هدایت شده از حسین سوزنچی
۲. پرسش و پاسخ.mp3
41.92M
📼فایل صوتی نشست علمی (۲)
▫️تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟
قسمت دوم (پرسش و پاسخ)
پس از بیان برخی از پرسشها از جانب مجری، ابتدا دکتر مستفید که مخالف این نظریه و معتقد به وحدت قرائت نازل شده از جانب پیامبر ص بود حدود نیم ساعت به بیان موضع خویش پرداخت؛ سپس مجری در حدود ده دقیقه جمعبندی کرد و ادامه جلسه در قالب گفتگوهای ده دقیقهای ادامه یافت
در جلسه مکرر به فایل مکتوبی اشاره شد که در اختیار حضار قرار گرفته بود، این فایل در ادامه تقدیم میشود.
@souzanchi
هدایت شده از حسین سوزنچی
تعدد قراءات، عاملی مهم برای صیانت قرآن کریم از تحریف.pdf
3.26M
متن ضمیمه که نسبتا با عجله برای نشست علمی «تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟» (۹ رمضان المبارک ۱۴۴۳) آماده شده، برگرفته از بحثها (و نیز تلفیقی از یادداشتهایی) است که یکی از اساتید حوزه علمیه قم در حدود ۶ سال ارائه فرمودهاند؛ و نه حاوی همه بحثها و نه حاوی همه یادداشتهای مربوطه است و نه هنوز در یک انسجام کامل نگارش شده است؛ بلکه یک ساختار اولیهای تنظیم شد که آن بحثها و یادداشتها تا حد امکان در آن قرار داده شود و البته هم به لحاظ مواد (و هم تاحدود کمتری به لحاظ صورت و ساختار کلی) همچنان در حال تکمیل میباشد؛ و نحوه عبارتپردازی و حتی ارتباط بحثها در بسیاری از موارد باید بازبینی شود و مستندات بحث در بسیاری از موارد باید تکمیل گردد. از این رو، فعلا قابل استناد نیست؛ بلکه صرفا از این جهت که سیر بحثها و شواهد مهمی که ارائه میشود در اختیارتان باشد در اختیار شما قرار میگیرد. خواهشمند است این متن را بدون این مقدمه در اختیار کسی قرار ندهید
@souzanchi
۱۰۷۱) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ 📖
ترجمه
💢ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبر [قابل توجهی] آورد پس بررسی کنید [یا: درنگ نمایید] که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید [= به آنان آسیب برسانید] آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید.
سوره حجرات (۴۹)، آیه۶
۱۴۰۱/۱/۲۷
۱۴ رمضان المبارک ۱۴۴۳
@yekaye
#حجرات_6
🔹فاسِقٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «فسق» در اصل به معنای خروج از حالت اصلیای است که شیء را در معرض ضرر قرار میدهد، چنانکه در مورد رُطَبی که از پوستش بیرون آید، و یا موشی که از لانهاش بیرون آید، به کار میرود.
▪️کلمه «فاسق» عُرفاً به کسی میگویند که اگرچه دین خدا را پذیرفته، اما مرتکب گناه میشود، و اگر هم در مورد کافر به کار رود از باب این است که از احکام فطرت و عقل خارج شده است؛
و از بسیاری از بزرگان اهل لغت مانند ابنالاعرابی یا ابوعبید نقل شده که: این کلمه با اینکه جزء کلمات فصیح است اما در شعر جاهلی یافت نشده و بعد از استعمال قرآن در میان عرب فراوان استفاده شده است؛
و شاید بر این اساس است که برخی اساسا معنای اصلی ماده «فسق» را «خروج از اطاعت خدا» و یا «خروج از احکام شریعت» دانستهاند.
▪️در قرآن کریم، علاوه بر اینکه بارها منافق (مثلا: إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ توبه/۶۷) و گاه مرتکبان گناهان بزرگ (مثلا: نَجَّیناهُ مِنَ الْقَرْیةِ الَّتی كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ؛ انبیاء/۷۴) را «فاسق» خوانده،
اما مکرر «فاسق» را نقطه مقابل «مؤمن» قرار داده است: (مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ، آلعمران/۱۱۰؛ أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ، سجده/۱۸؛ فَآتَینَا الَّذینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ، حدید/۲۷)،
گویی انسان مسلمان، با گناه کردن و خروجش از دستور خدا، از ایمان خارج میشود؛ چنانکه فسق ورزیدن منجر به این میشود که شخص هیچگاه ایمان نیاورد: «كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَی الَّذینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یؤْمِنُونَ» (یونس/۳۳).
▪️شاید در جمعبندی بتوان گفت در ادبیات قرآن کریم، «فاسق» نقطه مقابل «مؤمنی که عمل صالح انجام میدهد» است؛ اعم از کافر، منافق، و مسلمانی که براحتی گناه میکند: «أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما كانُوا یعْمَلُونَ؛ وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ یخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» (سجده/۲۰)
▪️«فسوق» مصدر و به معنای «خروج» و ظاهرا در میانه کفر و عصیان است: «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمانَ وَ زَینَهُ فی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» (حجرات/۷) و درباره معنای آن در آیه «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ» (حجرات/۱۱)، گفتهاند منظور این است که بدنامگذاریای است که به کسی که مؤمن و مسلمان شده، بگویی: ای یهودی! یا ای نصرانی! و یا هر لقب دیگری که او از آن کراهت دارد به او بدهیم [یعنی بعد از ایمان، او را به عنوان شخصی خارج از ایمان، نام دهیم].
🔖جلسه ۶۳۱ https://yekaye.ir/al-kahf-18-50/
@yekaye
🔹فَتَبَینُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «بین» – و به تبع آن، کلمه «بِین» که در زبان فارسی هم رایج است- از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن).
«بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد.
🔖جلسه ۱۱۴ http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه را (که هم در اینجا و هم در آیه ۹۴ سوره نساء آمده است) اگرچه اغلب قراء به صورت به صورت «فَتَبَيَّنُوا» قرائت کردهاند؛
▪️اما در قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه و کسائی) و برخی از قرائات عشر (خلف) و اربعة عشر (حسن و اعمش) و برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود، ابن وثاب، طلحه و عیسی) و نیز از امام باقر ع به صورت «فَتَثَبَّتُوا» قرائت شده است؛ به معنای «درنگ نمایید».
📚مجمع البيان، ج3، ص144 ؛ ، ج9، ص198-199 ؛ معجم القراءات ج 9 ، ص79
@yekaye
درباره تعدد قراءات و وحیانی بودن همه اینها به بحثی که اخیرا بارگذاری شد مراجعه کنید:
https://eitaa.com/yekaye/9411
با توجه به اینکه در این اختلاف قرائت کلمه اساسا عوض شده، مناسب دیدیم که در ادامه کلمه «فَتَثَبَّتُوا» را هم بحث کنیم:
🔹فَتَثَبَّتُوا
اشاره شد که در برخی از قرائات این آیه و آیه ۹۴ سوره نساء این کلمه به صورت «فَتَثَبَّتُوا» قرائت شده است که در این صورت از ماده «ثبت» است؛
▪️با توجه به اینکه «ثبات» نقطه مقابل زوال است (مفردات ألفاظ القرآن، ص171 ) غالبا گفتهاند که ماده «ثبت» دلالت دارد بر دوام و استقرار و باقی ماندن چیزی (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص399 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص5 ).
▪️هرچند برخی دقت بیشتری به خرج داده و گفتهاند معنای محوری این ماده عبارت است از ارتباط چیزی (که غالبا اقتضا و امکان جابجا شدن دارد) با چیزی که همراه آن ویا قائم بدان است یک نحوه ارتباط متین و بدون تزلزل داشته باشد؛ چنانکه وقتی کجاوه بر پشت شتر محکم بسته میشود تعبیر به «ثِبات» میکنند؛ و ثبوت در یک مکان به معنای رسوخ حقیقی است: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» (ابراهیم/24) یا برای کسی را در جایی بستن و نگهداشتن (حبس کردن) تعبیر «تثبیت» به کار میرود: «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوک» (انفال/۳۰) (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۲۹)
▪️فعل این ماده در حالت ثلاثی مجرد (ثَبَتَ یَثبُتُ ثبوت)، لازم است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا» (انفال/۴۵)، «ْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» (نحل/۹۴)؛
و با رفتن به ابواب افعال و تفعیل متعدی میشود که:
▪️در باب تفعیل (تثبیت) توجه اصلی معطوف به جهت وقوع (مفعول به) است: «ثَبِّتْ أَقْدامَنا» (بقره/۲۵۰؛ آل عمران/۱۴۷)، «وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ» (انفال/11)، «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» (محمد/7)، «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً» (اسراء/74)، «إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا» (انفال/۱۲)، «وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبيتاً» (نساء/66)، «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً» (فرقان/32)، «نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا» (نحل/۱۰۲)، «وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَ» (هود/۱۲۰)؛
▪️اما در باب افعال توجه اصلی به جهت صدور فعل از فاعل است: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» (رعد/39)، «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ» (انفال/۳۰) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص6 ؛ المصباح المنير، ج2، ص80 )
🔸ماده «ثبت» به ماده «رسخ» بسیار نزدیک است در تفاوت ثبات و رسوخ گفتهاند که رسوخ کمال ثبات است؛ شاهدش هم این است که بر چیزی که روی زمین مستقر شده باشد «ثابت» میگویند هرچند خیلی بدانجا تعلق و اتصال شدید نداشته باشد؛ اما راسخ چیزی است که ثباتش خیلی قوی و باقی باشد از این رو برای استقرار یک دیوار تعبیر «ثابت» به کار میرود اما در مورد کوه تعبیر «راسخ» استفاده میشود (الفروق في اللغة، ص۲۹۶-297 )
🔸همچنین در تفاوت «کائن» و «ثابت» گفتهاند که ماده «کون» دلالت بر وجود دارد؛ اما ماده «ثبت» لزوما دلالت بر وجود ندارد چنانکه مثلا میگویند فلانی «ثابت النسب» است؛ یعنی نسبش معروف است ولو که خود وی هم اکنون موجود نیست (الفروق في اللغة، ص111 )
📿ماده «ثبت» بر اساس قرائت عاصم ۱۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
▪️البته بر اساس قراءات دیگر این ماده در آیات دیگری نیز به کار رفته است؛ به طور خاص، برخی دیگر از قراءات سبع و عشر ؛ آیات ۹۴ سوره نساء و ۶ سوره حجرات را با کلمه «فَتَثَبَّتُوا» (به جای «فَتَبَيَّنُوا» در سایر قرائتها) قرائت کردهاند؛ یعنی بدین صورت:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في سَبيلِ اللَّهِ فَتَثَبَّتُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَثَبَّتُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (نساء/94)
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَثَبَّتُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» (حجرات/۶)
که در همه این موارد به معنای «بایستید و درنگ کنید و سریع دست به اقدام نبرید» میباشد
📚(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص13)
@yekaye
🔹أنْ تُصیبُوا
قبلا بیان شد که درباره ماده «صوب»
▪️برخی همچون ابن فارس بر این باورند که در اصل دلالت دارد بر «نازل شدن چیزی و در جای خود مستقر شدنِ آن»؛ و سخن و عمل «صواب» (قالَ صَواباً؛ نبأ/۳۸) را هم از این بابت چنین گفتهاند که در جای درست خود قرار گرفته است؛ و بدین جهت است که «صواب» نقطه مقابل «خطأ» میباشد. شاهد مهم این معنا هم کلمه «صَوْب» است که به معنای نزول باران میباشد و از آن کلمه «صَیب» (كَصَیبٍ مِنَ السَّماءِ؛ بقره/۱۹) به معنای ابر بارانزا گرفته شده است؛ و برای هر امری هم که در جای خود مستقر میگردد، تعبیر «صاب» و «أصاب» به کار میرود.
◾️اما دیگران مدار معنای این ماده را «درست» در مقابل خطا قرار دادهاند؛
▪️ مرحوم مصطفوی چنین توضیح داده که «صواب» در مقابل «خطا» است و به معنای جریان یافتن امری بر وفق طبیعت و حق میباشد همان گونه که خطا انحراف و خروج از جریان حق و صحیح است؛ با این اضافه که در ماده «صوب» حدوث ( و نه استمرار) لحاظ شده است. و
▪️ راغب هم بر این باور است که معنای اصلی همین صواب و درست بودن است؛ آنگاه گاهی به اعتبار خود شیء مد نظر است و آن در جایی است که چیزی خودش خوب و پسندیده باشد، مانند اینکه بگویند «عدل صواب است»؛ و گاهی به اعتبار اینکه شخصی قصدی داشته و به حسب رسیدن او به مقصودش مورد توجه قرار گرفته که میگویند «أصاب کذا» یعنی بدانچه میخواست رسید؛ چنانکه تعبیر «أصاب السهم» در جایی است که تیر بهدرستی به هدف برخورد کند. «صَوب» در معنای «نزول باران» هم بارانی که به مقدار نیاز باریده است، و از باب همان «اصاب السهم» است و «صیّب» هم به همین جهت ابر بارانزا نام گرفته است.
▪️«مصیبة» هم به نحو کنایی از مفهوم «اصاب السهم» اقتباس شده، گویی چیزی است که به سمت انسانها پرتاب میشود و به هدف میخورد؛ و تدریجا درباره هر بلایی که به انسان میرسد به کار رفته است «أَ وَ لَمَّا أَصابَتْكُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیها» (آل عمران/۱۶۵)، «فَكَیفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ» (نساء/۶۲)، «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ» (شوری/۳۰).
▪️البته فعل «أصاب» هم در مورد خیر به کار میرود و هم در مورد شر: «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِیبَةٌ» (توبة/۵۰) ، «وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ» (نساء/۷۳) ، «فَیصِیبُ بِهِ مَنْ یشاءُ وَ یصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یشاءُ» (نور/۴۳)؛ و گفته شده اصابت خوبی از باب کلمه «صَوب» (نزول باران) است؛ و اصابت بدی از باب تعبیر «اصاب السهم» میباشد.
▪️این ماده در حالت ثلاثی مجرد (صَابَ یصُوبُ صَوْباً) به معنای جریان یافتن بر مدار صحت و حق است؛
▪️ اما وقتی به باب افعال (أَصَابَ یصِیبُ إِصَابَةً) میرود، نظر اصلی به فاعل است و حیثیت صدور فعل مد نظر است: «وَ ما أَصابَكُمْ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ» (آل عمران/۱۶۶) [إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ؛ هود/۸۱] و
▪️وقتی به باب تفعیل (صَوَّبَ یصَوِّبُ تَصْوِیباً) میرود جهت وقوع و تعلق امر مورد توجه قرار گرفته است.
🔸کلمات «صواب» و «اصابت» به کلمات «مستقیم» و «استقامت» نزدیک است؛ با این توضیح که:
▪️در تفاوت «مستقیم» و «صواب» گفتهاند: «مستقیم» آن چیزی است که بر مدار سنتهای رایج باشد، خواه آن سنت خوب باشد یا بد؛ اما «صواب» فقط در جایی است که بر مدار حسن و صدق عمل شود؛ از این رو امر مستقیم قبیح معنیدار است اما صواب قبیح نداریم.
▪️در تفاوت «استقامة» و «اصابة» هم گفتهاند در اصابت به هدف رسیدن شرط است، اما استقامت به معنای در مسیر ماندن است و لزوما به هدف رسیدن شرط آن نیست.
جلسه ۸۶۸
https://yekaye.ir/hood-11-81/
@yekaye
🔹قَوْماً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قوم» در زبان عربی در دو معنای اصلی به کار رفته است:
یکی به معنای «جماعتی از مردم» [قوم و قبیله] و
دیگری به معنای برخاستن (انتصاب) و عزم و تصمیم.
▫️برخی اصل این ماده را در معنای نقطه مقابل نسشتن (قعود)، یعنی برخاستن و به کاری اقدام کردن (فعلیة العمل)، دانسته و توضیح دادهاند که معنای اول آن از زبان سریانی وارد عربی شده است.
◾️از این ماده مشتقات قرآنی فراوانی به کار رفته است:
▪️«قیام» مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است که انحای مختلفی دارد: یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» ویا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه میزنند»؛
▪️«قیامة» (قیامت) که به معنای برپایی آن ساعت خاص است (وَ یوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ؛ روم/۱۲)، از «قیام» به اضافه «ة» (که علامت «دفعه» است) درست شده، یعنی آنجایی است که انسان یکدفعه قیام میکند؛
▪️«مَقام» به معنای مکانی است که شخص در آن جا میایستد، معادل کلمه «جایگاه» (لا مَقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا، أحزاب/۱۳؛ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ، دخان/۵۱)، که به «جایگاه» از آن جهت که در آن میایستند «مقام»؛ و از آن جهت که در آن مینشینند «مَقعد» (فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیكٍ مُقْتَدِر؛ قمر/۵۵) گفته میشود.
▪️«إِقامَة» در یک مکان هم به معنای ثابت ماندن در آنجاست، (عَذابٌ مُقِیمٌ؛ هود/۳۹) و بر همین اساس «اقامة یک چیز» به معنای حق آن را به طور کامل ادا کردن میباشد «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ» (مائده/۶۸) و «مُقَامَة» (الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ؛ فاطر/۳۵) هم به همان معنای «اقامت» است.
▪️تعبیر «قامَ الرَّجلُ المَرْأَةَ» یا «قامَ علیها» را گفتهاند کاربردی مجازی است که در جایی به کار میرود که مرد متکفل شؤون زن شود و به انجام امور وی اقدام کند؛ که چنین مردی را «قوّام» آن زن گویند» (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ؛ نساء/۳۴).
بدین ترتیب، کلمه «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری ویا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند؛ که اگر با حرف «بـ» بیاید به معنای «متصدی کاری شدن» است: قام بأمر الخلافة، یعنی امر خلافت را به دست گرفت» (در قرآن کریم هم میفرماید: «كُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/۱۳۵) و وقتی با «علی» بیاید آن حالت تسلط و اختیار در دست گرفتن را میفهماند.
در واقع، سه کلمه «قیّم» و «قیّوم» و «قوّام» همگی از قیام گرفته شده و دلالت بر مبالغه و تکثیر دارد: «قوام» که توضیح داده شد؛ «قَیّم» صفت است، به معنای کسی که دیگری به او تکیه داده و پابرجا گردیده و قوام کارش به اوست؛ مانند «ذلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ» (یوسف/۴۰) یا «فِیها كُتُبٌ قَیمَةٌ» (بینة/۳)؛ و «قیّوم» هم صیغه مبالغه در همین معنا میباشد (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیوم؛ بقره/۲۱۴).
🔖جلسه ۳۶۶ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-1/
@yekaye