🌴#حسین_جان به داد ما هم می رسی آیا؟؟!!
👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای #نماز، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها #یه_هویی یاد یک #سیلی محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم...
🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت #شاه_حسین #وای_حسین (شاخصی، واخصی) یک #سیلی سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!!
✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص #جاوید رفیق جینگم، دوست داشتیم #دور_و_بر #دسته حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم،
دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم...
🌓سردسته هیئت #شاه_حسین گویان عموی #جاوید بود..... بهش می گفتند #ناغی_عم_اوغلی، یه مرد قوی هیکل #کفترباز و البته که سیبیلو
روز #عاشورا که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و #جاوید داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ...
👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و #ناغی_عم_اوغلی که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد.
🔦آقا #نقی که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟
#جاوید تا خواست بگه عمو....
سردسته با دست #سنگینش بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!!
😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف #جاوید رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر #اختلافی که با دایی #کفتربازم داشت #محکم و کینه ای زد... بد جور دلم شکست
اما بعدا ها کلا قصه این #سیلی یادم رفته بود تا اون #نصف شبی که یه هو یاد #ناغی_عم_اوغلی و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود #کینه_ای که از #نقی داشتم به دلم افتاد و به خاطر #شاه_حسین گو بودنش بعد سی سال به خاطر #امام_حسین(ع) بخشیدمش!!
🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو #فضای_مجازی بزنم که پیامکی اومد.....
✳️ #جاوید بود 😱 نوشته بود #عمو_نقی فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!!
👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد #ظلمی که بهم شده افتادم و به #دلم انداختند به خاطر #حسین سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!!
🙏و ذهنم در این #ایام_محرم درگیر این شده که #حسین جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟
#خاطرات_محرم
🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون
@yekaz80
🎤ارتباط با ما
@yekaz_80
.
✔️آفتهای #مجازی
زود رسیده بودم خونه حاجی و خسته یه گوشه ای دراز کشیدم، پسر داداشم که اتفاقا باجاناقمه #تبلت به دست اومد سراغم.
👈عمو کمکم می کنی؟ تحقیق #اینترنتی گفته معلم علوم، بایس در مورد دو تا #حیوان تحقیق در بیارم.
زیر چشمی نگاهش کردم و کمی جدی گفتم: موعود خستم و حال ندارم.
گفت چرا عمو؟ یکمی می خوایم تحقیق علمی کنیم دیگه!! مثلا راجع #مرغ . شما که مثل داییت یه جورایی #کفتربازی و راجع پرنده ها یه پا مقاله ای خودت 😂
قشنگ معلوم بود می خواد سریش بشه..... گفت عمو بعدا نگی چرا سر خود رفتی سراغ #گوگل و جستجو و این حرفا
مثلا عصبی شدم و گفتم تقصیر تو نیست معلمی رو که به پسر 14 ساله بگه برو تو #نت بایست.....
برو هر غ... ی می خواهی بکن بذار بخوابم.
اون یکی باجاناقم که یه نمه روشنفکر میزنه گفت: خیلی سخت می گیری مهندس! #فضای_مجازی مثل چاقوئه، مونده چه استفاده ای ازش بکنی.
زیر لب گفتم چاقو نیست اسیده دکتر و ساکت شدم، که موعود گفت: همین دیگه من الان اسید دستمه و بی احتیاطم. کمکم نکنید می پاشم همه جا 😉
👈 من محلش نگذاشتم
خاله اش که دبیر قدیمیه گفت خاله منت نکش، همون #مرغ خوبه، با گوشیش ور رفت و ادامه داد یه مقاله هست "رفتار شناسی مرغ" بزن تو گوگل یه چیزی در بیاریم بنویس خاله...
😈دایی موعود که #ادابازه گفت: دو حیوان گفتند؟ خب یکی #مرغ، یکی هم بزن تو گوگل "پلنگ ایرانی" یا " پلنگ تهرانی" سوژه خوبیه😈
تا موعود گفت چشم دایی، از جا پریدم سمت دایی و گفتم لامصب بچه 14 سالشه، چرت و پرت نگو...
مراد گفت پس مثل بچه آدم کمکش کن تا خراب نشده بچه!
🖌بلند شدم و گفتم یکی که خاله گفت همون راجع #مرغ خوبه، یکی هم بزن " #زنبور_عسل در آیات و روایات" یه مقاله خوب دیده بودم...
رفتم تجدید وضو چرتم بپره، برگشتم دیدم همه خانواده وارد دعوای #مرغ و #زنبور_عسل شدند برا تحقیق موعود که چه عرض کنم در حد پایان نامه داشت روش بحث می شد😁
بخوام همشو نقل کنم داستان میشه، فقط تیتر وار خصوصیات #مرغ و #زنبور_عسل رو با لینک دو تا از مقاله های علمی براتون میارم، جالبه مقایسه به خصوص از جهاتی!!😉😉
🔻 #مرغ و #زنبور_عسل هر دو تولید کننده هستند و هر دو محصول برا انسان مفیده، منتها فواید تخم مرغ کجا و فواید بی شمار #عسل کجا...
🔻 #مرغ ها #گثرت_گرا هستند و در سال حدود 300 تخم می گذارند و بعد از هر تخم گذاشتن با قدقد های #هیجانی و جنجال عالم و آدم را از کاری که کرده اند خبردار می کنند،
🔻 #زنبورها عمدتا #کیفیت_گرا هستند و هر زنبور در طول سال 1 میلی گرم عسل تولید می کند و اهل سر و صدا نیستند.
👌👌 کار #زنبورها تهیه و تحویل #عسل شفادهنده هست #دیربازده و با تاخیر همراه هست و می شود آنها را #اهل_تاخیر نامید ولی #مرغ ها را که همیشه عجله دارند و در حال جنب و جوش کم حاصل، می شود بهشان گفت #اهل_تعجیل!!
🔻 #مرغ ها همه چیز خوار هستند و از دانه و حشره و مارمولک و نجاسات و ... هر چه پیدا کردند می خورند، #زنبورهای عسل فقط از گلها و گیاهان و شهدهای پاک تغذیه می کنند.
🔻مرغ ها ابایی از ارتباطات با جنس مخالف در ملا عام ندارند ولی زنبورها عمدتا به فکر انجام وظایف محوله بوده و ازشان رفتار های آنچنانی دیده نشده!!
🔻 #مرغها تک محصولی اند و زنبورها غیر از #عسل شفادهنده، موم پرفایده، پروپولیس با خواص #ضد_فساد، زهر نیش درمانی و .... نیز تولید می کنند.
🔻 #مرغ ها دوست دارند در جایی تخم بگذارند که محل تخم گذاری دیگران است و جالب اینکه تخم مرغ های دیگر را به زیر خود بکشند!! و گاهی برای تخمگذاری در یک محل خاص بسیار #لجوج و یکدنده می شوند. #زنبورهای عسل با هم نوعان خود اهل دعوا و درگیری نیستند و فقط آنهایی را #نیش میزنند که #ناجوانمردانه وارد حریمشان شده بی جهت اذیت شان کنند،
🔻 #مرغ ها قدرت بالایی در برقراری ارتباط درون گله ای از راه #حرکات_اعضای_بدن (تئاتر و...) و تولید اصوات (آهنگ و ..) دارند.
🔻 #زنبورها در #فرمانبری از فرمانده کل (ملکه) بی همتا و در کار جمعی و تشکیلاتی در جمع 60000 تایی شان بدون درگیری حیرت انگیزند.
🔻برخی #مرغ ها مرض #کانیبالیسم دارند و با رفتار پرخاشگرانه و همراه با خشونت با نوک زدن بقیه سعی در تخلیه روانی خود می کنند که بقیه مرغ های گله نیز با تقلید از آنها دچار بیماری کانیبالیسم می شوند!!
🔻خصوصیت زنبور به فرمایش قرآن از #وحی و تلاش برای بقیه است، #زنبورهای پرستار نوزادان را مراقبت و #تربیت می کنند، زنبوران محافظ لانه را محافظت می کنند، کارگران مشغول ساخت موم هستند و دیگران به جمع آوری شهد و برخی پاک کردن کندو وظیفه شان است، و #مرغ ها با بی نظمی پرسه می زنند، می خورند و می ریزند! و قدقد می کنند و هر جا فرصت پیدا کنند جنجال و #تقابل راه می اندازند!
لینک دو مقاله اصلی👇
🔺 http://yon.ir/OO7mP
و
🔺 http://yon.ir/jAFQQ
🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون
❇️ @yekaz80
هدایت شده از یک نفر از هشتاد میلیون
.
✔️آفتهای #مجازی
زود رسیده بودم خونه حاجی و خسته یه گوشه ای دراز کشیدم، پسر داداشم که اتفاقا باجاناقمه #تبلت به دست اومد سراغم.
👈عمو کمکم می کنی؟ تحقیق #اینترنتی گفته معلم علوم، بایس در مورد دو تا #حیوان تحقیق در بیارم.
زیر چشمی نگاهش کردم و کمی جدی گفتم: موعود خستم و حال ندارم.
گفت چرا عمو؟ یکمی می خوایم تحقیق علمی کنیم دیگه!! مثلا راجع #مرغ . شما که مثل داییت یه جورایی #کفتربازی و راجع پرنده ها یه پا مقاله ای خودت 😂
قشنگ معلوم بود می خواد سریش بشه..... گفت عمو بعدا نگی چرا سر خود رفتی سراغ #گوگل و جستجو و این حرفا
مثلا عصبی شدم و گفتم تقصیر تو نیست معلمی رو که به پسر 14 ساله بگه برو تو #نت بایست.....
برو هر غ... ی می خواهی بکن بذار بخوابم.
اون یکی باجاناقم که یه نمه روشنفکر میزنه گفت: خیلی سخت می گیری مهندس! #فضای_مجازی مثل چاقوئه، مونده چه استفاده ای ازش بکنی.
زیر لب گفتم چاقو نیست اسیده دکتر و ساکت شدم، که موعود گفت: همین دیگه من الان اسید دستمه و بی احتیاطم. کمکم نکنید می پاشم همه جا 😉
👈 من محلش نگذاشتم
خاله اش که دبیر قدیمیه گفت خاله منت نکش، همون #مرغ خوبه، با گوشیش ور رفت و ادامه داد یه مقاله هست "رفتار شناسی مرغ" بزن تو گوگل یه چیزی در بیاریم بنویس خاله...
😈دایی موعود که #ادابازه گفت: دو حیوان گفتند؟ خب یکی #مرغ، یکی هم بزن تو گوگل "پلنگ ایرانی" یا " پلنگ تهرانی" سوژه خوبیه😈
تا موعود گفت چشم دایی، از جا پریدم سمت دایی و گفتم لامصب بچه 14 سالشه، چرت و پرت نگو...
مراد گفت پس مثل بچه آدم کمکش کن تا خراب نشده بچه!
🖌بلند شدم و گفتم یکی که خاله گفت همون راجع #مرغ خوبه، یکی هم بزن " #زنبور_عسل در آیات و روایات" یه مقاله خوب دیده بودم...
رفتم تجدید وضو چرتم بپره، برگشتم دیدم همه خانواده وارد دعوای #مرغ و #زنبور_عسل شدند برا تحقیق موعود که چه عرض کنم در حد پایان نامه داشت روش بحث می شد😁
بخوام همشو نقل کنم داستان میشه، فقط تیتر وار خصوصیات #مرغ و #زنبور_عسل رو با لینک دو تا از مقاله های علمی براتون میارم، جالبه مقایسه به خصوص از جهاتی!!😉😉
🔻 #مرغ و #زنبور_عسل هر دو تولید کننده هستند و هر دو محصول برا انسان مفیده، منتها فواید تخم مرغ کجا و فواید بی شمار #عسل کجا...
🔻 #مرغ ها #گثرت_گرا هستند و در سال حدود 300 تخم می گذارند و بعد از هر تخم گذاشتن با قدقد های #هیجانی و جنجال عالم و آدم را از کاری که کرده اند خبردار می کنند،
🔻 #زنبورها عمدتا #کیفیت_گرا هستند و هر زنبور در طول سال 1 میلی گرم عسل تولید می کند و اهل سر و صدا نیستند.
👌👌 کار #زنبورها تهیه و تحویل #عسل شفادهنده هست #دیربازده و با تاخیر همراه هست و می شود آنها را #اهل_تاخیر نامید ولی #مرغ ها را که همیشه عجله دارند و در حال جنب و جوش کم حاصل، می شود بهشان گفت #اهل_تعجیل!!
🔻 #مرغ ها همه چیز خوار هستند و از دانه و حشره و مارمولک و نجاسات و ... هر چه پیدا کردند می خورند، #زنبورهای عسل فقط از گلها و گیاهان و شهدهای پاک تغذیه می کنند.
🔻مرغ ها ابایی از ارتباطات با جنس مخالف در ملا عام ندارند ولی زنبورها عمدتا به فکر انجام وظایف محوله بوده و ازشان رفتار های آنچنانی دیده نشده!!
🔻 #مرغها تک محصولی اند و زنبورها غیر از #عسل شفادهنده، موم پرفایده، پروپولیس با خواص #ضد_فساد، زهر نیش درمانی و .... نیز تولید می کنند.
🔻 #مرغ ها دوست دارند در جایی تخم بگذارند که محل تخم گذاری دیگران است و جالب اینکه تخم مرغ های دیگر را به زیر خود بکشند!! و گاهی برای تخمگذاری در یک محل خاص بسیار #لجوج و یکدنده می شوند. #زنبورهای عسل با هم نوعان خود اهل دعوا و درگیری نیستند و فقط آنهایی را #نیش میزنند که #ناجوانمردانه وارد حریمشان شده بی جهت اذیت شان کنند،
🔻 #مرغ ها قدرت بالایی در برقراری ارتباط درون گله ای از راه #حرکات_اعضای_بدن (تئاتر و...) و تولید اصوات (آهنگ و ..) دارند.
🔻 #زنبورها در #فرمانبری از فرمانده کل (ملکه) بی همتا و در کار جمعی و تشکیلاتی در جمع 60000 تایی شان بدون درگیری حیرت انگیزند.
🔻برخی #مرغ ها مرض #کانیبالیسم دارند و با رفتار پرخاشگرانه و همراه با خشونت با نوک زدن بقیه سعی در تخلیه روانی خود می کنند که بقیه مرغ های گله نیز با تقلید از آنها دچار بیماری کانیبالیسم می شوند!!
🔻خصوصیت زنبور به فرمایش قرآن از #وحی و تلاش برای بقیه است، #زنبورهای پرستار نوزادان را مراقبت و #تربیت می کنند، زنبوران محافظ لانه را محافظت می کنند، کارگران مشغول ساخت موم هستند و دیگران به جمع آوری شهد و برخی پاک کردن کندو وظیفه شان است، و #مرغ ها با بی نظمی پرسه می زنند، می خورند و می ریزند! و قدقد می کنند و هر جا فرصت پیدا کنند جنجال و #تقابل راه می اندازند!
لینک دو مقاله اصلی👇
🔺 http://yon.ir/OO7mP
و
🔺 http://yon.ir/jAFQQ
🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون
❇️ @yekaz80
هدایت شده از یک نفر از هشتاد میلیون
🌴#حسین_جان به داد ما هم می رسی آیا؟؟!!
👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای #نماز، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها #یه_هویی یاد یک #سیلی محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم...
🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت #شاه_حسین #وای_حسین (شاخصی، واخصی) یک #سیلی سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!!
✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص #جاوید رفیق جینگم، دوست داشتیم #دور_و_بر #دسته حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم،
دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم...
🌓سردسته هیئت #شاه_حسین گویان عموی #جاوید بود..... بهش می گفتند #ناغی_عم_اوغلی، یه مرد قوی هیکل #کفترباز و البته که سیبیلو
روز #عاشورا که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و #جاوید داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ...
👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و #ناغی_عم_اوغلی که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد.
🔦آقا #نقی که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟
#جاوید تا خواست بگه عمو....
سردسته با دست #سنگینش بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!!
😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف #جاوید رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر #اختلافی که با دایی #کفتربازم داشت #محکم و کینه ای زد... بد جور دلم شکست
اما بعدا ها کلا قصه این #سیلی یادم رفته بود تا اون #نصف شبی که یه هو یاد #ناغی_عم_اوغلی و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود #کینه_ای که از #نقی داشتم به دلم افتاد و به خاطر #شاه_حسین گو بودنش بعد سی سال به خاطر #امام_حسین(ع) بخشیدمش!!
🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو #فضای_مجازی بزنم که پیامکی اومد.....
✳️ #جاوید بود 😱 نوشته بود #عمو_نقی فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!!
👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد #ظلمی که بهم شده افتادم و به #دلم انداختند به خاطر #حسین سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!!
🙏و ذهنم در این #ایام_محرم درگیر این شده که #حسین جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟
////////
🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون
@yekaz80
🎤ارتباط با ما
@yekaz_80
هدایت شده از یک نفر از هشتاد میلیون
🌴#حسین_جان به داد ما هم می رسی آیا؟؟!!
👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای #نماز، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها #یه_هویی یاد یک #سیلی محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم...
🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت #شاه_حسین #وای_حسین (شاخصی، واخصی) یک #سیلی سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!!
✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص #جاوید رفیق جینگم، دوست داشتیم #دور_و_بر #دسته حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم،
دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم...
🌓سردسته هیئت #شاه_حسین گویان عموی #جاوید بود..... بهش می گفتند #ناغی_عم_اوغلی، یه مرد قوی هیکل #کفترباز و البته که سیبیلو
روز #عاشورا که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و #جاوید داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ...
👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و #ناغی_عم_اوغلی که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد.
🔦آقا #نقی که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟
#جاوید تا خواست بگه عمو....
سردسته با دست #سنگینش بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!!
😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف #جاوید رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر #اختلافی که با دایی #کفتربازم داشت #محکم و کینه ای زد... بد جور دلم شکست
اما بعدا ها کلا قصه این #سیلی یادم رفته بود تا اون #نصف شبی که یه هو یاد #ناغی_عم_اوغلی و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود #کینه_ای که از #نقی داشتم به دلم افتاد و به خاطر #شاه_حسین گو بودنش بعد سی سال به خاطر #امام_حسین(ع) بخشیدمش!!
🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو #فضای_مجازی بزنم که پیامکی اومد.....
✳️ #جاوید بود 😱 نوشته بود #عمو_نقی فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!!
👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد #ظلمی که بهم شده افتادم و به #دلم انداختند به خاطر #حسین سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!!
🙏و ذهنم در این #ایام_محرم درگیر این شده که #حسین جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟
////////
🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون
@yekaz80
🎤ارتباط با ما
@yekaz_80
🌱
📌 #عشق_مجازی در #فضای_مجازی
کلا حس زیبا دوستی و اینی که انسان نوعا از زیبایی خوشش میاد و گاها عاشق زیبایی میشه ( فرقی نمی کنه اون زیبایی طبیعت باشه ، دختر باشه ، پسر باشه ، گل باشه یا نقاشی زیبا باشه. صوت زیبا باشه یا صورت زیبا) دلیل داره.
👈 علاقه شدید و عشق، علت اساسی و ریشه فطری و درونی داره. که بایست بهش توجه کرد و ازش استفاده نمود.
ریشه زیبادوستی این هست که انسان در فرآیند آفرینش از مجاورت زیبای مطلق و مطلق زیبایی ها پایین آمده و سیر نزولی کرده تا به این دنیای خاکی رسیده است.
انسانی که پیش خدا بوده، آنهم خدایی که همه زیبایی هارو با هم داره الان به خاطر پرده ها و حجاب های مادی نمی تونه لذت با خدا بودن رو بچشه و درک کنه،
👌 ولی از درون و فطرتا دانسته یا ندانسته شدیدا دنبال لذت رسیدن به مبدء زیبایی هاست.
یعنی لذت با خدا بودن رو دنبال میکنه. منتها در مصادیق اشتباه میکنه و دنبال نشانه یا مظاهر و جلوه های خدا میرود؛
و این خلاصه علت #عشق_مجازی است، علاقه شدید به معیارهای برتر و اشتباه در مصادیق،
📌و اینکه می شود با عبور از مصادیق مجازی به مصداق واقعی #دوست_داشتنی رسید خود داستان دیگری است!
امّا
✍عشق مجازی به خودی خود آفت های فراوان دارد که عبور از گذرگاه آن سخت است، لکن وقتی عشق مجازی در #فضای_مجازی اتفاق می افتد، آفتها ضریب تصاعدی می گیرند شدید؛
📌زمانی که معشوقِ مجازی مصداقش نیز مجازی است و ناشناخته، #جوانکان_عاشق فقط خوبی ها و زیبایی های معشوق را که خودش به صورت خودآگاه نشان می دهد، می بینند و اتفاقا چون فقط خوبی می بینند بر عطش عاشقان افزوده می شود!
👌در موارد شدیدتر عشق، جوانکانِ عاشقِ خسته از معشوقه های پیر و بدعهد، حتی زیبایی ها و خوبی هایی که خود معشوقِ نگون بخت، ادعایش را ندارد به اغراق از او نقل کرده به قبله آمالِ خود می چسبانند😊
مخلص کلام #عشق_مجازی در فضای مجازی آفت های فراوان دارد، و
👌 آفت بد آن ناکامی های بعد #وصال_احتمالی است،
که معشوق اگر هم بتواند زیبا جلوه کند و خوبی ارائه دهد، شما در دوران خوش #نامزدی آنچنان از او قدّیس ساخته اید، که قانع نگشته و سرخورده و نا امید خواهید شد!!
👌و آفت بدتر عاشق شدنِ مجازی در #فضای_مجازی زمانی است که بزرگترهایِ مطّلع از وضعیّتِ حقیقیِ معشوق #صلاح نمی دانند کار آشنایی ادامه یافته و #نامزدی محقق شود،
که شما باز قانع نشده و به بزرگترهایتان نیز بدبین خواهید شد! و یحتمل سرخورده و نا امیدتر از قبل!!
++++
🔻کانال یک نفر از هشتاد میلیون
🔻 @yekaz80
✍ارتباط با ما
🔻 @yekaz_80
✍حکایت امروز #سعید_محمدی ها،(برشی از یادداشت #عشق_مجازی در #فضای_مجازی )👇
📌مخلص کلام #عشق_مجازی در فضای مجازی آفت های فراوان دارد، و
👌 آفت بد آن ناکامی های بعد #وصال_احتمالی است،
که معشوق اگر هم بتواند زیبا جلوه کند و خوبی ارائه دهد، شما در دوران خوش #نامزدی آنچنان از او قدّیس ساخته اید، که قانع نگشته و سرخورده و نا امید خواهید شد!!
👌و آفت بدتر عاشق شدنِ مجازی در #فضای_مجازی زمانی است که بزرگترهایِ مطّلع از وضعیّتِ حقیقیِ معشوق #صلاح نمی دانند کار آشنایی ادامه یافته و #نامزدی محقق شود،
که شما باز قانع نشده و به بزرگترهایتان نیز بدبین خواهید شد! و یحتمل سرخورده و نا امیدتر از قبل!!
لینک کلّ یادداشت
👉 https://eitaa.com/yekaz80/1757
#سعید_محمد
#سردار_جوانی
++++
🔻کانال یک نفر از هشتاد میلیون
🔻 @yekaz80
✍ارتباط با ما
🔻 @yekaz_80
هدایت شده از یک نفر از هشتاد میلیون
🌴#حسین_جان به داد ما هم می رسی آیا؟؟!!
👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای #نماز، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها #یه_هویی یاد یک #سیلی محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم...
🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت #شاه_حسین #وای_حسین (شاخصی، واخصی) یک #سیلی سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!!
✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص #جاوید رفیق جینگم، دوست داشتیم #دور_و_بر #دسته حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم،
دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم...
🌓سردسته هیئت #شاه_حسین گویان عموی #جاوید بود..... بهش می گفتند #ناغی_عم_اوغلی، یه مرد قوی هیکل #کفترباز و البته که سیبیلو
روز #عاشورا که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و #جاوید داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ...
👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و #ناغی_عم_اوغلی که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد.
🔦آقا #نقی که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟
#جاوید تا خواست بگه عمو....
سردسته با دست #سنگینش بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!!
😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف #جاوید رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر #اختلافی که با دایی #کفتربازم داشت #محکم و کینه ای زد... بد جور دلم شکست
اما بعدا ها کلا قصه این #سیلی یادم رفته بود تا اون #نصف شبی که یه هو یاد #ناغی_عم_اوغلی و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود #کینه_ای که از #نقی داشتم به دلم افتاد و به خاطر #شاه_حسین گو بودنش بعد سی سال به خاطر #امام_حسین(ع) بخشیدمش!!
🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو #فضای_مجازی بزنم که پیامکی اومد.....
✳️ #جاوید بود 😱 نوشته بود #عمو_نقی فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!!
👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد #ظلمی که بهم شده افتادم و به #دلم انداختند به خاطر #حسین سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!!
🙏و ذهنم در این #ایام_محرم درگیر این شده که #حسین جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟
#خاطرات_محرم
🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون
@yekaz80
🎤ارتباط با ما
@yekaz_80