eitaa logo
مقتل "یارالی آقام "
219 دنبال‌کننده
243 عکس
37 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی آقای من حسین، که جسمش پر از زخم بود. 🔸یارالی کلمه ای آذری است که به معنی کسی که بر جسمش زخم فراوان دارد ، این کلمه معنایی عمیق دارد که تداعی غم و مصیبت بزرگی می نماید. کانال های دیگر: @qalalsadegh135 @azizamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا /۷۴ 🔸حضرت امام علی علیه السلام 🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(عَلیهِما السَّلامُ)》🔷🔹 ✅در روایتی از «ابان بن ابی عیاش» نقل شده است که می گوید : 📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ》 ♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمی بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده. در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید : 📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ‏ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》 ♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟ 📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ : شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》 ♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود : به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود. فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱) میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجات‌ هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود. میثم در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ ها دیدم مولایم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از اقامه نماز در مسجد، به نخلستان رفت. 📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ》 ♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 ♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌ که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 ♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! 📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟! قُلْتُ : مِيثَمٌ! فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ‏ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!! قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي! فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟ قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》 ♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : ای میثم! 📋《وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ‏ إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي‏ نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ‏ وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي‏ فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي‏》 ♦️در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.(۲)(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود   دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود   یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید  اشک شبش به غربت روزش گواه بود   هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب  حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود   مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود 👤سازگار 📚منابع: ۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴ ۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳ ۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ منبع : اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۵ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ✅وقتی «عمر بن سعد» با لشکر عظیمى به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود امام حسین(ع) ایستاد، فرستاده ی عمر بن سعد نزد امام حسین(ع) آمد. سلام کرد و نامه ابن سعد را به حضرت(ع) تقدیم نمود و عرض کرد : مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟ امام(ع) در پاسخ فرمود : 📋《کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمَّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْکُم》 ♦️اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند، باز خواهم گشت.(۱) در نقلی دیگر؛ امام(ع) به فرستاده ی عمر بن سعد فرمود : 📋《بَلِّغْ صَاحِبَکَ عَنِّی أَنِّی لَمْ أَرِدْ هَذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ آتِیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لَا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ》 ♦️از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.(۲) وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی(ع) برهاند. آنگاه این خواسته امام حسین(ع) را به اطلاع «عبیدالله بن زیاد» در کوفه رساند، ولى او در پاسخ نوشت : 📋《أَمَّا بَعْدُ.. فَأَعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَن يُبَايِعَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ هُوَ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِهِ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا، وَ اَلسَّلاَمُ》 ♦️از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت، والسلام. وقتی نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت : 📋《قَدْ حَسِبْتُ أَنْ لاَ يَقْبَلَ اِبْنُ زِيَادٍ اَلْعَافِيَةَ》 ♦️تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.(۳) عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(ع) فرستاد. امام(ع) فرمود : 📋《لَا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ أَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ》 ♦️من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!(۴) تا اینکه در عصر تاسوعا، امام حسین(ع) قاصدى نزد عمر بن سعد روانه ساخت و فرمود : 📋《أَنِ اِلْقَنِي اَللَّيْلَ بَيْنَ عَسْكَرِي وَ عَسْكَرِكَ》 ♦️مى خواهم شب هنگام، در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم. 📋《فَخَرَجَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي نَحْوٍ مِنْ عِشْرِينَ فَارِساً، وَ أَقْبَلَ حُسَيْنٌ(ع) فِي مِثْلِ ذَلِكَ》 ♦️هنگامی که شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(ع) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند.(۵) امام(ع) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها حضرت عبّاس(ع) برادرش و حضرت على اکبر(ع) فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش «حفص» و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند. 📋《فَتَكَلَّمَا فَأَطَالاَ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اَللَّيْلِ هَزِيعٌ》 ♦️سپس آن دو مدت زيادى با هم صحبت كردند، به طورى كه پاسى از شب گذشت.(۶) ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود : 📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى》 ♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي》 ♦️اگر از این گروه جدا شوم، مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ》 ♦️من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي》 ♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مَالِی بِالْحِجَازِ》 ♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم. ابن سعد گفت : 📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ》 ♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند]. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》 ♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم. 📋《ثُمَّ سَكَتَ وَ لَمْ يُجِبْهُ إِلَى شَيْ‏ءٍ》 ♦️سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت. ادامه 👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه از👆 امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود : 📋《مَالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عَاجِلاً، وَ لَا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلاّ یَسِیراً》 ♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى! ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت : 📋《وَ فِی الشَّعِیرِ کِفَایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》 ♦️جو عراق مرا کافى است!(۷) 📋《ثُمَّ اِنْصَرَفَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَى عَسْكَرِهِ بِأَصْحَابِهِ》 ♦️سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند.(۸) در روز عاشورا حُبّ دنیا و حُبّ مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود. در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد : 📋《یا ذُوَیدُ! أدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أَوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ أَرتَمَی النَّاسُ وَ تَبارَزوا》 ♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور. او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت : گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹) و برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت : 📋《یَا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِری》 ♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۱۰) سرانجام در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید و لشگر دشمن مشغول غارت خیمه ها شد، در این حین حضرت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر بن سعد فرمود : 📋《یَابنَ سَعدِِ! أَ یُقتَلُ أَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ أَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》 ♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟ در این هنگام عمر بن سعد چیزی نگفت.(۱۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود شورش روز قیامت به جهان بر پا بود   خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید در دل دایره چون نقطۀ پا بر جا بود   جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست با لب تشنه روان می‌شد و خود دریا بود   تو مپندار که شاهنشه این درگه رزم در بیابان بلا بی مدد و تنها بود   انبیاء و رُسُل و جن و ملائک هر یک جان به کف در بَرِ شه منتظر ایماء بود   پرده پوشان نهان خانۀ ملک و ملکوت همه پروانۀ آن شمع جهان آرا بود   در همه مُلک بلا نیست به جز ذکر حسین قاف تا قاف جهان، صوت همین عنقا بود 👤نیّر تبریزی  📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۵ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۱ ۳)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۵ ۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۴ ۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵ ۶)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶ ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵ ۸)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱ ۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۷۶ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔸حضرت محسن علیه السلام ✅دومین شهید از خاندان اهلبیت(سلام الله علیهم) بعد از حضرت رسول اکرم(ص) حضرت محسن(ع) است. امام جعفر صادق(ع) می فرماید : 📋《أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)》 ♦️اولین جنایتی که در روز قیامت به آن حکم داده خواهد شد، کشته شدن محسن بن علی(ع) است.(۱) «ابن قولویه قمی»(۳۶۹ق) می نویسد : شبی که حضرت رسول اکرم(ص) به سفر «معراج» رفتند، از ایشان خواسته شد تا در مورد سه امتحان الهی صبر پیشه کند. و اما مورد سوم؛ 📋《وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ》 ♦️امّا دخترت، به او ستم روا می‌ شود، در حالی که او طفلی در رحم دارد، او را کتک می‌زنند و بدون اجازه، وارد خانه و حریمش می شوند، سپس خوار می‌ شود و کسی را برای دفاع از خود نمی‌ یابد و به خاطر آن ضربت، فرزندش را سقط می‌کند وبه شهادت می‌رسد.(۲) «مفضل بن عمر» می گوید : روزی امام صادق(ع) حوادث بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و ماجرای هجوم به خانه امیرالمومنین(ع) و شهادت حضرت محسن(ع) را به یاد آورد و برای ما شرح داد، و در آخر ایشان آنقدر گریست که محاسن مبارکشان از شدت گریه، تَر گشت و فرمود : 📋《لَا قَرَّت عَیْنٌ لَا تَبْکِی عِنْدَ هَذَا الذِّکْرِ》 ♦️روشن مباد آن چشمی که در این مصیبت نگرید.(۳) در جریان هجوم مهاجمین و اصحاب سقیفه به بیت حضرت فاطمه(س)، هنگامی که ایشان بین در و دیوار قرار گرفتند، ناله زنان فرمود : 📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 ♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! بنگر که این چنین رفتار با حبیبه ات و دخترت رفتار کردند و سپس فریاد کشید : ای فضّه! به فریادم برس که فرزندم را کشتند.(۴) «ابن حجر عسقلانی»(۸۵۲ق) می نویسد : 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أَسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》 ♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد که او فرزندی که در رحم داشت را سقط کرد.(۵) «خُصیْبی»(۳۴۶ق) می نویسد : امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود : در روز قیامت؛ 📋《يَأْتِي مُحَسِّنٌ(ع) مُخَضَّباً بِدَمِهِ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ(س) ابْنَةُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ(س) ابْنَةُ أَسَدٍ وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ جُمَانَةُ عَمَّتُهُ ابْنَةُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَسْمَاءُ ابْنَةُ عُمَيْسٍ صَارِخَاتٍ وَ أَيْدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنَّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنْتَشِرَةٌ وَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتُرُهُنَّ بِأَجْنِحَتِهَا》 ♦️حضرت محسن(ع) می آید در حالی که او را حضرت خدیجه(س) و فاطمه بنت اسد که دو جدّه او هستند، حمل می کنند. جمانه دختر ابی طالب و اسماء بنت عمیس نیز در آنجا حضور دارند و آنها در همان حالی که فریاد می زنند و دست‌ ها را بر صورت می گذارند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.  در همین حال؛ 📋《فَاطِمَةُ(س) أُمُّهُ تَبکِی وَ تَصِیحُ وَ تَقُولُ : ﴿یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾(انبیاء۱۰۳)》 ♦️مادرش فاطمه(س) گریه می کند و فریاد می زند و می گوید : امروز همان روزی است که وعده داده شدید! جبرائیل از جانب محسن(ع) ناله می زند : 📋《إِنِّي مَظْلُومٌ! فَانْتَصِرْ》 ♦️من مظلوم واقع شده ام! مرا یاری کن! در این هنگام؛ حضرت رسول اکرم(ص) محسن(ع) را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید : 📋《إِلَهِي صَبَرْنَا فِي الدُّنْيَا احْتِسَاباً وَ هَذَا الْيَوْمَ ﴿تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً﴾(آل عمران۳۰)》 ♦️الهی و سیدی! در دنیا به خاطر تو صبر کردیم و امروز وقت آن است که هر کس آنچه بدی کرده، آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(۷) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود  پشت در جان علی مرتضی افتاده بود  دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته  آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود  کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق  هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود  مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود  دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود  ۱)بحار، ج۲۸، ص۶۴ ۲)کامل الزیارات ابن قولویه، ص۳۳۲ ۳)بحار، ج۵۳، ص۲۳ ۴)بحار ج۳۰، ص۲۹۴ ۵)لسان المیزان ج۱، ص۴۰۶ منبع:اسناد المصائب   حضرت سلام الله علیها حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۷ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا فَاطِمَةَ الزَهرا(سلام الله علیها)》🔷🔹 ✅دعای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظات آخر عمر خود این چنین بود : 📋《يَا إِلَهِي! عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعَاً فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَيَاةُ يَا مَوْلَائِي‏》 ♦️خدایا! مرگ مرا به زودى برسان، زيرا زندگى من تيره و تار گرديد.(۱) و آخرین دعاهای فاطمه(س) این چنین بود : 📋《إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَسْئَلُکَ بِالَّذینَ أَصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِیعَتِی وَ شِیعَةِ ذُرِّیَتِی》 ♦️خداوندا! از تو می‌ خواهم به حق انسان‌ هایی که برگزیده‌ ای و به ناله‌ های دو فرزندم در فراق من، از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم درگذر.(۲) هنگامی كه حضرت فاطمه(س) رحلت كرد اسماء بنت عمیس گريبان خود را پاره نمود و خارج شد، آنگاه با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مصادف شد، ايشان به اسماء فرمودند : مادر ما كجاست؟ اسماء جوابى نداد! 📋《فَدَخَلَا الْبَيْتَ فَإِذَا هِيَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّكَهَا الْحُسَيْنُ(ع) فَإِذَا هِيَ مَيِّتَةٌ فَقَالَ : يَا أَخَاهْ! آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا يُنَادِيَانِ : يَا مُحَمَّدَاهْ! يَا أَحْمَدَاهْ! الْيَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُكَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا》 ♦️آنان وارد خانه شدند، ديدند مادر بزرگوارشان خوابيده است. امام حسين(ع) مادر خود را حركت داد ديد از دنيا رفته است. آنگاه در حالى خارج شدند كه مى‏ فرمودند : يا محمّداه! يا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصيبت تو براى ما تجديد شد. 📋《ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ [فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ] فَغُشِيَ عَلَيْهِ حَتَّى‏ رُشَ‏ عَلَيْهِ‏ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَيْتَ فَاطِمَةَ(س) وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْكِي وَ تَقُولُ : وَا يَتَامَى مُحَمَّدٍ(ص)! كُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَةَ(س) بَعْدَ مَوْتِ جَدِّكُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا؟》 ♦️پس از اين جريان متوجه حضرت اميرالمومنین(ع) كه در مسجد بود، شدند و آن حضرت(ع) را از رحلت مادرشان آگاه نمودند. امير المؤمنين على(ع) بعد از شنيدن اين خبرِ دلخراش با صورت بر زمین افتاد و غش كرد. آب به صورت آن حضرت(ع) پاشيدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنين(ع) را برداشت و داخل خانه حضرت‏ زهرا(س) شد. اسماء را ديد كه بالاى سر فاطمه(س) نشسته و گريه مى‏ كند و مى‏ گويد : يتيمان حضرت محمّد(ص) چه كنند، بعد از فوت جدّ شما؟ دل ما به فاطمه(س) خوش بود! بعد از فاطمه(س) به چه كسى دل خوش كنيم! 📋《فَكَشَفَ عَلِيٌّ(ع) عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا》 ♦️آنگاه حضرت على بن ابى طالب(ع) صورت مبارك فاطمه(س) را باز كرد و رقعه‏ اى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا عَلِيُّ(ع) أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ》 ♦️به نام خداوند بخشنده مهربان، اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا(ص) كرده است : فاطمه(س) شهادت مى‏ دهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد(ص) بنده و پيامبر خدا مى‏ باشد. ای على! من فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) مى‏ باشم. خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود. يا على(ع)! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه مکن، من تو را به خداوند مى‏ سپارم، و فرزندانم به درود تا روز قيامت!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حرف سخت است بیاید به زبان من و تو اشک گل کرده به جای سخنان من و تو رازِ افتادن تو، رمز زمین خوردن من رمز و رازی است در این کوچه میان من و تو پر زدی، سوختی و آب شدم ... این دنیا شمع و پروانه ندیده است بسان من و تو می روی محرم من! چاه فقط می فهمد چه کشیدیم از این جور زمانه من و تو ظلمت شهر مرا کشت زمانی که زدیم حرف غسل و کفن و دفن شبانه من و تو خانه از عطر نفس هات هنوز آکنده است کاش می شد بنشینیم به خانه من و تو 👤محمد میرزایی 📚منابع : ۱)بحار، ج۴۳، ص۱۷۷ ۲)نهج الحیاة ص۱۴۸ ۳)بحار ج۴۳، ص۲۱۴ منبع:اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۷۸ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرماید : 📋《رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْ‏ءٍ》 ♦️مادرم فاطمه(سلام الله علیها) را در شب جمعه ای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود، تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می کرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می کرد، ولی برای خویش چیزی نمی خواست. پس به ایشان گفتم : 📋《یَا أُمَّاهْ! لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ؟》 ♦️مادرم! چرا آنگونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟ ایشان فرمود : 📋《یَا بُنَیَّ! الْجَّارَ ثُمَّ الدَّارَ!》 ♦️فرزندم! اول همسایه بعد خانه![دیگران مقدم ترند.](۱) 🏴اما مگر به فرموده ی خداوند متعال؛ 📋《هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؟》  ♦️آيا پاداش نيکی و احسان، جز نيکی است؟(الرحمن/۶۰) مردم مدینه و همسایگان حضرت فاطمه(س)، جواب دعای خیر حضرت(س) را اینگونه جواب دادند، که خود حضرت فاطمه(س) با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید : 📋《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》 ♦️بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن‌ ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. 📋《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ مَولی أبِی بَکرٍ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی! فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أنا حامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》 ♦️ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ( غلام ابوبکر) گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. 📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》 ♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن را که بی گناه بود سقط کردم. 📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》 ♦️آیا این‌ ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!! در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته‏ اند، من نيز از آنان برائت می ‏جويم.