eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 #سالروز_شهادت 🌷 🍃 🌸 سردار عزیز و بزرگوار اسلام #شهید_حاج_مجید_رمضان رئیس ستاد #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) . . . متولد ۱۳۳۵ ، #شهر_ری عضویت در #سپاه سال ۱۳۵۹ مربی آموزش #بسیج عزیمت به جنوب همراه با #شهید_عباس_ورامینی فرماندهی یکی از گروهان های #گردان_حبیب در عملیات #فتح_المبین شرکت در عملیات #زین_العابدین به عنوان نیروی آزاد تشکیل #سپاه_۱۱_قدر در #پادگان_الله_اکبر_اسلام_آباد به همراه #حاج_همت و #شهید_ورامینی راه اندازی قرارگاه #سپاه_قدر در دهلران - #چنانه معاون ستاد #سپاه_۱۱_قدر معاون گردان #انصارالرسول در عملیات #والفجر_یک رئیس ستاد #لشکر۲۷ بعد از شهادت #عباس_ورامینی در عملیات #والفجر_چهار ✳ #مجيد_رمضان تا زمستان سال ۱۳۶۵ شمسی، در مسئولیت ریاست ستاد لشکر۲۷ محمد رسول الله (صلوات الله علیه و آله) باقی ماند و در عملیات #کربلای_پنج  به عنوان #فرمانده_محور وارد عمل شد و در همین عملیات پای بر بساط «عند ربهم یرزقون» نهاد.  💌 🌹 🌷 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🍁 🍂 ۲۸ آبان ۱۳۶۲ سالروز شهادت سردار ارزشمند و گران‌قدر سپاه اسلام رئیس توانمند، مدیر و مدبّر ستاد ⚘ ☆ ♡ ولادت: ۵ بهمن ۱۳۳۳ - پاچنار تهران رشد و پرورش در یک خانواده‌ی مذهبی وارد دبستان اسلامی جعفری در سال ۱۳۴۰ اخذ دیپلم رشته ریاضی و شاگرد ممتاز. کار در تعطیلات تابستانی از جمله: بستنی‌فروشی و پارچه فروشی در دوران دبیرستان اعزام به خدمت سربازی در پادگان ۰۱ ارتش پس از قبول‌نشدن در کنکور حضور فعال در مجالس روضه و هیئت‌های عزاداری و علم‌داری هیئات. (معروف به عباسِ علمدار.) فعالیت‌های سیاسی و ضد حکومتی علیه رژیم طاغوت از سال ۱۳۵۶ قبول شدن در کنکور سال ۱۳۵۶ در رشته مددکاری اجتماعی. شهادت پدربزرگش در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ محافظت و مراقبت از جایگاه سخنرانی حضرت امام (ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همکاری در تصرف مرکز رادیو در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و شهادت پسردایی‌اش. تسریع در عضویت کمیته انقلاب اسلامی پاچنار و آموزش اسلحه و تاکتیک‌های ساده نظامی در سال ۱۳۵۸ مدیریت داوطلبانه‌ی پرورشگاه بچه‌های بی‌سرپرست در میدان قزوین عزیمت داوطلبانه به محروم‌ترین منطقه کشور؛ شهر مرزی خاش در سیستان و بلوچستان در تابستان ۱۳۵۸ معاون عملیات، حفاظت فیزیکی و مسئول آموزش لانه‌ی جاسوسی در آبان ۱۳۵۸ به خاطر لیاقت، تدبیر، اخلاق و منش نظامی کمک فراوان و بسیار موثر در برنامه‌ریزی و تجهیز نظامی لانه‌ی جاسوسی. ازدواج در سال ۱۳۵۹ و قرائت خطبه عقد توسط امام خمینی رحمت‌الله‌علیه عزیمت به ستاد عملیات جنوب تنها ده روز پس از آغاز جنگ عضویت در مجموعه سپ.اه پاس.داران در سال ۱۳۵۹ عزیمت مجدد به جبهه‌ی آبادان در اسفند سال ۱۳۵۹ به دنیا آمدن اولین فرزند؛ آقا میثم در اردیبهشت ۱۳۶۰ همکاری در شناسایی خانه‌های تیمی منافقین در زمستان ۱۳۶۰معاونت آموزش بسیج منطقه ۱۰ تهران پیوستن به تیپ۲۷محمدرسول‌الله‌(ص) در اسفند۱۳۶۰ فرماندهی گروهان یکم از در عملیات‌ فتح‌المبین معاون در عملیات الی‌.بیت‌.المقدس و مجروحیت از ناحیه دست، سر و صورت ریاست ستاد سپ.اه ۱۱ قدر در پاییز ۱۳۶۱ توسط ریاست ستاد لشکر۲۷محمدرسول‌الله(ص) در فروردین سال ۱۳۶۲ توسط : بامداد ۲۹ آبان ۱۳۶۲ - عملیات - ارتفاعات کانی‌مانگا روی سنگر دیده‌بانی توپخانه لشکر. ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat
📚 🍂 🍁 ✍ سخن مدیر: «بعضی روزای شهادت، هیچوقتِ هیچ‌وقت از ذهنِ آدم پاک نمیشن؛ مثل ۱۷ اسفند که روز شهادت حاج همته، یا ۲۴ اسفند که روز شهادت حاج‌عباس کریمی هستش، یا ۱۴ تیر که روز ربایش حاج‌احمد‌آقای متوسلیانِ عزیزمون هستش. بعضی تواریخ نه در ذهن ما آدما بلکه در عمیق‌ترین نقطه‌ی قلبمون حک میشن و پاک‌شدنی نیستن. یکی از همین روزا همین ۲۸ آبان هست؛ ۲۸ آبان ۱۳۶۲ای که فرماندهٔ لشکر۲۷محمدرسول‌الله‌(ص) یعنی ، یکی از بهترین یاران خودش - حتی میشه گفت وفادارترین یار خودش در اون مقطع - رو و از ستون‌های اصلی لشکر رو توی عملیات بزرگ از دست میده....» 🥀 🦋 ✍ این کتاب با عنوان نوشته‌ی «جواد کلاته عربی» از انتشارات ۲۷ بعثت، روایتگر زندگی این سردار بزرگ هستش. (نسخه‌ای که من دارم، چاپ اول برای زمستان ۹۷ هستش؛ اما این کتاب ارزشمند به دفعات چاپ شده و الان به چاپ ششم رسیده. اگر خواستید تهیه کنید، به دوستان نشر که آیدی صفحه‌شونو این زیر میذارم، پیام بدین.) @entesharate27besat ♥︎¡♡¡♡¡♥︎ ••°•°•°•••• 🍃 @yousof_e_mogjavemat
🚩 ♡ ☆ روز آخر، مرخصی ۲۴ ساعته از گرفت. با خانواده‌اش خداحافظی کرد و زودتر از موعد هم برگشت. هربار که از درخواست رفتن به خط را می‌کرد، حاجی مسئولیت‌هایش را پیش می‌کشید و اجازه نمی‌داد از قرارگاه فرماندهی، قدمی جلوتر بگذارد. . . . ...اما روز ۲۸ آبان ۱۳۶۲ با همه‌ی روزها فرق داشت. عباس شده بود یک تکّه خواهش و تمنا‌. به گفت: «بهم الهام شده؛ باید بروم...» قسمش داد. اشک ریخت. حاجی او را در آغوش گرفت و با هم گریه کردند. به خوبی می‌دانست معنای این گریه‌ها چیست، لذا دربرابر تمنایش تسلیم شد و همان‌شب به آرزویش رسید و شد. ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat