eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
269 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
: قسمت اول 💟 ✔ 🌸 «...کمی هم درباره‌ی روحیات بگویم. در پایگاه سپاه مریوان اتاق خیلی کوچکی برای استراحت بود و یک دفتر خیلی معمولی که همیشه در آنجا سرپا می‌ایستاد و کارها را انجام می‌داد. همه هم به آنجا رفت‌و‌آمد می‌کردند. خدا رحتمش کند یا اگر زنده است، ان‌شاءالله خدا سلامتش بدارد! روح بزرگی داشت‌. در مجموع، رزمندگان کمی داشتیم که چنین روحیات بزرگی داشته باشند و بتوانند با اراده‌ی قوی و با سرعت عمل لازم، در راه و هدفی که دارند گام بردارند. او بیش از بقیه دوراندیش و نگاهش به آینده خیلی عمیق‌تر از دیگران بود. خستگی‌ناپذیریِ این شهید بزرگوار زبانزد شد و به دشمن فرصت هیچ کاری نمی‌داد. دائم در تلاش بود که زمان را از دست دشمن بگیرد. اراده‌ی قوی و پشتکار داشت. توی کار با تثبیت و تحکیم، فعالیت‌هایش را پیش می‌بُرد؛ ولی در روابط عاطفی و اخلاقی و انسانی این‌طور نبود. هر فردی که مدتی کنار ایشان می‌ماند، شیفته‌ی این مرد می‌شد. در موقعیت کار با هیچ کسی رودربایستی نداشت. حتی یادم هست که در اداره و سازمان‌های دولتی اگر تعلل می‌کردند، با رئیس بیمارستان، فرماندار، بخش یا هر مسئول دیگری که بود، به شدت برخورد می‌کرد که چرا وظیفه‌اش را درست انجام نمی‌دهد. در زمینه‌ی وظیفه‌شناسی بسیار حساس بود. در اجرای وظیفه‌ی افراد، چهارچوبش این بود که کار باید با صحت و سلامت و دقت انجام شود...» 🌸 ✔ - به روایت سردار حسن رستگارپناه برگرفته از کتاب جذاب و عزیز 🕊 ، صفحه ۱۲۴ ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
: قسمت اول 💟 ✔ 🌸 «...کمی هم درباره‌ی روحیات بگویم. در پایگاه سپاه مریوان اتاق خیلی کوچکی برای استراحت بود و یک دفتر خیلی معمولی که همیشه در آنجا سرپا می‌ایستاد و کارها را انجام می‌داد. همه هم به آنجا رفت‌و‌آمد می‌کردند. خدا رحتمش کند یا اگر زنده است، ان‌شاءالله خدا سلامتش بدارد! روح بزرگی داشت‌. در مجموع، رزمندگان کمی داشتیم که چنین روحیات بزرگی داشته باشند و بتوانند با اراده‌ی قوی و با سرعت عمل لازم، در راه و هدفی که دارند گام بردارند. او بیش از بقیه دوراندیش و نگاهش به آینده خیلی عمیق‌تر از دیگران بود. خستگی‌ناپذیریِ این سردار بزرگوار زبانزد شد و به دشمن فرصت هیچ کاری نمی‌داد. دائم در تلاش بود که زمان را از دست دشمن بگیرد. اراده‌ی قوی و پشتکار داشت. توی کار با تثبیت و تحکیم، فعالیت‌هایش را پیش می‌بُرد؛ ولی در روابط عاطفی و اخلاقی و انسانی این‌طور نبود. هر فردی که مدتی کنار ایشان می‌ماند، شیفته‌ی این مرد می‌شد. در موقعیت کار با هیچ کسی رودربایستی نداشت. حتی یادم هست که در اداره و سازمان‌های دولتی اگر تعلل می‌کردند، با رئیس بیمارستان، فرماندار، بخش یا هر مسئول دیگری که بود، به شدت برخورد می‌کرد که چرا وظیفه‌اش را درست انجام نمی‌دهد. در زمینه‌ی وظیفه‌شناسی بسیار حساس بود. در اجرای وظیفه‌ی افراد، چهارچوبش این بود که کار باید با صحت و سلامت و دقت انجام شود...» 🌸 ✔ - به روایت سردار حسن رستگارپناه برگرفته از کتاب جذاب و عزیز 🕊 ، صفحه ۱۲۴ ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat