💗 حاج احمد 💗
#تسلط_شهید_شهبازی_روی_نهجالبلاغه_و_قرآن 🔰
☆
♡
💠 شهبازی تسلط و احاطهی جالبی در حد یک استاد کارکشته معارف اسلامی بر زوایای #نهجالبلاغه داشت. همچنین با مهارت فوقالعادهای که در بیان و تفهیم مفاهیم کلیدی نهج از جمله خلقتِ کائنات، زمین و آسمانها، کوهها و دریاها و آفرینش آدم از خود نشان میداد، همه را مات و مبهوت و در سکوت کامل، به خود جلب میکرد. او آنچنان انس و الفتی با نهج پیدا کرده بود که موضوعات مطروحه کتاب را به زبان روز و عامه فهم، بدون لغزیدن به ورطهی تفاسیر بیبنیاد و مندرآوردی از کلام امیر، به دیگران ارائه میداد. به طوریکه با برگزاری مرتب جلسات توسط #حاج_محمود_شهبازی ، به یک کلاس عقیدتی، اخلاقی و سیاسی مبنایی فوقالعاده سودمندی مبدّل گشت که شاگردانش در سپاهِ همدان، برای شرکت در آن جلسات سر و دشت میشکستند.
♡
☆
✍ با تخلیص و اختصار از بیانات گهربار #سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و درخشان #مهتاب_خین ، صفحات ۱۴۵ و ۱۴۶.
#سردار_شهید_حاج_محمود_شهبازی
@yousof_e_moghavemat
#سایه_حاجاحمد 👤
☆
♡
#تقی_رستگار_مقدم از دوران مریوان تا آن سفر بیبازگشت به سوی بیروت، همه جا مثل سایه همراه #حاج_احمد میرفت.
یادش به خیر...
برادرمان «تقی رستگار مقدّم» واقعاً رزمندهای همه فن حریف بود. هم مربی ورزش و مسئول واحد آموزش تیپ ما بود، هم دستی در تعمیر و بازسازی تسلیحات معیوب تیپ داشت و هم در حکم مسئول روابط عمومی آقای #متوسلیان شناخته میشد. رزمندهای بود چابک، بانشاط و ذوالفنون. هر کاری که فکرش را بکنید، از دست تقی رستگار برمیآمد.
《》
🏷 برگرفته از کتاب فاخر و ارزشمند #مهتاب_خین به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی ، صفحه ۴۳۷.
•°•
°•°
📸 گلزار بهشتزهرای تهران - سردار #حاج_احمد_متوسلیان و تقی رستگار مقدّم.
☆
☆
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#انس_با_قرآن 🔰
☆
♡
عشق عجیبی به #تلاوت_قرآن داشت. از هر فرصتی برای این عشقبازی استفاده میکرد. آنقدر با قرآن مانوس بود که شبها و سحر، بچههای سپاه میآمدند و پشت اتاقک فرماندهی، به لحن شیوا و صوت گرم #حاج_محمود_شهبازی گوش میدادند. تلاوتهای او، دلها را به بام ملکوت میبرد. عجیب صمیمی و بیتکلّف بود و در ظرف مدت کوتاهی در بین بچههای سپاه همدان محبوبالقلب شد. سر شب به منزل بچههای سپاه زنگ میزد و میگفت:
"فلانی! امشب خونه تشریف دارید؟ من میخوام شام بیام خونهی شما. بابا مُردیم از بس این غذاهای بیخاصیت آشپزخانهی سپاه را خوردیم..."😅
☆
♡
💠 با تخلیص و اختصار از کتاب فاخر و ارزشمند #مهتاب_خین ، خاطرات حبیب سپاه سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی
سردار #شهید_حاج_محمود_شهبازی
#شهید_محمود_شهبازی
@yousof_e_moghavemat
#کابوس_منافقین_همدان 😰
☆
♡
وقتی فرمانده سپاه همدان شد، خیلی مقتدرانه با شورشهای مسلحانهی منافقین برخورد کرد. منافقین اعلامیه داده بودند که روزی ۳۰ ترورِ انقلابی انجام خواهیم داد. مشخصاً خیابان بوعلی، پاتوق عمدهی طرفدارانِ منافقین بود.
#حاج_محمود_شهبازی هر روز عصر، ملبّس به لباس سپاه، میآمد و نیروهایش را با لباس فرمِ سپاه راهی خیابانها میکرد. آنقدر از خودباختگی نفرت داشت که حتّی اجازه نمیداد اعضای سپاه محاسنشان را کوتاه کنند و یا حین خروج از سپاه، لباس پاسداری را از تن درآورند.
خودش جلو میافتاد و با نیروهایش، توی خیابانهای ناامن شهر قدم میزد.
هدفِ ضدانقلاب، مرعوب کردنِ انقلابیون بود.
هدفِ #شهبازی ، عقیم کردنِ سیاستِ ارعابِ تروریستها...
و سرانجام این #محمود_شهبازی بود که طلسم ارعاب تروریستها را شکست و آنها را ناکام گذاشت...
🚩
🌤
🏷 از کتاب ارزشمند و خواندنی #مهتاب_خین با تخلیص و اختصار.
☆
♡
سردار #شهید_حاج_محمود_شهبازی
#شهید_محمود_شهبازی
@yousof_e_moghavemat
#احمد_متوسلیان_آدم_خیلی_جدیی_بود 😠
⚠️ اصولاً آقای متوسلیان آدم خیلی جدّییی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او میکرد؛ به شرط این که شائبهی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم میخندید. امّا اینکه خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!.
چه اینکه اگر در موقعیتی جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی میکرد، درجا به طرف نهیب میزد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید.
با همین یک توپی که میبست، همه ماستها را کیسه میکردند.
😅
🖐
○ به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب #مهتاب_خین ، صفحه ۴۷۴
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#همت_حرف_و_عملش_یکی_بود 🚩
☆
♡
«...وقتی در #دوکوهه مستقر شدیم، چیزی به نام سرویسبهداشتی و دستشویی اصلاً وجود نداشت. بچهها در چالهچولههای بیابانی پشت دوکوهه رفع حاجت میکردند.
#حاج_همت که این وضع را دید، خودش دست به کار شد. رفت از بچههای ارتش، بیل و کلنگ امانت گرفت، لباس فرمش را درآورد و شروع کرد کندن. کسی که رئیس ستاد #تیپ_۲۷ بود و بچهها حرمت خیلی زیادی به او قائل بودند. از صبح کلّهی سحر بیدار میشد و تا غروب، بیل و کلنگ دائم دستش بود و چند روز پیاپی فقط میکَند. کل بدنش خیس عرق میشد و بچهها میریختند سرش تا بیل و کلنگ را از دستش بگیرند، امّا مگر کسی میتوانست؟!! اصلاً و ابداً!!!
خلاصه، این کارِ #حاج_همت همه را ترغیب کرد که در احداث دستشویی پای کار بیایند و ما توانستیم به اندازهی کافی برای سه چهار هزار بسیجی که قرار بود به زودی به #دوکوهه اعزام شوند، دستشویی و سرویسبهداشتی آماده کنیم و این ممکن نشد، مگر به یمن احساسِ مسئولیت شدید #حاج_همت نسبت به رفع این مشکل...»
🌸
✔
🔸️فرازی از فرمایشات سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و درخشان #مهتاب_خین / با تخلیص و اختصار😍
•°•
°•°
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#شهید_همت
@yousof_e_moghavemat
#چرا_بسیجی_ها_عاشق_همت_بودند ؟ ❤
☆
♡
👈 بسیجیها، #حاج_همت را بیشتر از این بابت میشناختند و قبولش داشتند که میدیدند حرفی نمیزند، مگر آنکه خودش زودتر و پیگیرتر از همه، به آن حرف عمل کرده.
این بود که محبّت او را به دل میگرفتند و اگر از آنها میپرسیدی #همت یعنی چه؟ به شما جواب میدادند:
#همت یعنی فرماندهای #بسیجی که حرف و عملش یکی است.
خدا گواه است یک سرِ سوزن از همین کارهای #همت برای جلب انظار و تظاهر نبود. او همین کارهای شاق را هم با تمام عشق و علاقهاش، صرفاً به نیّت جلب رضای خدا انجام میداد.
عاشق خدا بود این مرد.
معروف بود به اینکه عاشق بسیجیهاست.
چه اینکه هنوز هم #همت را به همین صفتش میشناسند. امّا به خدا قسم، همین عشق شدید او به بسیجیها هم، از سر معرفتی بود که با شأن و جایگاه الهی این مجاهدین خاکیپوش حضرت امام (ره) داشت. (از بیانات شیوای سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب #مهتاب_خین )
🌤
🚩
📷 تصویری بسیار دلنشین و گرانقدر از حضور فرمانده #لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ #شهید_حاج_همت در کنار فرمانده گردان عمّار و نیروهایش #شهید_اسماعیل_لشکری ، تابستان ۱۳۶۲ - قبل از عملیات والفجر۴- اردوگاه کوهستانی قلّاجه.
☆
♡
#شهید_همت
#حاج_همت
@yousof_e_moghavemat
#حساسیت_احمد_متوسلیان_روی_اعداد_و_ارقام 😉
4️⃣
0️⃣
0️⃣
#احمد_متوسلیان در مهر سال ۵۹ به ارتفاعات #قوچ_سلطان زد تا آنجا را بگیرد. موفق نشد.
۹ ماه بعد، دوباره در تدارک حملهای مشترک با ارتش بود تا آنجا را فتح کند.
نیرو هم نداشت و ۴۰۰ نفر یعنی در حد یک گردان نیرو میخواست برای تصرّف آنجا.
به هر دری هم میزد، نیرو جور نمیشد.
دست آخر، دست به دامن #حسین_همدانی در سپاه همدان شد.
وقتی هم که #حاج_احمد_متوسلیان به آدمی عدد میداد و میگفت ۴۰۰ نفر، توقع داشت عین ۴۰۰ نفر نیروی رزمنده را تحویل بگیرد. اصولاً آدمی بود که وقتی روی امری به قول امروزیها zoom میکرد، میخواست آن امر به هر قیمت ممکن اجرا بشود...
😍
🌸
👈 با تخلیص و اختصار از کتاب ارزشمند و گرانقدر #مهتاب_خین ، صفحه ۱۷۰
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#گلایه_شهید_همدانی_از_بچه_مسلمانها 🚩
☆
♡
«با کمال تأسف، این روزها #شوق_مطالعه و به روز رسانیدن سطح معلومات عقیدتی، فلسفی و سیاسی، در بین بچّهمسلمانهای ما، فوقالعاده رقیق و کمرنگ شده. اکثرشان طرفدار روزنامههای جنجالی و سیاسی کار شدهاند. آن باسوادترهایشان هم، خیلی که همّت کنند، آثار شبه فلسفی و اصالتاً ژورنالیستی نویسندگان مکاتب انحرافی غرب و مترجمین درجه چهارم مدعی روشنفکری را تورقی میکنند و دلشان خوش است که کلاسِ فهمشان، خیلی بالاست.
آرزوی آدمهایی مثل من این است که دستکم بچهبسیجیهای باهوش و مخلص نسل جدید، که برای تهیه چند پوستر از سرداران شهید دفاع مقدس سر و دست میشکنند و هر هفته، شبهای جمعه با وجود دست تنگی، برای رفتن بر سر مزار آن عزیزان کلی وقت و پول هزینه میکنند، بیایند و با سیرهی عقیدتی و سلوک عملی سردارانی مثل #متوسلیان ، #شهبازی ، #همت و سایرین آشنا بشوند.
در زمانهی پر فتنهای که گفتمان حاکم بر آن، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بر شبیخون و تهاجم و قتل عام فرهنگی مبتنی است، این بچهها با دلخوش کردن به چند روزنامه جنجالی، ادبیات شعاری، نوارهای نوحه و تعدادی پوستر و برچسب تصویری، کاری از پیش نمیبرند.
اینها باید مثل احمد، محمود و همّت، خودشان را به سلاح دانش و بینش روزآمد، برای حضور در میدان این کارزار فرهنگی ما با تمدن صهیونیستی - مادی غرب مجهز کنند، و الا فردا خیلی مغبون میشویم.»
♡
♡
🔊 مصاحبه با #شهید_مدافع_حرم ، سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی به نقل از کتاب ارزشمند و فاخر #مهتاب_خین نوشتهی مستطاب ارجمند، جناب آقای #حسین_بهزاد 🏷
#بچه_بسیجی
@yousof_e_moghavemat
#تعصب_خاص_حاج_احمد_روی_اسم_تیپ 🤗🚩
«... #حاج_احمد نسبت به نام تیپ خودش، تعصب بسیار زیادی داشت. خدا گواه است هیچوقت از او نشنیدم بگوید #تیپ_۲۷ یا تیپ حضرت رسول.
مُصِر بود با کلماتی شمرده بگوید #تیپ_محمد_رسول_الله .
میگفت: این اسم مظهر قدرت این تیپ است و به رزمندگان تیپ ما برکت میدهد. من از نامگزاری یگان خودمان به این نام نیّت مهمی داشتم؛ دلم میخواست تا هر زمان که جنگ ادامه پیدا کند، در هر جا اگر اسم این تیپ آورده شود، گوینده و شنوندگان ملزم شوند بر جمال دلآرای خاتمالانبیا صلوات بفرستند، تا من هم در ثواب آن شریک بشوم.
او یک چنین نیّتی داشت. حالا چون بعد از گذشت ۲۴ سال، هنوز هم شهادتِ او رسماً و قطعی اعلام نشده، بنده به یاد #حاج_احمد_متوسلیان و شادی ارواح طیبهی همهی همرزمان شهیدمان در #تیپ۲۷_محمد_رسول_الله (ع) صلوات میفرستم...»
#اللهم_صل_على_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
☆
♡
✅ از بیانات شریف و نورانی #شهید_مدافع_حرم سردار سرلشکر پاسدار #شهید_حاج_حسین_همدانی به نقل از کتاب ارزشمند و فاخر #مهتاب_خین ، صفحه ۴۹۸
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_و_امام_شهدا_صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@yousof_e_moghavemat
#مبارزه_با_نفس 🚩
☆
♡
قرار بود آقای #محمدعلی_رجایی ( #نخست_وزیر کشور ) جهت بازدید از ادارات و نهادهای استان، به همدان بیاید. مصرّانه گفته بود که باید دیداری هم با برادرانم در سپاه داشته باشم و ناهار را هم در کنار آنها بخورم.
وقتی آمد، در سپاه غلغلهای شد. او شخصیتی داشت که هر آدم صاحب فطرت و شریفی دوستش داشت. وقتی فهمیدیم آقای رجایی ناهار پیشِ ماست، بلافاصله دست به کار شدیم و به برادرمان آقای حجّت ترکمان؛ مسئول آشپزخانه سپاه پیغام فرستادیم، لااقل نیمروی خوبی برای آقای رجایی درست کند.
آقای رجایی به محض اینکه شنید برای ایشان سفارش تهیهی غذای جداگانه دادهایم، خیلی جدی برگشت پرسید:
"غذای امروز شما چیست؟"
یکی از بچهها نتوانست جلوی دهانش را بگیرد و گفت: سیبزمینی و تخممرغ آبپز.
خیلی ناراحت شد و گفت:
"پس چرا میخواهید برای من تخممرغ نیمرو کنید؟ این کارها از شما برادرهای من بعید است!"
خلاصه بچهها مجبور شدند همان سیبزمینی و تخممرغ آبپز را بیاورند.
بعدش ایشان گفتند:
"به خدا قسم اگر نیمرو درست میکردید، من اینجا هم غذا نمیخوردم."
☆
♡
🏷 به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب #مهتاب_خین صفحات ۱۳۱ و ۱۳۲ با تخلیص و اختصار.
•°•
°•°
#شهید_رجایی
#زندگی_ساده
#زندگی_شهدایی
#شاگرد_مکتب_خمینی
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavemat
#باید_بروی_عیادت_مادرت 😠
💨
🚙
حاجمحمود شهبازی وابستگی عاطفی بسیار شدیدی به مادرش داشت. چند روز مانده به عملیات فتحالمبین از اصفهان تماس گرفتند و به او گفتند حال مادرت اصلا خوب نیست و اگر میتوانی، حتما بیا عیادت مادر.
حاجمحمود هم مدام به تعویق میانداخت و هرگاه بحث این قضیه میشد، طفره میرفت.
دست آخر، وقتی #حاج_احمد_متوسلیان از این قضیه مطّلع شد، آمد و با یک تاکید شدیدی به او گفت:
«حاجآقا شهبازی! شما هرچه سریعتر، شده برای ۴۸ ساعت، برو سری به اصفهان بزن و از مادرت عیادت کن.»
امّا حاجمحمود زیر بار نرفت و گفت:
«الآن حضور من در تیپ، ضرورت بیشتری دارد. اگر بروم، تو و #حاج_همت تنها میمانید. بعدِ عملیات میروم.»
#حاج_احمد این بار گفت:
«باباجان! حرف گوش کن. شما برو، من از شرفم ضمانت میدهم به محض این که از ردهی بالا خبر قطعی روز و ساعت شروع حمله را به ما بدهند، خبرش را تلفنی به تو در اصفهان میدهم تا هرچه سریعتر، خودت را به ما برسانی.»
هرچه حاجی به او تاکید کرد، قبول نکرد. طوری شد که در آن چند روز، حاجی با شهبازی قدری با دلخوری صحبت میکرد.
حاجمحمود هم با آن شیطنت و بازیگوشی خاص خودش میگفت:
«اشکال ندارد! فعلا کسی بهونه دست احمد نداده که سرش یه دادی بکشه!! قول میدم بهتون همچین که سر یکی دو نفر هوار بکشه، تنگی خُلقِش درست میشه!...»😅
👈 برگرفته از متن مصاحبهی با سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و فاخر #مهتاب_خین ، صفحات ۴۷۱ و ۴۷۲ با تخلیص و اختصار.
#شهید_محمود_شهبازی نفر اول ایستاده از سمت راست
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_همدانی
@yousof_e_moghavemat