eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
269 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباست ؛ رَبّنای لحظات افطار که فرا می‌رسد مناجات‌های عارفانه شهدا را در ذهنمان مرور کنیم: خدایا ! آنانکه به من بدی کردند مرا هوشیار کردند، آنانکه از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند آنانکه به من بی‌اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند آنانکه به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند ؛ پس خدایا ؛ به همه اینان که باعث تعالی دنیا و آخرت من شدند خیر و نیکی برسان ... @yousof_e_moghavemat
به مناسبت سالروز شهادت شهید چمران ارسالی یکی از اعضای محترم کانال یوسف مقاومت(حاج احمد) @yousof_e_moghavemat
🌹چهره‌ها به روایت رهبر معظم انقلاب| شهید مصطفی چمران ♦️هم عشق، هم عقل! ♦️«اینجوری بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی‌رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود... دانشمند بسیجی این است... در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است... هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل.» ۱۳۸۹/۰۴/۰۲ 🗓 سی و یکم خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۶۰ @yousof_e_moghavemat
⭕️ تصویر کمتر دیده شده از تبلیغات شهید چمران در انتخابات مجلس @yousof_e_moghavemat
دوم تیرماه ۱۳۸۹ 🎙نقل خاطره رهبر انقلاب از اولین حضور خود در جبهه👇 💠 وقتی لباس نظامی بر تن کردم. 🎤 [ما به اتفاق شهید چمران] با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم می شود بیایم؟ چون فکر نمی کردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم می شود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم. یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. @yousof_e_moghavemat
🕊🌷 ◽️برای نماز که می‌ایستاد، شانه‌هایش را باز می‌کرد و سینه‌اش را می‌داد جلو. یکبار بهش گفتم "چرا سر نماز این طور‌ می‌کنی؟" ◽️گفت: وقتی می‌خوانی مقابل ارشدترین ذات ایستاده‌ای. پس باید خبردار بایستی و سینه‌ات صاف باشد." 📚کتاب چمران، جلد۱، ✍️از مجموعه کتب يادگاران @yousof_e_moghavemat
🔹 ، عکاس، خبرنگار، رزمنده و معاون عملیات ستاد جنگ های نامنظم ▫️او در آغاز جنگ همگام و همدوش در خوزستان حضور داشت و لحظات ناب صحنه های نبرد را به تصویر کشید به مناسبت روز جهانی توسعه اطلاعات @yousof_e_moghavemat
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏چنان زندگی کن که کسانی که تو را می‌شناسند و خدا را نمی‌شناسند، به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند. @yousof_e_moghavemat
615.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 مشکلات انسان های کوچک را متلاشی می‌سازد و انسان های بزرگ را متعالی... @yousof_e_moghavemat
📗کتاب صوتی به قلم شهید دکتر مصطفی چمران 🎤گوینده : 🎵موسیقی تیتراژ: سیمرغ 🎵موسیقی متن : قطعاتی از موسیقی متن فیلم های سینمایی؛ از کرخه تا راین/ بوی پیراهن یوسف / آژانس شیشه ای / خداحافظ رفیق ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 📗📗 یکی از جذاب ترین کتب نوشته شده در وصف شهید چمران، کتابی است با عنوان «رقصی چنین، میانه ی میدانم آرزوست» این کتاب حاوی نیایش ها و خاطرات شهید چمران است و با مقدمه برادر ایشان آغاز می شود. ماجرای کتاب مربوط میشود به عملیات آزادسازی سوسنگرد و آنچه میخوانید در واقع شرح و توصیف یک نیمروز از صبح روز ۲۶ آبان ۱۳۵۹ تا غروب آنروز است که شهید چمران به اصرار دوستان به قلم خویش نگاشته است. مناجات های بسیار زیبا و قلم عرفانی شهید چمران در کنار شرح واقعه جنگ دو جنبه شخصیتی شهید چمران را بسیار خوب به تصویر کشیده است ؛ در این کتاب شما با "چمران چریک" و در عین حال با "چمران عارف" به خوبی آشنا خواهید شد ؛ چمرانی که در میدان مبارزه و نبرد سخت و در هم شکننده است و در عین حال آنقدر روح بلندی دارد که راضی به قربانی نمودن گوسفندی برای خود نمیشود و برای آن حیوان قلم بدست گرفته و عجز و لابه می کند. @yousof_e_moghavemat
💠 خاطره ای از دکتر چمران: ⚪️ اوج عصبانیت شهید چمران ▫️دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمی‌توانست خط برود. سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد می‌آورد. عسگری همیشه در آن جاده‌های پر از چاله با سرعت ۱۷۰ می‌رفت. بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد و ماشین را درب و داغان کرد و به همین دلیل سه روز فراری بود. بچه‌ها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند. حسابی ترسیده بود. دکتر تا او را دید گفت: ▪️«خودت طوری نشدی عزیز؟» او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد: ▫️«نه؛ طوریم نشده.» دکتر به او گفت: ▪️«پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.» ☀️ این اوج عصبانیت و خشم او بود... @yousof_e_moghavemat