#رمان📚
#قصه_دلبری 💞
#قسمت_بیست_وپنجم 5⃣2⃣
💟وقتی زنان #بی_حجاب را می دید, اذیت می شد. ناراحتی😔 را در چهره اش می دیدم. در کل به #چشم_پاکی بین فامیل و دوست وآشنا شهره بود👌 سنگ تمام گذاشت و هرچیزی که به وسیله و مزاجم جور می آمد, می خرید.
تمام ساندویچ ها🌭 و غذاهای محلی شان را امتحان کردم, حتی تمام میوه های 🍒خاص آنجا را! رفتیم ملیتا, موزه مقاومت حزب الله لبنان. ملیتا را در لبنان بااین شعار می شناسند. (ملیتا, هدایت الارض والسماء) روایت زمین 🌕برای انسان.
💟از جاده های کوهستانی⛰ واز کنار باغ های سیب رد شدیم. تصاویر #شهدا 🌷وپرچم های🇱🇧 حزب الله و خانه های مخروبه از جنگ۳۳روزه. محوطه ای بود شبیه پارک. از داخل راهروهای سنگ چین جلو می رفتیم. دو طرف ادوات نظامی, جعبه های مهمات, تانک ها و سازه های جاسازی شده بود👌 از همه جالب تر, مرکاواهایی بود که لوله ی آن را گره زده بودند.
💟طرف دیگر این محوطه روی دیواری نارنجی رنگ, تصویری از یک کبوتر🕊و یک #امضا دیده می شد. گفتند نمونه امضای #عماد_مغنیه است. به دهانه ی تونل رسیدیم. همان تونل معروفی که حزب الله در هشتاد متر زیر زمین حفاری کرده است. در راهرو فقط من و محمد حسین می توانستیم شانه به شانه هم راه برویم👥 ارتفاعاتش هم به اندازه ای بود که بتوانی بایستی.
💟عکس های زیادی از #حضرت_آقا, سید عباس موسوی و دیگر فرمانده هان مقاومت را نصب کرده بودند. محلی هم مشخص بود که سید عباس موسوی نماز می خواند, مناجات 📿حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه که از زبان خودش ضبط شده بود, پخش 📻می شد. از تونل که بیرون آمدیم, رفتیم کنار سیم های خار دار, خط مرزی لبنان و #اسرائیل. آنجا محمد حسین گفت: سخت ترین جنگ، جنگ توی جنگله
💟یک روز هم رفتیم #بعلبک, اول مزار دختر امام حسین(ع) را زیارت کردیم, حضرت خوله بنت الحسین(ع) اولین بار بود می شنیدم امام حسین(ع) چنین دختری هم داشته اند. #محمدحسین ماجرایش را تعریف کرد که وقتی کاروان #اسرای_کربلا به این شهر می رسن, دختر امام حسین(ع) در این مکان شهید🌷می شه😔 امام سجاد(ع) ایشون رو در اینجا دفن می کنن و عصاشون رو برا نشونه, بالای قبر توی زمین فرو می کنن! از معجزات آنجا همین بوده که آن عصا تبدیل می شود, به درخت🌴 و آن درخت هنوز کنار مقبره است که زائران به آن دخیل می بندند👌🏻
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
#رمان📚
#قصه_دلبری 💞
#قسمت_بیست_وششم 6⃣2⃣
💟نمی دانم از کجا با متولی آنجا آشنا بود. رفت خوش وبش کرد وبعد آمد که بیا بریم رو پشت بوم! رفتیم آن بالا وعکس📸 گرفتیم. می خندید 😊ومی گفت: ما که تکالیفمون رو انجام دادیم, عکسمونم گرفتیم. بعد رفتیم روستای #شیث_نبی(علیه السلام) روستای سر سبز وقشنگی بود بالای کوه⛰, بعد از زیارت حضرت شیث نبی(علیه السلام)
رفتیم مقبره ی شهید🌷 سید عباس موسوی, دومین دبیر کل حزب الله.
💟محمد حسین می گفت: از بس مردم بهش علاقه داشتن♥️ براش بارگاه ساختن! قبر زن وبچه اش هم در آن ضریح بود. با هم در یک ماشین 🚕 #شهید شده بودند. هلی کوپتر اسرائیلی ها ماشینشان را با موشک زده بود💥 برایم زیبا بود که خانوادگی شهید شده اند. پشت آرامگاه, به ماشین سوخته #شهید هم سری زدیم.
💟نهار را در بعلبک خوردیم هم من غذاهای لبنانی🍲 را می پسندیدم و هم او با ولع می خورد. خداوند متعال را شکر می کرد. بعد هم درحق آشپزش دعا. آخر سر هم گفت: به به😋 عجب چیزی زدیم به بدن! زود می رفت دستور پخت آن غذا را می گرفت که بعداً در خانه بپزیم. نماز مغرب را در مسجد راس الحسین(ع) خواندیم. مسجد بزرگی که #اسرای_کربلا شبی🌃 را در آنجا بیتوته کرده اند. در این مسجد, مکانی به عنوان جایگاه عبادت امام سجاد(ع) مشخص شده بود. قسمتی هم به عنوان محل نگهداری از #سر مبارک امام حسین(ع)
💟همان جا نشست به #زیارت_عاشورا را خواندن, لابه لایش روضه هم می خواند.
راس تو می رود بالای نیزه ها
من زار می زنم😭 در پای نیزه ها
•--✵❃✵--•
آه ای ستاره ی 💫 دنباله دار من
زخمی ترین سرِ نیزه سوار من
•--✵❃✵--•
با گریه😭آمدم اطراف قتلگاه
گفتی که #خواهرم برگرد به خیمه گاه
•--✵❃✵--•
بعداز دقایقی دیدم که پیکرت
در خون فتاده وبر نیزه ها #سرت
•--✵❃✵--•
ای #بی_کفن چه با این پاره تن کنم؟
با #چادرم تو رو باید کفن کنم
•--✵❃✵--•
من می روم ولی جانمـ❣ کنار توست
تا سال های سال #شمع_مزار توست
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan