eitaa logo
یک حس خوب
205 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
532 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ♦️جنگ‌ها هر چقدر هم که طولانی باشن، بالاخره یک روز تموم می‌شن.⚔ 🌀مردم به شهرهاشون برمی‌گردن و خونه‌هاشون رو می‌سازن.🏡 🔺مین‌ها رو خنثی می‌کنن و جاش پارک، میدون و فواره می‌سازن...🎇 🔻بالاخره هم یادشون می‌ره که روزگاری اینجا جنگی بوده، ♦️ولی یک چیزی هست که هیچ‌وقت ساخته نمی‌شه و جای خالیش رو نمی‌شه با هیچ بنایی، درختی یا فواره‌ای پر کرد؛ جای خالی خیلی خالی آدم‌ها...💔 ❤️ 🌹 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
📣♦️📣♦️📣 📣 🟡مصاحبه همسر رییس جمهور با رسانه آمریکایی 🟠جمیله علم‌الهدی همسر رئیس جمهور کشورمان در مصاحبه با رسانه آمریکایی «نیوزویک» تاکید کرد: فرهنگ و رویکرد «خشونت طلبِ» فمینیستی غرب در ایران کارساز نخواهد بود. ▫️زنان در ایران تحت حمایت همه اعضای خانواده هستند و به واسطه حمایتی که از خانواده دریافت می‌کنند، نقش تعیین کننده‌ای در جامعه ایفا می‌کنند. 🔴زنان در ایران برای حقوق خود مبارزه نکرده‌اند، زیرا از حقوق خود برخوردار هستند و مردان در جامعه ایران حرمت زنان را حفظ کرده‌اند. 🔺️ارزش‌هایی که زنان در ایران مستحق آن هستند، از نظر جنبه‌های اخلاقی، در واقع به قوانین و مقررات تبدیل شده‌اند. ⭕️غرب اطلاعات کافی در مورد ایران ندارد؛ آنان زنان ایران را با دید خود می‌نگرند. 📌روایت غرب در مورد زنان در ایران، موضوعی بسیار سیاسی است. 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💟 📌نگاهی بر حضور زنان در دفاع مقدس🧕 💢زمان جنگ زنان شجاع و فداکار هشت سال دوشادوش مردان به دفاع از میهن خود پرداختند. ⭕️آنان در پست‌های مختلفی حضور داشتند و دست به فعالیت‌هایی بی‌نظیری زدند. 🔺زنان شهید: ۶۴۲۸ نفر 🔻زنان رزمنده: ۵۰۰ نفر 🔺زنان جانباز: ۵۷۳۵ نفر 🔻زنان اسیر: ۱۷۱ نفر 🔺زنان امدادگر: ۲۲۸۰۸ نفر 🔻زنان پزشک: ۲۲۷۶ نفر 🇮🇷 🌹 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤شهادت امام حسن عسکری(ع) گنبد و گلدسته‌هات دل عالمو می‌بره سینه‌زن‌های تو رو خود مهدی می‌خره 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💌 بوی عطر بِه و پرتقال سرخی دانه‌های انار و خش‌خش برگ‌ها پیشکش پاییزند... یکشنبه‌تون پر روزی♡ ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💌📕💌📕💌 📚 📙 🗞 🔴حاء مشدّد با موضوع زندگانی حکیمه خاتون (س) و حدیثه خاتون (س) است. این کتاب داستانی است که از روزهای پرالتهاب بعد از شهادت امام حسن عسگری و آغاز امامت امام زمان (عج)؛ روایت را آغاز می‌کند و داستانش را با ماجرای تلاش خلیفه وقت برای پیدا کردن امام عصر و به شهادت رساندن ایشان ادامه می‌یابد. 🟢حاء مشدّد حرف‌های تازه‌ای برای مخاطب دارد. این داستان روایت زندگی و زمانه دو امام را مطرح می‌کند که در میان مردم چندان شناخته شده نیست. ⭕️نویسنده زاویه دید خود را در این داستان هوشمندانه انتخاب کرده است و سعی کرده با پردازش داستانی این رویداد، فصلی تازه در روایت این دوران ارائه کند. ♦️خواندن کتاب حاء مشدد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ 📗این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی تاریخی و مذهبی پیشنهاد می‌کنیم. 📘 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🎞 ✂️به‌یاد ماندنی‌ترین دیالوگ فیلم‌های دفاع مقدس در یک قاب 📺 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️📣♦️📣♦️ 📣 🔴دو بانوی مدال‌آور ایران در بازی‌های آسیایی ♦️مهساجاور: خیلی خوشحالیم که اولین مدال را ما کسب کردیم و باعث شد مردم خوشحال شوند. ♦️زینب نوروزی: این مدال رو تقدیم می‌کنم به مردم عزیز ایران که با دعاهاشون برای ما انرژی مثبت فرستادند... 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💫 آرام باش کشتی ما را خدا می راند... 🕊 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔 📚 🦋 💌 سر سفره نشسته و با غذا و فکر و خیال‌های آشوبش کلنجار می‌رفت. کاش واقعا خود بی‌بی واسطه‌ی گفتن موضوع می‌شد و خیالش را راحت می‌کرد. اما واگذار کرده بود به ریحانه و این یعنی که سنگین‌ترین بار دنیا روی شانه‌هایش بود! _چرا نمی‌خوری ریحانه جان؟ کوکو دوست نداری مادر؟ _چرا اتفاقا، دستتون درد نکنه می‌خورم. _داری فقط نگاهش می‌کنی آخه. غذا هست تو یخچال، گرم کنم؟ _نه به زحمت نیفتین. خیلی گرسنم نیست. بی‌بی بشقاب را جلوتر کشید و گفت: _گشنه هم که نباشی باز الان باید به خودت بیشتر برسی تا یکم جون بگیری، اینجوری که نمی‌شه. و بعد با چشم و ابرو اشاره کرد. این اجبار بود که باعث شد ریحانه دچار استرس بشود. قلبش چیزی حدود هزار تا می‌زد. ارشیا همچنان با آرامش کوکوها را بدون نان و با چنگال می‌خورد. بی‌بی با بسم الله و یکی دوتا آخ از درد زانوانش، بلند شد و گفت: _برم یه لقمه ازین غذا برا طیبه خانم ببرم. گمونم دیر از مسجد برگشته و چیزی نپخته. تا شما بخورید برگشتم. انگار با رفتنش موجی از سرما توی اتاق پیچیده بود. صدای تیک‌تاک ساعت کوکی قدیمی روی طاقچه تنها چیزی بود که می‌شنید و بعد تاپ و تاپ‌های قلبش. شاید ارشیا بعد از شنیدن، دیس چینی گل گندمی را از عصبانیت پرت می‌کرد، شایدم هم نه. مثل وقت‌هایی که خیلی عصبی بود در را بهم می‌کوبید و می‌زد بیرون. حتی ممکنه به او حمله کند. حمله می‌کرد؟ نه... این کار از او بعید بود. هرچه می‌شد عیبی نداشت اما دلش می‌خواست که بخیر بگذرد. _چیزی شده ریحانه؟ رنگت پریده. خوبی؟ زبانش را روی لب‌های خشک شده‌اش کشید و گفت: _نه خوبم. _جدیدا مدام خوب نیستی. فکر نکن نمی‌فهمم. وقت گفتن بود! دو سه تا آیه خواند توی دلش و نذر کرد. نذرهایی که هیچ‌وقت یادش نمی‌ماند. صدایش می‌لرزید و نگاهش زوم شده بود روی گوجه‌های حلقه‌حلقه شده‌ی گوشه‌ی بشقاب. _خب... راستش... نمی‌دونم، خوبم ولی... _چته ریحانه؟ بی‌بی چرا بهت چشمک زد؟ کجا رفت الان؟ اگه چیزی هست که باید بدونم خب بگو می‌شنوم. چرا منو احمق فرض می‌کنی؟ نباید با سکوتش بیش از این باعث شک و تردیدش می‌شد. _چیزی که نشده، یعنی شده... ولی بخدا نمی‌دونم چجوری بگم. _چرا؟ _چون می‌ترسم. _از چی؟ نگاهش کرد، ترسناک نبود. شاید کمی هم مهربان بود حتی... _قول میدی که عصبی نشی؟ _پیش پیش قول بدم؟ _آخه احتمالش زیاده. _سعیم رو می‌کنم. _ارشیا من... یعنی ما داریم... پوووف. دست روی پیشانی گذاشت. چشمانش را بست و ادامه داد: _ما داریم بچه‌دار می‌شیم! چشمانش را می‌ترسید که باز کند. زد روی دور تند گفتن: _اون موقع که تو بیمارستان بودی فهمیدم یعنی مطمئن شدم. صدبار خواستم بگم ولی نشد! هر دفعه یه اتفاقی افتاد. دعوا و قهر و افخم و... می‌دونم که حالا توام مثل خودم تعجب کردی ولی خدا شاهده که من از تو بدترم... هنوز تو بهتم. آخه مگه می‌شه؟ معجزه نباشه پس چیه؟ باورم نمی‌شه. باورم نمی‌شه که قراره مادر بشم. دیگر نتوانست خودش را کنترل کند، بغضش ترکید و زد زیر گریه و هنوز با چشمانی که بسته بود منتظر ری‌اکشن همسرش بود... ... 📨 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💌 بسم‌الله... اگر برای ادامه‌‌ دادن زندگی دنبال بهانه‌ای؛ چه بهانه و دلیلی بهتر از وجود خدا؟ فقط کافیه چند لحظه به این‌ فکر کنی که خدا هستُ خدا هستُ خدا هست... ❤️ صبح‌تون به شادی...♡ ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