅در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام حسین(ع) به تنهایی مشغول نبرد بود و تیرها و نیزه‌ ها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود، حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد به کار بسته بود که ناگهان نگاهش به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمه‌ های آن‌ حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه‌ های امام(ع) را داشتند. امام حسین(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند : 📋《وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِى سُفْيَانَ! اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْرَارَاً فِى دُنْيَاكُمْ》 ♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید. شمر گفت :حسین! چه می گویی؟!! امام(ع) فرمود : 📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیَّاً》 ♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ ها حمله نکنید. سپس شمر ملعون گفت : 📋《لَکَ ذلِکَ یَابنَ فَاطِمَةَ(س)》 ای فرزند فاطمه(س)! حق با توست. پس در جنگیدنِ با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.(۱) و امام حسین(ع) تحمل دیدن این صحنه را نداشت، که در قید حیات باشد و به اهل و حریمش یورش برده شود. 🏴اما در مظلومیت امام علی(علیه السلام) همین بس که در مقابل چشمانش در حالی که دستان مبارکش را بسته بودند، به حریمش یورش بردند و همسرش را در مقابل دیدگانش، مورد صدمه و لطمه قرار دادند. حضرت فاطمه(س) در مورد حالات خود هنگام یورش منافقین و اهل سقیفه می فرماید : 📋《فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی فَأَلتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتَّی صَارَ کَأَلدُملُجِ وَ رَکَلَ البَابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》 ♦️ناگهان عُمَر بن خطاب با تازیانه به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. 📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی اِنتَثَرَ قُرطِی مِن أُذُنِی وَ جَائَنِی المَخَاضُ فَأَسقَطتُ مُحْسِنَاً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ》 ♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن را که بی گناه بود، سقط کردم.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حیف مولا! مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو، ولی یکدم تو را نشناختند رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند انبیاء بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن، با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند! 👤سازگار 📚منابع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۰ ۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۱ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)》🔶🔸 ✅بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در کنار امام علی(علیه السلام) از مردم مدینه طلب یاری کرد. 1️⃣در ملاقات های عمومی : 👤شیخ مفید می نویسد : 📋《حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَيْنِ(ع) مَعَهَا》 ♦️امام علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت(س) را بر در خانه مهاجران و انصار می برد. حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز همراهش بودند. حضرت فاطمه(س) خطاب به آنان می فرمود : 📋《يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ اُنْصُرُوا اَللَّهَ فَإِنِّي اِبْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لاَ أَجَابَهَا وَ لاَ نَصَرَهَا》 ♦️ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حال به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید. اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.(۱) 2⃣در ملاقات های خصوصی : حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد «معاذ بن جبل» رفت. حضرت(س) به او فرمود : 📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》 ♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی! اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.  معاذ گفت : 📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》 ♦️آیا غیر از من کسی هست؟ حضرت(س) فرمود : 📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ》 ♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت : 📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي》 ♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم! حضرت(س) فرمود : 📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》 ♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم. سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(۲) که وقتی مظلومیت امام علی(ع) را می دید، می فرمود : 📋《لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی》 ♦️اى کاش قبل از این که به این حالت ذلّتِ ظاهرى بیفتیم، مُرده بودم.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد زهرا ندید محسن و گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد   می خواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی کسی علی دید جان نداد در کوچه خواست تا که شود حامی علی دردا که تازیانه دشمن امان نداد   هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد  👤قاسم ملکی 📚منابع : ۱)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳ ۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۴ ۳)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۷ منبع:اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۷۲ 🔸حضرت علیها السلام 🔹🔷《ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِةِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷🔹 ✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید : 📋《إِنَّ لِلَّهِ حَرَمَاً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَمَاً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَمَاً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ》 ♦️خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر(ص) را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین(ع) را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه(س) دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود.(۱) در سال ۲۰۰ هجری قمری در پى اصرار «مأمون عباسی» به سفر تبعيدگونه امام رضا(علیه السلام) از مدینه به خراسان، يك سال بعد، حضرت معصومه(س) به شوق ديدار برادر به همراه کاروانی که عده اى از برادران و برادر زادگان در بین آنها بودند، به طرف خراسان حركت كردند. وقتی كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد، عده‌اى از مخالفان و دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) راه را سدّ كردند و با همراهان حضرت معصومه(س) وارد جنگ شدند. در نتيجه تقريبا اكثر مردان كاروان به شهادت رسيدند و عده‌ای مجروح شدند و خود حضرت(س) نیز بیمار و رنجور گشتند. وقتی حضرت معصومه(س) دیدند، ادامه مسیر به سمت خراسان، برای کاروان میسر نیست، ایشان قصد شهر قم کردند و از همراهان پرسیدند : چقدر راه است بين ساوه و قم؟ گفتند : ده فرسخ ایشان فرمود : 📋《إِحْمِلُونِي إِلَيْهَا》 ♦️مرا به قم ببريد. پس ایشان را به قم بردند. وقتی این خبر به اهالی قم رسید، اشراف و بزرگان قم به نمایندگی «موسی بن خزرج» به استقبال حضرت فاطمه معصومه(س) رفتند. آل سعد(اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند، در این باب که چه کسی سزاوار میزبانی از دختر حضرت موسی بن جعفر(ع) باشد. 📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا أَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهَا وَ جَرَّهَا إِلَى مَنْزِلِهِ》 ♦️سرانجام موسی پس از دیدار حضرت(س)، افسار ناقه ی ایشان را گرفت و به سمت قم و به منزل خویش آورد.(۲) 🏴اینجا وقتی کاروان حضرت معصومه(س) وارد قم شد، شهر را برای استقبال از ایشان، تزیین کردند و همگی به استقبال ایشان رفتند و قدوم مبارکش را گلباران کردند و ارادت خود را به این خاندان نشان دادند. اما امان از دل زینب(س) که وقتی کاروان اسرای کربلا را وارد شهر شام کردند، در این هنگام؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳) و وقتی اسراء را از دروازه شام داخل کردند، آنها را سنگ باران کردند. اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إِحدَاهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ فِي وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إِذَا بَكَت مِنهُنَّ بَاكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : معصومه ای که تالی زهرای اطهر است  ناموس حق و دختر موسی ابن جعفر است  همچون رضا برادر والا تبار خویش باشد غریب و دور ز بابا و مادر است  احرام اشک بند وبنه پا به احترام بر آستانه اش که به کعبه برابر است  نومید کس نرفته و هرگز نمی رود  تا حشر هر که امیدش به این در است  جبریل گرد این حرم آهسته می پرد خواهر دلش شکسته ز داغ برادر است  در شهر قم به سوگ برادر نشسته است  بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است  با پهلوی شکسته به قم آید از بقیع  زهرا دلش ز غربت دختر مکدر است  چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش هر دیده را که بنگری از خون دل تر است  امام خود او به عمه خود گریه می کند زینب، که از ستاره غم او فزونتر است  آن زینبی که هر چه نظر کرد باز دید  رأس حسین بر سر نی در برابر است  👤رستگار 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۸، ص۳۱۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۷، ص۲۱۹ ۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ منبع: اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۳ 🔸حضرت امام علی علیه السلام 🔹🔷《السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عَلیهمَا السَّلامُ)》🔷🔹 ✅در اواخر خلافت «ابوبکر بن ابی قحافه»، «صعصعة بن صوحان» حدیثی در فضیلت امام علی(علیه السلام) به «مغیرة بن شعبه» گفت و مغیره در جواب به او گفت : 📋《إِیَّاکَ أَنْ یَبْلُغَنِی أَنَّکَ تُظْهِرُ شَیئًا مِنْ فَضْلِ عَلِیِّ(ع)! وَأَمَّا عَلَانِیةً فِی الْمَسْجِدِ فَإِنَّ هَذَا لَا یحْتَمِلُهُ الْخَلِیفَةُ لَنَا! بَل أنا أعلَمُ بِذلکَ! ولکِن هَذَا السُّلطَانُ قَد ظَهَرَ وَ قَد أَخَذنَا بِإظهَارِ عَیبِ عَلیِّ(ع) لِلنَّاسِ!》 ♦️مبادا از تو بشنوم که چیزی از فضائل علی(ع) برای من بگویی! اگر فضایل علی(ع) در مسجد علناً بیان شود خلیفه ما را معذور نمی‌ دارد. من از تو به آن آگاه تر هستم؛ امّا حکومت از ما خواسته است که عیب او را برای مردم بگوییم.(۱) «ابن ابی الحدید معتزلی» می گوید : 📋《إِنَّ مَعَاوِيَةَ أَمَرَ النَّاسَ بِالعَرَاقِ وَ الشَّامِ وَ غَيرِهِمِا بِسَبِّ عَلِي(ع) وَ البَرَاءَةِ مِنهُ وَ خَطَبَ بِذَلِكَ عَلَى مَنابِرِ الِإسلَامِ وَ صَارَ ذَلِكَ سَنَةً فِي أَيَّامِ بَنِي أُمَيَّةِ إِلَى أَن قَامَ عُمَرُ بنُ عَبدِالعَزِيزِ فَأَزَالَه‏ُ》 ♦️معاویه به مردم عراق و شام و دیگر بلاد دستور داد، تا علی(ع) را در خطبه های منبرهای اسلام سب و لعن کنند و از او برائت بجویند! تا اینکه این سنتی شد در ایام حکومت بنی امیه تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز بر حکومت نشست.(۲) و نقل شده است که ؛ 📋《أَنَّ مَعَاوِيَةَ كَانَ يَقُولُ فِي آخِرِ خُطبَةِ الجُمعَةِ : اللَّهُمَّ إِنَّ أَبَا تُرَابِِ أَلحَدَ فِي دِينِكَ وَ صَدَّ عَن سَبِيلِك‏َ فَالعَنَهُ لَعنَاً وَبِيلَا وَ عَذَبَه عَذابَاً أَلِيمَاً فَكانَت هَذِهِ الكَلَماتِ يَشَارُ بِهَا عَلَى المَنابِرَ إلَى خَلافَةِ عُمرِ بنِ عَبدِالعَزِيزِ》 ♦️معاویه در آخر خطبه های نماز جمعه همواره می گفت : پروردگارا! اباتراب ملحد شده و از دین تو بر گشته است، پس خدا او را لعن کند و به عذابی دردناک دچار سازد. این جملات در منابر گفته می شد تا خلافت عمر بن عبدالعزیز!(۳) سَبّ و لعن امام(ع) از حدود سال ۴۰ تا سال ۱۰۰ هجری بوده، یعنی از زمان به خلافت رسیدن معاویه تا زمان شروع حکومت عمر بن عبدالعزیز، در هزاران منبر رسول خدا(ص)! جاحظ می گوید : 📋《أَنَّ قَوْماً مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ قَالُوا لِمُعَاوِيَةَ إِنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ مَا أَمَّلْتَ فَلَوْ كَفَفْتَ عَنْ لَعْنِ هَذَا اَلرَّجُلِ》 ♦️جمعی از بنی امیه به معاویه گفتند : تو که به آرزویت رسیدی، اگر از لعن این مرد دست برداری بهتر است! معاویه گفت : 📋《لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى يَرْبُوَ عَلَيْهِ اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمَ عَلَيْهِ اَلْكَبِيرُ》 ♦️هرگز! به خدا سوگند! که دست‌ از سبّ او نمی دارم‌ تا زمانی كه‌ اطفال‌ امّت‌ با سبِّ علی(ع) جوان‌ گردند و با آن‌ سبّ رشد و نمو كنند، و بزرگان‌ به‌ صورت‌ پيران‌ فرتوت‌ درآيند.(۴) ابن حجر مي گويد : 📋《كَانَ بَنُو أميَّةِ إذَا سَمَعوا بِمَولُودِِ اسمُهُ عَليِِّ قَتَلُوهُ》 ♦️بنی امیه هنگامی که متوجه می شدند که نام کودکی را علی گذاشته اند، او را می کشتند.(۵) 🏴در روز عاشورا نیز یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام «عمرو بن حجاج زُبیدی» که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت : 📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》 ♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است. امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود : 📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أَ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟ أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟ سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》 ♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟ آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟ نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست داشت ایزد به صدف یک دُر یک گوهر ناب دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست کس نگفته است سلونی به جهان بهر بشر آنکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست 👤ژولیده نیشابوری حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۴ 🔸حضرت امام علی علیه السلام 🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(عَلیهِما السَّلامُ)》🔷🔹 ✅در روایتی از «ابان بن ابی عیاش» نقل شده است که می گوید : 📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ》 ♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمی بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده. در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید : 📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ‏ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》 ♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟ 📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ : شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》 ♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود : به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود. فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱) میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجات‌ هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود. میثم در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ ها دیدم مولایم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از اقامه نماز در مسجد، به نخلستان رفت. 📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ》 ♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 ♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌ که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 ♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! 📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟! قُلْتُ : مِيثَمٌ! فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ‏ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!! قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي! فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟ قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》 ♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : ای میثم! 📋《وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ‏ إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي‏ نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ‏ وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي‏ فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي‏》 ♦️در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.(۲)(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود   دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود   یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید  اشک شبش به غربت روزش گواه بود   هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب  حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود   مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود 👤سازگار 📚منابع: ۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴ ۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳ ۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ منبع : اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham