eitaa logo
•یٰاوَراݩِ‌گُمنٰامِْ‌إمٰاݦ‌زَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3هزار ویدیو
305 فایل
•🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→💫 گروه‌فرهنگےیاوران‌گمنام‌امام‌زمان(عج) چن‌ٺـانوجـووݩ دهه‌هۺـټادےوانـقلابے✌ تولدگروہ:1397/02/01(نیـمہ شعبـان❤) مطالب‌‌روتامیتونید‌انتشار‌بدید‌💛 اجرڪم‌عنداللہ🌿 چنل‌رسمے✌ کانال دوممون :) @afsaran_110
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای فرج.mp3
3.91M
گفتی‌که‌چون‌مسیح‌کنم‌زنده‌مرده‌را ما‌داده‌ایم‌جان‌اگر‌اعجاز‌می‌کنی🥺💔 •یاوران‌گمنام‌امام‌زمان(عج)• @yavaranegomnam_315
میشودنیمه‌شبےگوشه‌ی‌بین‌الحرمین من‌فقط‌اشک‌بریزم‌توتماشابکنی(:؟ @yavaranegomnam_315
❀ الله احبك من كل قلبي ❀ [ خدایا با تمام وجود دوستت دارم ] @yavaranegomnam_315
چگونه برای ظهور امام زمان(عج) آمادگی پیدا کنیم؟ برای ظهور حضرت ولی عصر(عج) باید هر کسی در حد توانش زمینه را فراهم سازد. آمادگی هم به آن نیست که انسان در گوشه خانه و مسجد بنشیند و دعا نماید. بلکه دعا یک گوشه کار است. کسی که می خواهد بر تمام جهان حکومت کند و قسط و عدل را برپا نماید، با توجه به وسعت دنیا و پیشرفت های علمی احتیاج به یاران عالِم، مخاص، فاضل، مدیر، مدبّر، زیرک، سیاستمدار واقعی و مجاهد در راه خداوند دارد تا برای هرگونه فداکاری اعم از فرهنگی، نظامی، سیاسی و اقتصادی آماده باشند.🌺📿 •یاوران‌گمنام‌امام‌زمان‌(عج)• @yavaranegomnam_315
اعمال شب و روز عرفه: 📚 لطفاً برای دسترسی به دعاهای فوق‌الذکر و اعمال دیگر روز عرفه به کتاب شریف مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید. •یاوران‌گمنام‌امام‌زمان‌(عج)• @yavaranegomnam_315
•یٰاوَراݩِ‌گُمنٰامِْ‌إمٰاݦ‌زَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
#رنگ‌عشق❤️ 🌺 قسمت هفدهم: ✒بازگشت به خانه اون شب خیلی گریه کردم ... توی همون حالت خوابم برد ... ت
❤️ 🌷 قسمت هجدهم: تنها بچه اشراف زاده و مارکدار اونجا بودم ... کهنه ترین وسایل من، از شیک ترین وسایل بقیه، شیک تر بود ... اما حالا داشتم با شهریه کم طلبگی زندگی می کردم ... اکثر بچه ها از طرف خانواده ساپورت مالی می شدن و این شهریه بیشتر کمک خرج کتاب و دفترشون بود ... ولی برای من، نه ... با همه سختی ها، از راهی که اومده بودم و انتخابی که کرده بودم خوشحال بودم ... . دو سال بعد ... من دیگه اون آدم قبل نبودم ... اون آدم مغرور پولدار مارکدار ... آدمی که به هیچی غیر از خودش فکر نمی کرد و به همه دنیا و آدم هاش از بالا به پایین نگاه می کرد ... تغییر کرده بود ... اونقدر عوض شده بودم که بچه های قدیمی گاهی به روم میاوردن ... کم کم، خواستگاری ها هم شروع شد ... اوایل طلبه های غیرایرانی ... اما به همین جا ختم نمی شد ... توی مکتب دائم جلسه و کلاس و مراسم بود ... تا چشم خانم ها بهم می افتاد یاد پسر و برادر و بقیه اقوام می افتادن ... هر خواستگاری که می اومد، فقط در حد اسم بود ... تا مطرح می شد خاطرات امیرحسین جلوی چشمم زنده می شد ... چند سال گذشته بود اما احساس من تغییری نکرده بود. همه رو ندید رد می کردم ... یکی از اساتید کلی باهام صحبت کرد تا بالاخره راضی شدم حداقل ببینم شون ... حق داشت ... زمان زیادی می گذشت ... شاید امیر حسینم ازدواج کرده بود و یه گوشه سرش به زندگی گرم بود ... اون که خبر نداشت، من این همه راه رو دنبالش اومده بودم. رفتم حرم و توسل کردم ... چهل روز، روزه گرفتم ... هر چند دلم چیز دیگه ای می گفت اما از آقا خواستم این محبت رو از دلم بردارن ... خواستگارها یکی پس از دیگری میومدن ... اما مشکل من هنوز سر جاش بود ... یک سال دیگه هم همین طور گذشت ... ادامه دارد... •یاوران‌گمنام‌امام‌زمان‌(عج)• @yavaranegomnam_315