(۲) و در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید : 📋《وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ[عُمَر]، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً..》 ♦️علّت شهادت فاطمه(س)، این بود که قنفذ به دستور عمر، با قبضه‌ی شمشیر، به ایشان ضربتی زد که بر اثر آن، محسن(ع) را سقط شد.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد زهرا ندید محسن و گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد   می خواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی کسی علی دید جان نداد در کوچه خواست تا که شود حامی علی دردا که تازیانه دشمن امان نداد   هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد  👤قاسم ملکی 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۱ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ ۳)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۱۳۴ منبع:اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۷۹ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔹🔷《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹 ✅ز گهواره تا گور حسین(ع) را بجوی! 1⃣کودکی : «خاک تربتش مایه امان و امنیت در کودکی!»👇 امام صادق(علیه السلام) فرمود : 📋《حَنِّكُوا أَوْلاَدَكُمْ بِتُرْبَةِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَإِنَّهُ أَمَانُ》 ♦️کام کودکانتان را با تربت حسین(ع) بردارید؛ چرا که خاک کربلا فرزندانتان را در امان نگه مى دارد.(۱) 2⃣حیات دنیوی : «وجودش مایه سعادتمندی در دنیا!»👇 حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《بِالْحُسَينِ(ع) تَسعَدُونَ!》 ♦️به وسيله حسين(ع) عاقبت به خیر و سعادتمند و خوشبخت مى‏ شويد!(۲) 3⃣هنگام مرگ : «زیارتش باعث آسانی سختی های مرگ!»👇 از معصوم نقل است که؛ 📋《مَنْ سَرَّهُ أَنْ تَهُونَ عَلَيْهِ سَكْرَةُ اَلْمَوْتِ وَ هَوْلُ اَلْمُطَّلَعِ فَلْيُكْثِرْ زِيَارَةَ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️هر کس دوست دارد، سختی های مرگ برای او آسان شود، و هول و هراس قیامت از او برطرف گردد، پس قبر امام حسین(ع) را زیاد زیارت کند.(۳) 4⃣قیامت : «اردتمندانش مورد شفاعت در قیامت!»👇 حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند : هنگامی که روز قیامت فرا رسد؛ 📋《يُمَثَّلُ لِفَاطِمَةَ(س) رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ فَتَصِيحُ : وَا وَلَدَاهْ! وَا ثَمَرَةَ فُؤَادَاهْ! فَتَصِيحُ الْمَلَائِكَةُ لِصَيْحَةِ فَاطِمَةَ(س) وَ يُنَادُونَ أَهْلَ الْقِيَامَةِ : قَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَ وَلَدِكِ يَا فَاطِمَةُ(س)!》 ♦️سر مبارک و غرقه به خون امام حسین(ع) در نظر حضرت فاطمه(س) جلوه گر خواهد شد. وقتی نظر فاطمه(س) به سر بریده‌ی امام حسین(ع) می‌افتد، فریاد می‌ زند : ای فرزند مظلوم من! ای میوه‌ی قلب محزون من! به جهت ناله و فریاد حضرت فاطمه(س) ملائکه مدهوش می‌شوند و اهل محشر عموماً فریاد می‌زنند و می‌گویند : یا فاطمه(س)! خدا قاتل‌های فرزندت حسین(ع) را بکشد! 📋《فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ : أَفْعَلُ بِهِ وَ لِشِيعَتِهِ وَ أَحِبَّائِهِ وَ أَتْبَاعِهِ!》 ♦️در همین موقع از طرف پروردگار ندا می‌رسد : من این عمل را انجام می‌دهم و از قاتلان حسین(ع) و تابعین و دوستان آنان انتقام خواهم کشید. آنگاه منادی از طرف خداوند ندا می‌کند : 📋《يَا أَهْلَ الْقِيَامَةِ! غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ! فَهَذِهِ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(ص) تَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ فَاطِمَةُ(س) وَ شِيعَتُهَا عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ!》 ♦️ای اهل قیامت! چشمان خود را ببندید تا فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) از صراط عبور نماید. سپس فاطمه‌(س) وارد محشر می شوند. آنگاه [به واسطه شفاعت فاطمه(س) با راس خونین فرزندش] شیعیان و دوستانش مانند برق جهنده از صراط می‌گذرند و دشمنانش و دشمنانِ ذریّه‌ی خود را، به دوزخ خواهد انداخت.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند این راه عشق، پیچ و خمش فرق می‌کند اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند شاعر شدم برای سرودن برایشان این خانواده، محتشمش فرق می‌کند صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین عیسای خانواده دمش فرق می‌کند از نوع ویژگی دعا زیر قبه‌اش معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش حتی سیاهی علمش فرق می‌کند با پای نیزه روی زمین راه می‌رود خورشید کاروان، قدمش فرق می‌کند من از «حسینُ منّی» پیغمبر خدا فهمیده‌ام حسین همه‌اش فرق می‌کند 👤زمانیان 📚منابع : ۱)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۲۷۸ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۳۵، ص۴۰۵ ۳)کامل الزیارت ابن قولویه قمی، ص۱۴۹ ۴)ثواب الأعمال شیخ صدوق، ص۲۱۹ منبع :اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۰ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸🔶《أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔶🔸 ✅در منابع اهل تسنن آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ریختند، و حضرت(س) را بین در و دیوار گذاشتند. 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》 ♦️عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(سلام الله علیها) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۱) 🏴کلمه «رَفَسَ» در مقاتل حضرت اباعبدالله(علیه السلام) نیز دیده می شود. خوارزمی نقل می کند که وقتی امام حسین(ع) در قتلگاه افتاده بود. 📋《أنَّهُ جَاءَ إِلَيهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ وَ سِنانُ بنُ أنَسٍ وَ الحُسَينُ(عليه السلام) بِآخِرِ رَمَقٍ يَلُوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ، وَ قَالَ : يَابنَ أَبي تُرابٍ! ألَستَ تَزعُمُ أَنَّ أَبَاكَ عَلَى حَوضِ النَّبِيِّ(ص) يَسقَي مَن أَحَبَّهُ؟ فَأَصبِر حَتَّى تَأخُذَ المَاءَ مِن يَدِهِ! ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ》 ♦️شمر و سنان به سراغ امام حسین(علیه السلام) آمدند، در حالی که در آن وقت تشنگى آن حضرت(ع) به نهايت رسيده بود و زبان شريفش را از نهايت عطش مى‏ خائيد و آب طلب می کرد. در این هنگام شمر با پا به حسین(علیه السلام) لگد زد و گفت : اى فرزند ابوتراب! تو ادعا مى‏ كنى كه پدرم ساقى حوض كوثر است؟ صبر كن تا پدرت تو را با دستش آب دهد! سپس سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را از تن مطهّر ایشان جدا کرد.(۲) و در نقل دیگر؛ 📋《فَضَرَبَ بِسَیِفِهِ ثُمَّ اجَتَزَّ رَأسَهُ الشَرَیفَ قَفَاءً》 ♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام حسین(علیه السلام) را از قفاء برید.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آن دم بریدم از زندگی دل که آمد به مسلخ شمر سیه دل او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می‌نشست و من می‌نشستم او روی سینه من در مقابل او می‌کشید و من می‌کشیدم او از کمر تیغ من آه باطل او می‌برید و من می‌بریدم او از حسین سر من غیر از او دل 👤جودی 📚منابع : ۱)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۴۱ ۳)موسوعة الامام الحسین(ع) جمعی از مولفان، ص۶۱۸ منبع :اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۱ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸🔶《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ یَا اَبٰا عَبْدِاللهِ الحُسَین(علیه السلام)》🔶🔸 ✅طبق روايات فراوان، اهل بیت(علیهم السلام) در مصیبت امام حسین(علیه السلام) گریسته اند. از جمله؛ 1⃣گريه (صلّی الله علیه و آله) : نقل شده است که روزی حضرت رسول اکرم(ص) امام حسین(ع) را در دامان خود نشانده بود که در این هنگام، جبرائیل بر رسول اکرم(ص) نازل شد و عرضه داشت : 📋《یَا مُحَمَّد(ص)! اِنَّ اُمَّتَکَ تَقتُلُ اِبنَکَ هَذَا مِن بَعدِکَ!》 ♦️اى محمد(ص)! همانا امت تو فرزندت حسین(ع) را شهید خواهند کرد. 📋《فَأَومَأُ بِیَدِهِ اِلَى الحُسَینِ(ع) فَبَکَى رَسُولُ اللهِ(ص) وَ وَضَعَهُ اِلَى صَدرِهِ》 ♦️پس جبرائیل به حسین(ع) اشاره کرد و آنگاه رسول خدا(ص) گریست، سپس حسین(ع) را در آغوش گرفت و او را به سینه چسبانید.(۱) 2⃣گريه : نقل شده است که؛ امیرمؤمنان علی(ع) هنگامی که به صِفّین می رفت، در کربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود : 📋《أَ تَدرِی مَا هَذِهِ البُقعَهُ؟》 ♦️می دانی این مکان کجاست؟ ابن عبّاس گفت : نه! امام(ع) فرمود : 📋《لَو عَرَفتَها لَبَکَیتَ بُکَائِی! ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیدَاً! ثُمَّ قالَ : مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفیَانَ؟! ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحُسَینِ(ع) وَ قَالَ : صَبرَاً یَا بُنَیَّ! فَقَد لَقِیَ أبُوکَ مِنهُم مِثلَ الَّذی تَلقَی بَعدَهُ!》 ♦️اگر این مکان را می شناختی، همچون من می گریستی! و آن گاه، گریه شدیدی کرد و افزود : من با آل ابوسفیان، چه کار دارم؟! آن گاه امیر مؤمنان(ع) به امام حسین(ع) رو کرد و فرمود : شکیبا باش! پسر عزیزم! پدرت هم از آنان، همانند آنچه تو پس از او خواهی دید، می بیند.(۲) 3⃣گريه : در نقلی آمده است که؛ 📋《لَمَّا أَخْبَرَ اَلنَّبِيُّ(ص) اِبْنَتَهُ فَاطِمَةَ(س) بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ》 ♦️هنگامی که رسول خدا(ص) خبر شهادت امام حسین(ع) را به دختر گرامیش حضرت فاطمه(س) داد، و محنت های پیش روی را برای او شرح نمود. 📋《بَکَتْ فَاطِمَةُ(س) بُکَاءً شَدِیداً》 ♦️آن حضرت(س) به شدت گریست و عرضه داشت : 📋《یَا أَبَهْ! مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟》 ♦️پدر جان! یک چنین مصائبى در چه موقعی رخ می‌‌دهد؟ حضرت رسول(ص) فرمود : 📋《فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ(ع)》 ♦️زمانى که من و تو و على(ع) در دنیا نباشیم. 📋《فَاشتَدَّ بُکاؤُهَا》 ♦️سپس گریه های حضرت(س) شدت یافت. اشک در چشمان فاطمه نقش بست و ناله کنان فرمود: 📋《یَا أَبَهْ! فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟》 ♦️پدر جان! پس چه کسی برای حسینم گریه می کند؟ و مجلس عزاء و مصیبتِ او را بر پا می کند؟ حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: 📋《إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ》 ♦️فاطمه(ع) جان! مردان و زنان امت من بر مردان و زنان اهل بیتم گریه خواهند کرد، همه ساله هر گروهى پس از دیگرى عزادارى را تجدید می‌‌نمایند. هنگامى که روز قیامت فرا رسد من و تو مردان و زنان امت را شفاعت خواهیم کرد.(۳) 4⃣گريه : پس از مسموم شدن امام حسن مجتبی(ع) در لحظات آخر عمر شریفان، امام حسین(ع) به نزد برادرش آمد. امام حسین(ع) وقتی چشمش به امام حسن(ع) افتاد گریه کرد. امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود : 📋《أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ》 ♦️گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می شود. امام حسن(ع) فرمود : 📋《إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِالله(ع)!》 ♦️ظلم و ستمی که بر من می شود همین زهری است که به من داده می شود و به سبب آن به قتل می رسم، ولی بدان که هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نمی باشد ای ابا عبدالله! 📋《يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّد(ص) وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَارِ》 ادامه مطالب :👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 ♦️زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد(ص) می باشند، تو را محاصره می نمایند، و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد واز آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند. سپس حضرت(ع) گریست.(۴) 5⃣گریه : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)، ندبه کنان .. راوی : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی‏ كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می‏ گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده ‏اند، فرزندانت كشته شده‏ اند و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده ‏اند، عمامه و لباسش را به يغما برده‏ اند. راوی می گوید : سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۵) 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) 7⃣گریه : نقل شده است که؛ کمیت اسدی خدمت امام باقر(ع) رسید و با درخواست ایشان، ابیاتی را در مصیبت امام حسین(ع) خواند : 📋《وَ بَکَی اَبُوجَعفَرِِ(ع) ثُمَّ قَالَ : يَا كُمَيْتُ! لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ، وَ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ : لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ اَلْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا اَهلَ البَیتِ(ع)》 ♦️در این هنگام، امام باقر(ع) گریستند و فرمودند : ای کمیت! اگر ما مالى مى‏ داشتيم به تو مى‏ داديم، ولى از آن توست آنچه پيامبر(ص) درباره «حسّان بن ثابت» فرمود : مادامى كه از ما دفاع مى‏ كنى پيوسته روح القدس با توست.(۷) 8⃣گریه : عبدالله بن سنان می گوید : در روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم. 📋《فَاَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ》 ♦️دیدم که رنگش تغییر نموده و اشک‌ هایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان او فرو می‌ریزد. پس به ایشان عرض کردم : 📋《یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! مِمَّ بُکَاؤُکَ؟ لَا اَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ!》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! برای چه گریانی؟ خدا چشمان تو را گریان نکند! حضرت(ص) فرمودند : 📋《اَ وَ فِی غَفْلَةٍ اَنْتَ! اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) قُتِلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟》 ♦️مگر تو غافلی؟ آیا نمی‌دانی که حسین بن علی(ع) در چنین روزی به شهادت رسیده است؟ 📋《وَ بَکَی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ》 ♦️سپس امام جعفر صادق(ع) به‌ اندازه‌ای گریست، که محاسن شریفش به وسیله اشک‌هایش تر شد.(۸) 9⃣گریه : امام رضا می فرماید : اِنَّ اَبي اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُري ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّي يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِه ادامه :👇 حضرت @yaraliagham
ادامه 👆 ♦️هرگاه ماه محرّم فرا مي رسيد، پدرم حضرت موسی بن جعفر(ع) ديگر خندان ديده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می يافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت، روز دهم محرّم که مي شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.(۹) 🔟گریه : از ابی بکار نقل شده است که؛ 📋《أَخَذْتُ مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِی عِنْدَ رَأْسِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) فَإِنَّهَا طِینَةٌ حَمْرَاءُ! فَدَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا(ع) فَعَرَضْتُهَا عَلَیْهِ فَأَخَذَهَا فِی کَفِّهِ ثُمَّ شَمَّهَا ثُمَّ بَکَی حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ : هَذِهِ تُرْبَةُ جَدِّی》 ♦️از تربتی که بالای سر قبر حضرت حسین بن علی(ع) بود مقداری برداشتم، این تربت سرخ رنگ بود، پس بر حضرت رضا(ع) وارد شده و آن را به حضرت(ع) عرضه داشتم. آن حضرت(ع) تربت را در کف دستشان نهاده و بوئیدند، سپس چنان گریستند که اشک های مبارک شان جاری شد، سپس فرمودند : این تربت جدّم می باشد.(۱۰) 1⃣1⃣گریه : در زیارت ناحیه مقدسه از زبان امام زمان(عج) که ایشان در حق جدّ مظلومشان می فرماید : 📋《فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً》 ♦️هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم.(۱۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : باز اين چه شورش است که در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله درهم است گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامي ذرات عالم است گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند گويا عزاي اشرف اولاد آدم است 👤محتشم کاشانی 📚منابع : ۱)مستدرک على الصحیحین حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۶ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۹۳ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶ ۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۳۴ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۲۰۴ ۷)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۲۴۲ ۸)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۷۳ ۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۱ ۱۰)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۴۷۴ ۱۱)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۱ منبع :اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۸۲ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸《اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلَیهِ اَلأَنْبِياءُ》 ✅در تفسیر آیه ۳۷ سوره مبارکه بقره که خداوند متعال می فرماید : 📋《فَتَلَقَّي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ》 ♦️پس آدم از پروردگارش کلماتی را آموخت و به سوی او توبه نمود.(۱) آمده است که؛ وقتی خداوند متعال خواست که توبه ی حضرت آدم(علیه السلام) را قبول کند، جبرائیل را نزد او فرستاد تا به او تعلیم دهد. پس آدم(ع) به امتداد عرش نگریست و اسماء مبارکه پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) را دید. سپس جبرائیل این اسماء را برای آدم(ع) تلقین کرد و فرمود : 📋《یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ(ص)، یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ(ع)، یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ(س)، یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَیْنِ(ع) وَ مِنْکَ الْإِحْسَان》 در این هنگام؛ 📋《فَلَمَّا ذَكَرَ اَلْحُسَيْنَ(ع) سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ اِنْخَشَعَ قَلْبُهُ!》 ♦️وقتی کلام جبرائیل به نام نامی امام حسین(ع) رسید و نام مبارکش را بر زبان آورد، حضرت آدم(ع) از شنیدن آن دلش شکست و اشکش جاری شد. سپس آدم(ع) از جبرائیل پرسید : 📋《يَا أَخِي جَبْرَئِيلُ فِي ذِكْرِ اَلْخَامِسِ يَنْكَسِرُ قَلْبِي وَ تَسِيلُ عَبْرَتِي!》 ♦️ای برادرم جبرائیل! وقتی نام پنجمی آمد قلبم به درد آمد و اشکم جاری شد! جبرائیل در جواب به او فرمود : 📋《وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا اَلْمَصَائِبُ》 ♦️ای آدم، این فرزند تو مصیبت زده می شود به مصیبتی که همه مصیبت ها در نزد آن کوچک باشد! آدم(ع) گفت : آن مصیبت چیست؟ جبرائیل فرمود : ای آدم(ع)! 📋《يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لاَ مُعِينٌ وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ : وَا عَطَشَاهْ! وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ! حَتَّى يَحُولَ اَلْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلسَّمَاءِ كَالدُّخَانِ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلاَّ بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ اَلْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ اَلشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي اَلْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ اَلنِّسْوَانُ كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ اَلْوَاحِدِ اَلْمَنَّانِ》 ♦️این فرزند تو کشته می شود در حالتی که تشنه و از وطن دور افتاده و تنها و بی یاور باشد و اگر می دیدی او را در حالی که تشنگی او حائل شود میان او و‌ آسمان مانند دود سیاه از شدّت درد تشنگی! و او می گوید : آه از تشنگی و کمی یاور! پس جواب او را نگوید احدی مگر با شمشیرها و شربت های مرگ! پس با همین حالت سر او را از قفا بریده می شود، مانند بریده شدن سر گوسفند، و خیمه هایش را غارت می کنند، و سر او و سرهای یارانش را بالای نیزه زنند و با زنانش در شهرها بگردانند. از پیش در علم خدای منّان چنین نوشته شده است. 📋《فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ اَلثَّكْلَى》 ♦️پس حضرت آدم(ع) و جبرئیل هر دو مانند زنی که فرزند جوانش مرده باشد، گریه کردند.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آفریدند تو را تا که مسیحا باشی همه چون خادم دربار و تو آقا باشی   آفریدند تو را از طبق گریه‌ی نور تا که جانسوزترین واژه‌ی دنیا باشی   تو قتیل‌العبراتی نه که بر گریه‌ی ما کشته‌ی چشم تر زینب کبری باشی   بر سر نیزه نشستی و تلألؤ کردی مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی   خیزران خورده‌ترین قاری قرآن خدا طشت زر دیده‌ترین حضرت یحیی باشی 👤لطیفیان 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۵ منبع :اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۳ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔹《اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلَیهِ اَلأَنْبِياءُ》🔹 ✅روایت شده است که؛ 📋《اِنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ فِی السَّفِینَهِ طَافَتْ بِهِ جَمِیعَ الدُّنْیَا فَلَمَّا مَرَّتْ بِکَرْبَلَاءَ أَخَذَتْهُ الْأَرْضُ وَ خَافَ نُوحٌ الْغَرَقَ! فَدَعَا رَبَّهُ وَ قَالَ : إِلَهِی طُفْتُ جَمِیعَ الدُّنْیَا وَ مَا أَصَابَنِی فَزَعٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِی فِی هَذِهِ الْأَرْضِ!》 ♦️وقتى حضرت نوح(علیه السلام) بر کشتى سوار شد و تمام دنیا را گردید و گذرش به کربلا افتاد زمین کشتى او را درگرفت. نوح از غرق شدن خائف شد، لذا دعا کرد و گفت : پروردگارا، من همه زمین را گردیدم و دچار یک چنین جزع و فزعى که در این زمین گردیدم، نشدم. در این هنگام جبرائیل نازل شد و فرمود : 📋《یَا نُوحُ! فِی هَذَا الْمَوْضِعِ یُقْتَلُ الْحُسَیْنُ(ع) سِبْطُ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ ابْنِ خَاتَمِ الْأَوْصِیَاءِ!》 ♦️ای نوح(ع)! حسین(علیه السلام) که سبط خاتم الأنبیاء و پسر خاتم الاوصیاء است، در این موضع شهید خواهد شد. نوح(ع) پرسید : ای جبرائیل! قاتل او کیست؟ جبرائیل جواب داد : 📋《قَاتِلُهُ لَعِینُ أَهْلِ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ》 ♦️همان کسى است که اهل آسمانها و زمین او را لعنت خواهند کرد. 📋《فَلَعَنَهُ نُوحٌ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَسَارَتِ السَّفِینَهُ حَتَّى بَلَغَتِ الْجُودِیَّ وَ اسْتَقَرَّتْ عَلَیْهِ》 ♦️پس در این هنگام، حضرت نوح(ع) چهار مرتبه قاتل امام حسین(علیه السلام) را لعنت کرد، آنگاه کشتى حرکت نمود تا بر سر جودى استقرار یافت.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : چه کربلا ست که آدم به هوش می آید  هنوز ناله ی زینب به گوش می آید  چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید  صدای ناله ی مردی غریب می آید  چه کربلاست که بوی گلاب می آید  صدای گریه طفل رباب می آید  چه کربلاست که بوی عبیر می آید  صدای کودک نا خورده شیر می آید  چه کربلاست که بانگ صفیر می آید  هنوز ناله ی طفل صغیر می آید  چه کربلاست از آن ناله ی رباب آید  صدای ناله لالایی علی بخواب آید  👤محمدی 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۳ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۴ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸🔶《أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔶🔸 ✅عمر بن سعد بعد از واقعه کربلا، پيش از حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس امام حسین(ع) را به وسيله «خولى بن یزید اصبحى» و «حمید بن مسلم ازدی» به سوى عبيدالله بن زیاد گسيل داشت. ابن نما حلی نقل می کند که؛ 📋《فَلَمَّا قَارَبُوا الْكُوفَةَ كَانَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِالنُّخَيْلَةِ》 ♦️هنگامى كه آورندگان سرها به كوفه نزديك شدند، خبردار شدند که عبیدالله به منطقه «نخيله» رفته است.(۱) در برخی نقلها آمده است که؛ 📋《فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ [لَیلَاً ]》 ♦️پس خولی درب قصر کوفه را بسته دید و از این رو سر مقدس را شبانه به خانه خود برد.(۲) زن خولی نقل می کند که؛ 📋《أَقْبَلَ خَوْلِيٌّ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَهُ تَحْتَ إِجَّانَةٍ وَ آوَى إِلَى فِرَاشِهِ》 ♦️شامگاه روز عاشورا خولی به خانه آمد و سر مقدّس امام حسين(ع) را به همراه خويش آورد و پس از قرار دادن آن در زير تشتى، خود به بستر رفت. به او گفتم : كجا بودى و چه خبر آورده‏ اى؟ خولی جواب داد : 📋《جِئْتُكَ بِغِنَاءِ الدَّهْرِ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️با ثروتى جاودانه آمده‏ام و دارايى پايان ناپذيرى برايت آورده‏ ام! اين سر حسين(ع) است كه با خود آورده و زير طشت نهادم تا فردا به دربار عبيدالله، به عنوان ارمغان برم و پاداشى بسيار بگيرم! به او گفتم : 📋《وَيْحَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ جِئْتَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ع) وَ اللَّهِ لَا جَمَعَ رَأْسِي وَ رَأْسَكَ شَيْ‏ءٌ أَبَداً وَ وَثَبْتُ مِنْ فِرَاشِي وَ قَعَدْتُ عِنْدَ الْإِجَّانَةِ》 ♦️با شنيدن اين خبر، بر او خروشيدم كه واى بر تو! مردم به هنگام بازگشت از سفر براى همسر و فرزندان خويش زر و سيم به ارمغان مى‏ آورند، امّا تو سر مقدّس حسين(ع)، پسر پيامبر خدا(ص) را به خانه آورده‏ اى؟!! اى نفرين خدا بر تو باد با اين ارمغان و هديه‏ ات! به خدا سوگند كه ديگر هيچ چیز سر من و تو را بر يك بالش جمع نخواهد کرد؛ و براى هميشه از تو بيزارم! آن گاه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن آغاز كردم. 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى تشت مى‏ تابد و پرندگان سپيد رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۳) 🏴این سر همان سر حسینی است که در واپسین لحظات حیاتش، آنگاه که در گودال قتلگاه افتاده بود و کسی از سپاه عمر سعد جرأت تمام کردن کار را نداشت؛ سنان بن انس بر بالای گودال رفته و با نیزه بر پشت و سینه ایشان زد و آن حضرت(ع) را به شهادت رساند. سپس سر امام(ع) را از بدن جدا کرد و راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت : 📋《إِنِّي قَتَلْتُ السَّيِّدَ الْمُحَجَّبَا قَتَلْتُ خَيْرَ النَّاسِ أُمًّا وَأَبَاً أَوْقِرْ رِكَابِي فِضَّةً وَذَهَبَاً وَخَيْرَهُمْ إِذْ يُنْسَبُونَ نَسَبَاً》 ♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن! چون من برترين آقا را كشته ام! كسی را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد. كسی كه از نظر نسب بهترين انسان هاست.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : از تنور خولی امشب می رود تا چرخ، نور آفتاب چرخ، حسرت میبرد بر این تنور! گرنه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب ظهور؟! این همان نور است کز وی لمعه یی در لحظه یی دید موسای کلیم الله شبی در کوه طور این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش این همان مشکات حق باشد که نایابد فُتور مطبخ امشب مشرقستان تجلّی گشته است زین سر بی تن، کز او افلاک باشد پر ز شور از لبان خشک و از حلقوم خونین گویدت قصه ی کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور 👤محمد زاده 📚منابع : ۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۱۱ ۳)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۴ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۵ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ✅روایتی است در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) مرحوم شیخ صدوق که «فضل بن شاذان» می گوید : از امام رضا(علیه السلام) چنین شنیدم كه آن زمان كه خداوند تبارك و تعالى به حضرت ابراهیم(ع) امر فرمود كه به جاى فرزندش اسماعیل، گوسفندى را كه خداوند فرستاده بود ذبح نماید، حضرت ابراهیم(ع) در دل آرزو كرد كه اى كاش فرزندش اسماعیل را به دست خود ذبح می كرد و دستور ذبح گوسفند به جاى ذبح فرزندش به او داده نشده بود، تا به این‏ وسیله احساس پدرى را كه عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح می كند، داشته باشد و در نتیجه شایسته ی رفیع‏ ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود. خداوند عزّوجلّ به ابراهیم خلیل وحى فرمود كه : 📋《یَا ابرَاهِیمَ! مَنْ أَحَبُّ خَلْقِي إِلَيْكَ؟ فَقَالَ : يَا رَبِّ! مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(ص)》 ♦️اى ابراهیم! محبوبترین خلق من، نزد تو كیست؟ ابراهیم گفت : خدایا! مخلوقى خلق نكرده ‏اى كه از حبیبت محمّد مصطفی(ص) نزد من محبوبتر باشد. خداوند به او وحى فرمود كه : 📋《فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ! أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ نَفْسُكَ؟ قَالَ : بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي! قَالَ : فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ وَلَدُكَ؟ قَالَ بَلْ وَلَدُهُ! قَالَ : فَذَبْحُ وَلَدِهِ ظُلْماً عَلَى أَعْدَائِهِ أَوجَعُ لِقَلْبِكَ أَوْ ذَبْحُ وَلَدِكَ بِيَدِكَ فِي طَاعَتِي؟ قَالَ : يَا رَبِّ! بَلْ ذَبْحُهُ عَلَى أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِي!》 ♦️اى ابراهیم! آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟ ابراهیم(ع) گفت : او را بیشتر دوست دارم. خداوند فرمود : آیا فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خودت را؟ عرض كرد : فرزند او را. خداوند فرمود : آیا بریده شدن سر فرزند او از روى ظلم، به دست دشمنانش، دل تو را بیشتر به درد می آورد یا بریدن سر فرزندت به دست خودت به خاطر اطاعت از فرمان من؟ او گفت : بریده شدن سر فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بیشتر به درد می ‏آورد. خداوند فرمود : 📋《يَا إِبْرَاهِيمُ! فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) سَتَقْتُلُ الْحُسَيْنَ(ع) ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ فَيَسْتَوْجِبُونَ‏ بِذَلِكَ سَخَطِي》 ♦️ای ابراهیم(ع)! گروهى كه خود را از امّت محمّد(ص) می دانند، فرزندش حسین(ع) را به ظلم و ستم به مانند گوسفند ذبح خواهند كرد و با این كار مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. 📋《فَجَزِعَ إِبْرَاهِيمُ(ع) لِذَلِكَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ يَبْكِي! فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيْهِ : يَا إِبْرَاهِيمُ! قَدْ فَدَيْتُ‏ جَزَعَكَ عَلَى ابْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ》 ♦️پس ابراهیم خلیل(ع) بر این مطلب جزع و فزع نموده، دلش به درد آمد و شروع به گریه كرد، خداوند عزّوجلّ هم به او چنین وحى فرمود : اى ابراهیم(ع)! به خاطر این ناراحتى و جزع و فزعت بر حسین(ع) و قتل او، ناراحتى و اندوهت بر اسماعیل را در صورتى كه اگر او را ذبح می کردى پذیرفتم، و رفیع‏ترین درجات ثواب، در صبر بر مصائب را به تو خواهم داد. 📋《فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ‏ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ‏》 ♦️و این همان مطلبى است كه آیه «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» بدان اشاره دارد.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : شورش روز قیامت به جهان برپا بود  آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود  خصم چون دایره گرد حرم و، شاه شهید  در دلِ دایره چون نقطه ی پابرجا بود  عرصه ی دشت چو دیبای مُنَقّش از خون  و آن همه صورت زیبا که در آن دیبا بود  جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست  با لب تشنه روان می شد و خود دریا بود  تو مپندار که شاهنشه دین در گَهِ رزم  در بیابان بلا بی مدد و تنها بود  انبیا و رُسُل و جنّ و ملایک هریک  جان به کف در برِ شه منتظر ایما بود  پرده پوشان نهانخانه ملک و ملکوت  همه پروانه آن شمع جهان آرا بود  قتل عباس و علی اکبر و قاسم ز ازل  بر فرامین قضایای فلک طغرا بود  ورنه اندر نظر قهر شهنشاه جهان  عدم هر دو جهان بسته به حرف "لا" بود  علی اکبر به رخ چون گل و با قدِّ چو سرو  فرد و تنها به سوی رزمگه اعدا بود  گردِ شمع رخ اکبر، به گهِ صبح وداع  لیلیِ سوخته، پروانه ی بی پروا بود  در همه مُلک بلا نیست به جز ذکر حسین  قاف تا قاف جهان صوت همین عنقا بود  👤نیّر تبریزی  📚منبع: ۱)عیون اخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۹ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۸۶ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸️《اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلَیهِ اَلأَنْبِياءُ》🔸️ ✅روزی حضرت موسی(علیه السلام) با حضرت یوشع بن نون(علیه السلام) در اطراف زمین سیر می کردند که به سرزمین کربلا رسیدند. در این هنگام بند نعلین حضرت(علیه السلام) پاره شد و کف آن جدا شد و خاری به پای او اصابت کرد و پایش خونی شد و درد کشید. پس ناراحت و محزون سر به طرف آسمان بلند کرد و فرمود : 📋《إِلَهِي! أَيُّ شَئِِ حَدَثَ مِنِّي؟ 》 ♦️خدا چه بدی از من سرزده بود که دچار این بلا شدم؟ خداوند متعال به او فرمود : 📋《أَنَّ هُنَا يُقتَلُ الحُسَينُ(ع) وَهُنَا يَسفَكُ دَمُهُ فَسَالَ دَمُكَ مُوَافِقَةََ لِدَمِهِ》 ♦️اینجا حسین(علیه السلام) را شهید می کنند، اینجا خونش را می ریزند و من خواستم خون و حُزن تو با او موافق باشد.  حضرت موسی(ع) عرض کرد : 📋《رَبِّ! وَ مَن يَكُونُ الحُسَينُ(ع)؟》 ♦️ پروردگارا! حسین(ع) کیست؟! وحی شد که؛ حسین(علیه السلام) سبط محمد مصطفی(ص) و پسر علی مرتضی(علیه السلام) است.  موسی(ع) ناراحت و گریان شد و عرضه داشت : قاتل او کیست؟ خطاب رسید : 📋《هُوَ لَعِينُ السَّمَكِ فِي البِحَارِ، وَالوُحُوشِ فِي القَفَارِ، وَالطَّيرِ فِي الهَوَاءِ!》 ♦️قاتل او نفرین شده ی ماهی دریا و وحشی های بیابان و پرندگان هواست.  در این هنگام؛ 📋《فَرَفَعَ مُوسَى يَدَيهِ وَلَعَنَ يَزِيدَ وَدَعَا عَلَيِه وَ اَمِنَ يُوشَعُ بنُ نُونِِ عَلَى دُعَائِه وَمَضَى لِشَأنِه》 ♦️حضرت موسی(ع) نالان و گریان دستها را بالا برد و یزید را لعنت و نفرین کرد و حضرت یوشع بن نون(ع) هم گریان به دعای حضرت موسی(ع) آمین گفت و بعد هر دو رفتند.(۱) در حدیث دیگری از مناجات حضرت موسی(ع) با خداوند آمده است که؛ حضرت موسی(ع) به درگاه خداوند متعال عرضه داشت : پروردگارا! چرا امّت محمّد(ص) را بر سایر امتها برتری دادی؟! خداوند فرمود : به خاطر ده خصلت! موسی(ع) عرض کرد : آن ده خصلت چیست تا به بنی اسرائیل دستور دهم انجام دهند؟ خطاب رسید آن ده خصلت عبارتند از : نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، نماز جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم و عاشورا! موسی(ع) عرض کرد : 📋《یَا رَبِّ وَ مَا الْعَاشُورَاءُ؟》 ♦️پروردگارا! عاشورا چیست؟ 📋《الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدِِ(ص) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى(ص)》 ♦️گریه کردن یا تباکی کردن و عزاداری بر مصیبت فرزند مصطفی(ص) است. سپس خداوند متعال فرمود : 📋《یَا مُوسَى! مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِی فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بَکَى أَوْ تَبَاکَى وَ تَعَزَّى عَلَى وُلْدِ الْمُصْطَفَى(ص) إِلَّا وَ کَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِیهَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ طَعَاماً وَ غَیْرَ ذَلِکَ دِرْهَماً إِلَّا وَ بَارَکْتُ لَهُ فِی الدَّارِ الدُّنْیَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِینَ دِرْهَماً وَ کَانَ مُعَافاً فِی الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ》 ♦️ای موسی! در آن زمان هیچ بنده ای نیست که گریه یا تباکی کند در عزای فرزند پیامبر(ص) مگر این بهشت برای او حتمی است و هیچ بنده ای نیست که مقداری از مالش را در راه محبّت فرزند پیامبر(ص) انفاق کند از طریق طعام دادن یا غیر آن مگر این که خداوند متعال در دنیا به هر درهمی هفتاد درهم به او برکت عنایت می کند و سرانجام به فضل خدا وارد بهشت می شود و گناهانش آمرزیده می گردد. 📋《وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَیْنَیْهِ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَیْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ کُتِبَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ》 ♦️به عزت و جلالم قسم که؛ هیچ مرد و زنی نیست که در روز عاشورا و غیر عاشورا برای امام حسین(علیه السلام) قطره اشکی بریزد مگر این که برای او ثواب صد شهید نوشته می شود.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : فغان ز سینه بر آمد، زماجرای حسین  بیا قیامت خون بین، به کربلای حسین به نینوای شهادت، نگر شهیدان را بخاک و خون شده غلطان، به امر و رای حسین قلم چگونه نویسد، حدیث عاشورا که دیده خون شود از شرح ماجرای حسین دگر به نام جهان مهر و مه نمی تابد ستارگان همه یک یک نشسته در عزای حسین   به روز حادثه، باران تیغ و نیزه گرفت  همی به سینه و پشت و به دست و پای حسین  خوشا به کرب و بلای وطن شوم کشته  که جان کوچک خود را کنم فدای حسین  رضای درگه حقم زحق نخواهم هیچ  بجز رضای خدا و به دل ولای حسین 👤سعادتی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۴ ۲)مستدرک‏ الوسائل محدث نوری، ج۱۰، ص۳۱۹ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۷ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔹《اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلَیهِ اَلأَنْبِياءُ》🔹 ✅ابن عباس روایتی را از امام علی(علیه السلام) نقل می کند که حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) هنگام حرکت به سوی صفّین، هنگام فرود در دشت نینوا، فرمود : 📋《أَنَّهُ(عیسی) مَرَّ بِهَا وَ مَعَهُ الْحَوَارِيُّونَ فَرَأَى هَاهُنَا الظِّبَاءَ مُجْتَمِعَةً وَ هِيَ تَبْكِي فَجَلَسَ عِيسَى وَ جَلَسَ الْحَوَارِيُّونَ مَعَهُ فَبَكَى وَ بَكَى الْحَوَارِيُّونَ وَ هُمْ لَا يَدْرُونَ لِمَ جَلَسَ وَ لِمَ بَكَى فَقَالُوا : يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ مَا يُبْكِيكَ؟! قَالَ : أَتَعْلَمُونَ أَيُّ أَرْضٍ هَذِهِ؟ قَالُوا : لَا! قَالَ : هَذِهِ أَرْضٌ يُقْتَلُ فِيهَا فَرْخُ الرَّسُولِ أَحْمَدَ(ص) وَ فَرْخُ الْحُرَّةِ الطَّاهِرَةِ الْبَتُولِ(ص) شَبِيهَةِ أُمِّي وَ يُلْحَدُ فِيهَا طِينَةٌ أَطْيَبُ مِنَ الْمِسْكِ لِأَنَّهَا طِينَةُ الْفَرْخِ الْمُسْتَشْهَدِ وَ هَكَذَا يَكُونُ طِينَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ! فَهَذِهِ الظِّبَاءُ تُكَلِّمُنِي وَ تَقُولُ إِنَّهَا تَرْعَى فِي هَذِهِ الْأَرْضِ شَوْقاً إِلَى تُرْبَةِ الْفَرْخِ الْمُبَارَكِ وَ زَعَمَتْ أَنَّهَا آمِنَةٌ فِي هَذِهِ الْأَرْضِ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى هَذِهِ الصِّيرَانِ فَشَمَّهَا وَ قَالَ هَذِهِ بَعْرُ الظِّبَاءِ عَلَى هَذِهِ الطِّيبِ لِمَكَانِ حَشِيشِهَا!》 ♦️حضرت عیسی(ع) به همراه حواریون از کربلا می گذشتند و او آهوانی را دید که در اینجا جمع شده اند. آنها گریان به نزد عیسی(ع) آمدند و عیسی(ع) نشست و حواریان نیز نشستند و او گریست و حواریان نیز گریستند، در حالی که نمی دانستند چرا عیسی(ع) نشسته و چرا گریه می کند؟ آن گاه گفتند : ای روح خدا و ای کلمه خدا! برای چه گریه می کنی؟ عیسی(ع) فرمود : آیا می دانید که این، چه سرزمینی است؟ گفتند : نه! عیسی(ع) فرمود : اینجا سرزمینی است که فرزند محمد مصطفی(ع) و فرزند آن آزاده پاک یعنی بتول که شبیه مادرم مریم بود، در این جا کشته می شود و در تربتی که به سبب سرشت آن فرزند شهید، خوش بوتر از مُشک است، دفن می شود و البتّه سرشت پیامبران و اولاد پیامبران، چنین (خوش بو) است. این آهوها با من گفتگو می کنند و می گویند : ما به خاطر اشتیاقی که به تربت این نونهال شهید داریم، در این سرزمین می چریم و یقین دارند که در این سرزمین، در امان اند.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه ها  از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه ها  خاطرات کربلا از پیش چشمانم گذشت  تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه ها  آمدی با سر به دیدارم که بر گردد، حسین  دیده ی مردم ز محمل ها به سوی نیزه ها  من فدای حنجر خشکت که نوشیدست آب  گه زجام دشنه ها، گاه از سبوی نیزه ها  از فراق اکبرت، قلب رقیه آب شد  کاش این دختر نگردد رو بروی نیزه ها  ای موید! تا بیابم آن سر ببریده را  می روم با پای دل در جستجوی نیزه ها  👤سید رضا مؤید  📚منبع : بحار الأنوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۵۳ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۸۸ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔸حضرت امام جواد علیه السلام 🔸حضرت امام رضا علیه السلام 🔸حضرت علی اکبر علیه السلام ✅مرحوم شیخ صدوق به نقل از «اباصلت هروی» نقل می کند که؛ امام رضا(علیه السلام) یک روز قبل از این که توسط «مامون عباسی» مسموم شود، به من فرمود : 📋《يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ! فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي》 ♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است. فردای آن روز امام رضا(ع) پیش مامون رفت و من پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شدم. بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کردم که؛ 📋《فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً》 ♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند! سپس در بستر افتاد. و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم. 📋《فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ : مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟ فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ! فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ! أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)! ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْ‏ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)》 ♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.  جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود. فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد. پرسیدم : شما کیستید؟ فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم. سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود : تو هم داخل شو! تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید. امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۱) در اینجا فرزندی در لحظات آخر عمر شریف پدرش، بر بالین ایشان حاضر شد، و شاهد جان دادن پدر شد، اما در کربلا بر عکس این قضیه بود، و پدری شاهد جان دادن فرزندش برومندش بود. خورازمی از علمای اهل تسنن، در مقتل خود نقل می کند : وقتی حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و جانانه جنگید، و وقتی که از مرکب به زمین افتاد و توسط دشمن قطعه قطعه شد. امام حسین(ع) شتابان خود رو به بالین جوانش رساند. 📋《فَأَخَذَهُ الحُسَينُ(ع)، فَضَمَّهُ إِلَيهِ!》 ♦️ابی عبدالله(علیه السلام) علی اکبر(ع) را گرفت و به سینه ی مبارک چسبانید. 📋《وَ لَم يَزَل كَذَلِكَ عَلَى صَدرِهِ حَتَّى مَاتَ! فَلَمَّا نَظَرَ إِليَه مَيِّتَا! قَالَ : عَلَى الدُنيَا بَعدَكَ العَفَا!》 ♦️و همچنان سید الشهدا(ع) او را به سینه چسبانیده بود، تا اینکه جوانش جان داد. هنگامی که ابی عبدالله(ع) به بدن بی جان علی اکبر(ع) نظر نمود، فرمود : علی جان! بعد از تو وای بر دنیا!(۲) سپس؛ 📋《وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》 ♦️حضرت(ع) صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت.(۳) 📝شعر : سبزه شد روی تو تا لاله بُستان نرود چشم من خون شد و از روی تو آسان نرود زعفران پس ز کجا جانب بغداد آید شکوه ی سرخت اگر سوی خراسان نرود وحشت داغ تو رَم داد دلم را ورنه گفته بودند که آهو به بیابان نرود فاطمه بهر سرت روغن بادام آورد گریه کرده است که زلف تو پریشان نرود عرق آلود به دیدار تو آمد پدرت زآن که بی غسل، کسی دیدن خوبان نرود ۱)عيون صدوق، ج‏۲، ص۲۴۳ ۲)مقتل خوارزمی، ج۲ ۳)اللهوف، منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۸۹ 🔸حضرت امام جواد علیه السلام ✅بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام) به اصرار مامون، دخترش ام الفضل به ازدواج امام جواد(ع) در آمد که در همین سخن نیز اختلاف هست. به هر حال مامون با فرستادن دختر خود به خانه امام(ع)، آن حضرت(ع) را براى هميشه زير نظر داشت و از كارهاى او بی خبر نمی ماند. سرانجام مامون در سال ۲۱۸ قمری مُرد و برادرش معتصم جای او نشست. امام جواد(ع) با امّ الفضل به جانب عراق آمد. مسعودی می نویسد : 📋《فَلَمَّا انصَرفَ أَبُوجَعفَرِِ(ع) اِلَى العَرَاقِ لَم يَزَلِ المُعتَصَمُ وَ جَعفَرُ بنُ المَأمُونِ يُدَبِّرونَ وَ يَعمَلونَ فِي الحَيلَةِ فِي قَتلِهِ! فَقَالَ جَعفَرُ لِاُختِهِ أُمِّ الفَضلِ وَ كَانَت لِاُمِّهِ وَ أَبِيِهِ فِي ذَلِكَ؛ لِأَنَّه وَقَفَ عَلَى انحِرَافِهَا عَنهُ وَ غَيرتهَا عَليِهِ لِتَفضِيلِهِ أَم أَبِي الحَسَنِ ابنِهِ عَلَيهَا مَعَ شِدَّةِ مَحَبَّتِهَا لَه وَ لِأَنَّهَا لَم تَرزُق مِنهُ وَلَدَاً! فَأَجَابَت أَخَاهَا جَعفَرَا وَ جَعَلُوا سَمَّا فِي شَي‏ءِِ مِن عِنَبِِ رَازِقِيِِّ وَ كَانَ يُعجِبُهُ العِنبَ الرَازِقي! فَلَمَّا أَكَلَ مِنهُ نَدَمَت وَ جَعَلَت تَبكِي! فَقَالَ لَهَا : مَا بُكاؤُكَ؟ وَ اللّهِ لَيَضرِبَنَّكَ اللّهُ بِفَقرِِ لَا يَنجِي وَ بَلاءِِ لَا يَنسَتِرُ》 ♦️وقتى امام جواد(ع) به عراق آمد، معتصم و جعفر بن مأمون درباره كشتن امام جواد(ع) مكر و حيله كردند. جعفر به امّ الفضل كه خواهر او بود پيشنهاد قتل امام جواد(ع) را داد، زيرا جعفر مي دانست كه امّ الفضل به جهت اين كه امام جواد(ع) مادر امام هادی(ع) را از او بيشتر مي خواهد، با آن حضرت(ع) ميانه خوبى ندارد، از طرفى هم امّ الفضل از امام جواد(ع) فرزندى ندارد! لذا امّ الفضل حرف برادر خود را گوش كرد، انگوری را به زهر رازقى آغشته کرد و به امام(ع) داد و ایشان هم انگور رازقى را دوست مي داشت. وقتى امام(ع) از آن انگور خورد، امّ الفضل از عمل خود پشيمان شد، بناى گريه و زارى را نهاد، امام جواد(ع) به او فرمود : چرا گريه ميكنى؟! و الله! خدا تو را به فقرى دچار مي كند كه از آن نجات نخواهى يافت و به بلائى مبتلاء می شوى كه مخفى و پوشيده نخواهد ماند.(۱) در برخی از منابع به مسمومیت امام جواد(ع) اشاره شده، ولی از ام الفضل نامی به میان نیامده است. ابن شهر آشوب نقل می کند : 📋《وَ قُبِضَ بِبَغْدَادَ مَسْمُوماً》 ♦️امام جواد(ع) در بغداد در حالی که مسموم شد، از دنیا رفت.(۲) اما شیخ مفید، مسمومیت امام جواد(ع) را قبول ندارد و در این باره می گوید : 📋《وَ قِيلَ إِنَّهُ مَضَى مَسْمُوماً وَ لَمْ يَثْبُتْ بِذَلِكَ عِنْدِي خَبَرٌ فَأَشْهَدُ بِهِ》 ♦️و گفته‌ شده که امام جواد(ع) با سمّ درگذشته است؛ اما این مطلب برای من ثابت نشده است که بتوانم بدان شهادت دهم.(۳) اما برخی منابع شهادت امام جواد(ع) را بر اثر سخن‌ چینی قاضی بغداد، نزد معتصم دانسته‌اند. نقل است روزی نزد معتصم عباسی دزدی را آوردند که به دزدی اش اقرار کرده و سرقتش ثابت شده بود. معتصم خواست با جاری کردن حدّ شرعی، او را مجازات کند. به این دلیل، همه فقیهان و دانشمندان را نزد خود گرد آورد و امام جواد(ع) نیز در آن مجلس حضور داشت. معتصم از جمع پرسید : دست دزد از کجا قطع ‌‌‎شود؟ ابن ابی داود گفت : از مچ استخوان! معتصم گفت : دلیلت چیست؟ ابن ابی داود گفت : به خاطر اینکه دست، عبارتست از انگشتان و کف تا مچ که خداوند متعال راجب وضو فرمود : «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَیْدِیكُم‏» صورت‎ها و دست‎هایتان را با آن مسح کنید. و گروهی حرف مرا قبول کردند. دسته‎ای دیگر گفتند : بلکه لازم است دست دزد از آرنج قطع شود! معتصم گفت : به چه دلیل باید از آرنج قطع شود؟ دلیل شما چیست؟ آنها در جواب گفتند : به خاطر اینکه خدای متعال در مورد شستن دست برای وضو فرمود : «وَ أَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرافِق‏» و دست‎های خود را تا آرنج بشویید. و شستن دست تا آرنج، دلیل آن است که حد و اندازه دست، آرنج است. معتصم سپس به امام جواد(علیه‎السلام) رو کرد و گفت : ابو جعفر نظر شما راجع به این مسأله چیست؟ حضرت(ع) فرمود : حاضرین، راجب آن اظهار نظر کردند! خلیفه گفت : سخنان ایشان را رها کن، شما چه می‌‌‎فرمایید؟ خلیفه اصرار کرد و به ناچار حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنِّي أَقُولُ إِنَّهُمْ أَخْطَئُوا فِيهِ اَلسُّنَّةَ فَإِنَّ اَلْقَطْعَ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ مِنْ مَفْصِلِ أُصُولِ اَلْأَصَابِعِ فَيُتْرَكَ اَلْكَفُّ» ♦️نظر من این است که آنان در این سنت به خطا رفته اند، پس همانا باید انگشتان دزد را قطع کرد و کف دست او باقی بماند! آنان علت را جویا شدند! ادامه مطالب :👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 حضرت(ع) فرمود : 📋«قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) اَلسُّجُودُ عَلَى سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ اَلْوَجْهِ وَ اَلْيَدَيْنِ وَ اَلرُّكْبَتَيْنِ وَ اَلرِّجْلَيْنِ، فَإِذَا قُطِعَتْ يَدُهُ مِنَ اَلْكُرْسُوعِ أَوِ اَلْمِرْفَقِ لَمْ يَبْقَ لَهُ يَدٌ يَسْجُدُ عَلَيْهَا» ♦️به خاطر فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که فرمود : سجده بر هفت عضو، انجام می‌‌‎شود : پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا! بنابراین، هرگاه دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، چیزی برای سجده باقی نمی‎ماند. 📋«وَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى : «وَ أَنَّ اَلْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ » يَعْنِي بِهِ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلسَّبْعَةَ اَلَّتِي يَسْجُدُ عَلَيْهَا «فَلاٰ تَدْعُوا مَعَ اَللّٰهِ أَحَداً» وَ مَا كَانَ لِلَّهِ لَمْ يُقْطَعْ» ♦️و در حالی که خدای متعال فرمود : «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه‏» اینکه سجده‎گاه، از آن خداست. و منظور، همین اعضای هفتگانه است که بر آنها سجده می‌‌‎شود. «پس هیچ کس را با خدای متعال نخوانید.» و آنچه از آنِ خدای متعال است، بریده نمی شود. در این هنگام سخنان امام جواد(ع)، موجب شگفتی معتصم شد و فورا دستور داد مطابق فرموده امام جواد(ع) عمل کنند و دست دزد را از انگشتانش قطع کردند.(۴) اين خبر ميان مردم منتشر گرديد و خود دليل قاطعي بر حقانيت او نزد شيعيان شد.  معتصم كه مايه ي ابراز هر نوع دشمني با امام(ع) را در نهاد خود داشت، از سخنان قاضي بغداد، بيشتر تحريك شد و درصدد قتل امام(ع) برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملي كرد و او را توسط منشي يكي از وزرايش مسموم و شهيد نمود. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : هم آسمان قصیده‌ای از بی کرانی‌اش هم بی کرانه‌ها غزلِ آسمانی‌اش ای کال‌ها کمال سرِ کوچه‌باغ اوست باید رسید تا به خدا با نشانی‌اش او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود در غیبت پدر ، پسر و میزبانی‌اش باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران حَظ می‌برند موقعِ شیرین زبانی‌اش از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست نوشیده است از لبِ جام دهانی‌اش بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد مشهد پُر است از نفسِ مهربانی‌اش شش‌گوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست از شش جهت گداست در این میهمانی‌اش یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانی‌اش وقت زیارت است و عباراتش از رضاست قربان کودکیش فدای جوانی‌اش آقایِ طوس از جگرش آه می‌کشد در کنجِ حجره تا پسرش آه می‌کشد  👤حسن لطفی 📚منابع : ۱)اثبات الوصية مسعودی، ص۲۲۷ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۷۹ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۹۵ ۴)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۹ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا / ۹۰ 🔸حضرت امام جواد علیه السلام 🔸🔶《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُ التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ(ص)》🔶🔸 ✅در بین ائمه اطهار(ع) امام جواد(ع) جوانترین امامی بودند که شهید شدند. یعنی در سن ۲۵ سالگی!(۱) بعد از شهادت امام رضا(ع) به اصرار مامون، دخترش ام فضل به ازدواج امام جواد(ع) در آمد. مامون با فرستادن دختر خود به خانه امام(ع)، آن حضرت(ع) را براى هميشه زيرنظر داشت و از كارهاى او بي خبر نمی ماند. سرانجام مامون در سال ۲۱۸ قمری مُرد و برادرش معتصم جای او نشست. امام جواد(ع) با امّ الفضل به جانب عراق آمد. مسعودی می نویسد ؛ 📋《فَلَمَّا انصَرفَ أَبُوجَعفَرِِ(ع) اِلَى العَرَاقِ لَم يَزَلِ المُعتَصَمُ وَ جَعفَرُ بنُ المَأمُونِ يُدَبِّرونَ وَ يَعمَلونَ فِي الحَيلَةِ فِي قَتلِهِ! فَقَالَ جَعفَرُ لِاُختِهِ أُمِّ الفَضلِ وَ كَانَت لِاُمِّهِ وَ أَبِيِهِ فِي ذَلِكَ؛ لِأَنَّه وَقَفَ عَلَى انحِرَافِهَا عَنهُ وَ غَيرتهَا عَليِهِ لِتَفضِيلِهِ أَم أَبِي الحَسَنِ ابنِهِ عَلَيهَا مَعَ شِدَّةِ مَحَبَّتِهَا لَه وَ لِأَنَّهَا لَم تَرزُق مِنهُ وَلَدَاً! فَأَجَابَت أَخَاهَا جَعفَرَا وَ جَعَلُوا سَمَّا فِي شَيءِِ مِن عِنَبِِ رَازِقِيِِ وَ كَانَ يُعجِبُهُ العِنبَ الرَازِقي! فَلَمَّا أَكَلَ مِنهُ نَدَمَت وَ جَعَلَت تَبكِي! فَقَالَ لَهَا : مَا بُكاؤُكَ؟ وَ اللّهِ لَيَضرِبَنَّكَ اللّهُ بِفَقرِِ لَا يَنجِي وَ بَلاءِِ لَا يَنسَتِرُ》 ♦️وقتى امام جواد(ع) به عراق آمد، معتصم و جعفر بن مأمون درباره كشتن امام جواد(ع) مكر و حيله كردند. جعفر به امّ الفضل كه خواهر او بود پيشنهاد قتل امام جواد(ع) را داد، زيرا جعفر مي دانست كه امّ الفضل به جهت اين كه امام جواد(ع) مادر امام هادی(ع) را از او بيشتر مي خواهد، با آن حضرت(ع) ميانه خوبى ندارد، از طرفى هم امّ الفضل از امام جواد(ع) فرزندى ندارد! لذا امّ الفضل حرف برادر خود را گوش كرد، انگوری را به زهر رازقى آغشته کرد و به امام(ع) داد و ایشان هم انگور رازقى را دوست مي داشت. وقتى امام(ع) از آن انگور خورد، امّ الفضل از عمل خود پشيمان شد، بناى گريه و زارى را نهاد، امام جواد(ع) به او فرمود : چرا گريه ميكنى؟! و الله! خدا تو را به فقرى دچار مي كند كه از آن نجات نخواهى يافت و به بلائى مبتلاء می شوى كه مخفى و پوشيده نخواهد ماند.(۲) در برخی از منابع به مسمومیت امام جواد(ع) اشاره شده، ولی از ام الفضل نامی به میان نیامده است. ابن شهر آشوب نقل می کند : 📋《وَ قُبِضَ بِبَغْدَادَ مَسْمُوماً》 ♦️امام جواد(ع) در بغداد در حالی که مسموم شد، از دنیا رفت.(۳) حتی شیخ مفید، این مسمومیت امام جواد(ع) را رد می کند و در این باره می گوید : 📋《وَ قِيلَ إِنَّهُ مَضَى مَسْمُوماً وَ لَمْ يَثْبُتْ بِذَلِكَ عِنْدِي خَبَرٌ فَأَشْهَدُ بِهِ》 ♦️و گفته‌ شده که امام جواد(ع) با سمّ درگذشته است؛ اما این مطلب برای من ثابت نشده است که بتوانم بدان شهادت دهم.(۴) اما برخی منابع شهادت امام جواد(ع) را بر اثر سخن‌چینی قاضی بغداد، نزد معتصم دانسته‌اند. روزي معتصم در مجلسي كه براي تعيين محل قطع دست دزد تشكيل داده بود، امام(ع) را شركت داد و قاضي بغداد، ابن ابي داود و ديگران در اين مجلس شكست خورده و شرمنده گرديدند. چند روز بعد، ابن ابي داود نزد معتصم رفت و از روی حسد و كينه توزی به وی گفت : از باب خيرخواهی به شما تذكر مي دهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود؛ زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالي مملكتي فتواي ابوجعفر(ع) ، يعني فتواي كسي كه نيمي از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مي دانند،را بر فتواي ديگران ترجيح دادي! اين خبر ميان مردم منتشر گرديد و خود دليل قاطعي بر حقانيت او نزد شيعيان شد. معتصم كه مايه ي ابراز هر نوع دشمني با امام(ع) را در نهاد خود داشت، از سخنان قاضي بغداد، بيشتر تحريك شد و درصدد قتل امام(ع) برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملي كرد و او را توسط منشي يكي از وزرايش مسموم و شهيد نمود.(۵) 📝شعر : در میان حجره یارب کیست غوغا مى کند شکوه زیر لب ز بى رحمى دنیا مى کند خاک عالم بر سرم گویى جواد ابن الرضاست کز عطش مى سوزد و خون، قلب زهرا مى کندآب را مى ریزد آن بیدادگر روى زمین هر چه آب آن تشنه لب از او تمنا مى کند تشنه لب با قلب سوزان جان به جانان مى دهد قاتلش جان دادن او را تماشا مى کند 👤نیشابوری ۱)الارشاد ج۲، ص۲۷۳ ۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۲۲۷ ۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۷۹ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۹۵ ۵)التفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۰ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۹۱ 🔸حضرتامام حسن علیه السلام 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ﴿السَّلاَمُ عَلَیْکُمَا یَا سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ﴾ ✅در مورد شهادت آمده است : «وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلَاً» ♦️جنازه‌‏ ی امام حسن(علیه السلام) را تیر باران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌‏ی تیر به تابوت ایشان آویخته شد.(۱) ┈┉┅━❀⚫❀━┅┉┈ ✅در مورد شهادت علیه_السلام آمده است : «وَ رَمَوُهُ بِالنِّبَالِ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ» ♦️امام حسین(علیه السلام) را تير باران کردند، و هنگامی که جراحات بسیاری بر بدن ایشان وارد شد، حضرت(علیه السلام) همانند «خارپشت» شد.(۲) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۵۰ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۹۲ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ✅امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا در مقابل سپاهِ دشمن، چند خطبه خواندند که اولین آنها این خطبه است. امام حسین(ع) با صدای بلند فرمود : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَاتَعْجَلُوا حَتَّی أَعِظَکمْ بِمَا یحِقُّ لَکمْ عَلَیَّ وَ حَتَّی أُعْذِرَ إِلَیکمْ فَإِنْ أَعْطَیتُمُونِی النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِک أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِکمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیکمْ ثُمَّ لا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَی وَ لاتُنْظِرُونِ》 ♦️ای مردم به گفتارم گوش دهید و در جنگ کردن با من شتاب نکنید تا من وظیفه خود را که نصیحت کردن شماست، انجام دهم و انگیزه سفر خودم را به سوی شما توضیح دهم. اگر گفتار مرا بپذيريد و انصاف دهيد، سعادتمند خواهيد بود و براي جنگ با من دليلي نداريد و اگر نپذيرفتيد و انصاف روا نداشتيد شما و هم پيمانانتان همدل شويد و درباره ي من هر چه مي خواهيد انجام دهيد و به من مهلت ندهيد. سپس فرمود : 📋《إِنَّ وَلِیِیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکتابَ وَ هُوَ یتَوَلَّی الصَّالِحِینَ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیهِ وَ ذَکرَ الله بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِی(ص) وَ عَلَی مَلَائِکةِ اللَّهِ وَ أَنْبِیائِهِ فَلَمْ یسْمَعْ مُتَکلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ أَبْلَغُ فِی مَنْطِقٍ مِنْهُ》 ♦️همانا سرور من خداوند است که این کتاب آسمانی را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. سپس حمد و ثنای الهی را به جا آورد و خداوند را به آنچه که شایسته بود، یاد کرد و بر نبی مکرم(ص) و ملائکه خداوند و پیامبران گرامی(ص) درود فرستاد که تاکنون قبل از او و بعد از او، نطق به اين شيوايی از کسي شنيده نشده بود. سپس فرمود : 📋《أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا؟ ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَی أَنْفُسِکمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ یصْلُحُ لَکمْ قَتْلِی وَ انْتِهَاک حُرْمَتِی؟》 ♦️ای مردم! بگوئید من چه کسی هستم سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و در هم شکستن حریم من برای شما جایز است؟ 📋《أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیکمْ وَ ابْنَ وَصِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِینَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ؟》 ♦️آیا من فرزند دختر پيامبر خدا(ص) نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسرعموي پيامبر(ص) شما و اولين کسي که پيامبر(ص) را به آنچه از نزد پروردگارش آورده بود تصديق کرد، نيستم؟ 📋《أَ وَ لَیسَ حَمْزَةُ سَیدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی؟ أَ وَ لَیسَ جَعْفَرٌ الطَّیارُ فِی الْجَنَّةِ بِجِنَاحَینِ عَمِّی؟ أَ وَ لَمْ یبْلُغْکمْ مَا قَالَ رَسُولُ الله(ص) لِی وَ لِأَخِی هَذَانِ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟》 ♦️آيا حمزه ی سيدالشهدا(ع) عموی من نيست؟ آيا جعفر طيار که با دو بال در بهشت پرواز مي کند عموي من نيست؟ آيا فرمايش پيامبر(ص) به شما نرسيده که درباره ي من و برادرم فرمود : اين دو آقای جوانان بهشتند؟ 📋《فَإِنْ صَدَّقْتُمُونِی بِمَا أَقُولُ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ اللَّهِ مَا تَعَمَّدْتُ کذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ یمْقُتُ عَلَیهِ أَهْلَهُ وَ إِنْ کذَّبْتُمُونِی فَإِنَّ فِیکمْ مَنْ لَوْ سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذَلِک أَخْبَرَکمْ سَلُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی وَ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِی وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِی وَ زَیدَ بْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مَالِک یخْبِرُوکمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِی وَ لِأَخِی! أَ مَا فِی هَذَا حَاجِزٌ لَکمْ عَنْ سَفْک دَمِی》 ♦️اگر سخنان حق مرا تصديق کنيد که من تاکنون دروغي به زبان جاري ننموده ام از زماني که دانستم خداوند نسبت به دروغگويان خشم مي گيرد، به نفع شماست و اگر تصديق نکنيد، در ميان شما کساني هستند که اگر از آنها سؤال کنيد، به شما خبر خواهند داد؛ از جابر بن عبدالله نصاري و ابوسعيد خدري و سهل بن سعد ساعدي و زيد بن ارقم و انس بن مالک بپرسيد. آنها به شما خبر خواهند داد که خود اين سخن را از پيامبر(ص) شنيدند که در حق من و برادرم فرموده است. آيا اين باعث نمي شود که دست از قتل من برداريد؟(۱) 👤امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَينِ بنِ عَلِي بنِ أبي طالِبٍ(ع) نَظَرَ إلَيهِ مَن كانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم لاَِنَّهُم كُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَيَّرَت ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم و وَجَبَت قُلوبُهُم، وكانَ الحُسَينُ(ع) و بَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسكُنُ نُفوسُهُم، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا لا يُبالي بِالمَوتِ!》 ادامه 👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 ♦️در روز عاشورا؛ وقتی کار بر امام حسین(ع) سخت شد، برخی از همراهانش، به او نگریستند. او و برخی از یاران ویژه اش، بر خلاف آنان که هر گاه کار سخت شود، رنگشان دگرگون می شود و به لرزه می افتند و دل هایشان به تپش می افتد، رنگشان، گلگون می شد و اندامشان، آرام و جان هایشان، قرار می گرفت.  در این هنگام؛ برخی به برخی دیگر می گفتند : بنگرید که باکی از مرگ ندارد!  امام حسین(ع) به ایشان فرمود : 📋《صَبراً بَني الكِرامِ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ؟! وما هُوَ لاِ ءَعدائِكُم إلاّ كَمَن يَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلى سِجنٍ و عَذَابِِ!》 ♦️ای بزرگ زادگان! شکیبا باشید. مرگ، جز پلی نیست که شما را از سختی و ناخوشی به بهشت بی کران و نعمتِ جاویدان ، عبور می دهد. کدامتان خوش ندارد که از زندان به قصر، منتقل شود؟! و همین مرگ، برای دشمنانتان، مانند انتقال از قصر به زندان و شکنجه شدن است.(۲) 👤امام رضا(ع) در طی روایتی خطاب به ریان بن شبیب می فرماید : 📋《يَا اِبْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ اَلثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ : يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً》 ♦️اى پسر شبیب! اگر شاد می‏ شوی که ثوابی مانند ثواب کسانی که با حسین(ع) شهید شدند برای تو باشد، هر وقت به یادش افتادى بگو : ای كاش با آن‏ها بودم تا به فوز عظیمى مى ‏رسیدم.(۳) سدیر می گوید : امام صادق(ع) خطاب به من فرمود : 📋《یَا سَدِیرُ! تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَیْنِ(ع) فِی کُلِّ یَوْمٍ؟》 ♦️ای سدیر، آیا هر روز قبر حسین بن علی(ع) را زیارت می کنی؟ گفتم : خیر! فدایت گردم. حضرت فرمود : 📋《فَمَا أَجْفَاکُمْ!》 ♦️چقدر شما جفا کارید! سپس فرمود : 📋《فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ؟》 ♦️پس در هر جمعه زیارت می کنید؟ گفتم : خیر! حضرت(ع) فرمود : 📋《فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ شَهْرٍ؟》 ♦️پس در هر ماه زیارت می کنید؟ گفتم : خیر! 📋《فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ سَنَهٍ؟》 ♦️پس در هر سال زیارت می کنید؟ گفتم : خیر! عرض کردم : 📋《قَدْ یَکُونُ ذَلِکَ!》 ♦️گاهی زیارت می کنیم. حضرت(ع) فرمود : 📋《یَا سَدِیرُ! مَا أَجْفَاکُمْ لِلْحُسَیْنِ(ع)! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَلْفَیْ أَلْفِ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ وَ یَزُورُونَ لَا یَفْتُرُونَ، وَ مَا عَلَیْکَ یَا سَدِیرُ! أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ(ع) فِی کُلِّ جُمْعَهٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّهً》 ♦️ای سدیر! چقدر به حسین(ع) جفا می کنید! آیا نمی دانی خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موی و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر حسین بن علی(ع) گریه می کنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ عرض کردم : بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! حضرت(ع) فرمود : 📋《اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِکَ، ثُمَّ تَلْتَفِتُ یُمْنَهً وَ یُسْرَهً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَی السَّمَاءِ، ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ : «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَهٌ، وَ الزَّوْرَهُ حَجَّهٌ وَ عُمْرَهٌ》 ♦️به بلندی برو! به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر حسین بن علی(ع) توجّه کن و این گونه سلام بده!👆 اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} ۱)الارشادمفید، ج‌۲، ص۹۸ ۲)معانی الأخبار صدوق، ص۲۸۸ ۳)تفصیل وسائل الشیعة حرّ عاملی، ج۱۴، ص۵۰۲ ۴)الکافی مرحوم کلینی، ج۴، ص۵۸۹ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham