⚫ #سالروز_شهادت 💔
┅┅┅❅❁❅┅┅┅
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
#عملیات_والفجر_هشت
سردار عاشورایی و مخلص سپاه اسلام
مداح و دلسوختهی اهلبیت علیهمالسلام
جانشین #گردان_عمار #لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهید_حسن_شیخزاده_آذری ☘⚘
࿐᪥•💟•᪥࿐
متولد ۱۳۴۶، تهران
حضور در مراسمات عزاداری اهلبیت علیهمالسلام از همان دوران کودکی
شرکت فعالانه در راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم فاسد پهلوی
عضویت در کانون جوانان اسلامی محله و اشاعه اخلاق اسلامی پس از پیروزی انقلاب
شرکت در جلسات قرآن در سن ۱۲، ۱۳ سالگی و عضویت در گروه فرهنگی مسجد
دستکاری شناسنامه، به پایانرساندن دورهی آموزشی در پادگان امامحسین(ع) و رفتن به جبهه
حفاظت به مدت ۳ ماه از زندان اوین
حماسهآفرینیهای فراوان در عملیاتهای مختلف و مجروحیت از ناحیهی چشمِ چپ و پا
مسئولیتهای مختلف در لشکر۲۷ از جمله: فرماندهی اطلاعات-عملیات گردان عمار، معاون گردان عمار و همچنین فرماندهی این گردان.
شکستگی دست چپ در سانحهی تصادف در تهران ۱۳۶۳
اخذ مدرک دیپلم در دوران جنگ
عاشق اهلبیت علیهمالسلام و مداحی و روضهخوانی برای حضرت ابیعبدالله الحسین عليهالسلام.
⚫ سرانجام این فرمانده و روضهخوان باصفای #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سن ۱۸ سالگی در آتشِ عشقِ الهی سوخت و پارههای پیکر سوختهی او را از منطقه #فاو به بهشت زهرا (س) انتقال داده و به خاک سپردند.
══✨✧🌸✧✨══
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_والفجر_هشت
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🍃 #شهدای_والفجر_هشت 🌸
🍃
✅
۱۱ اسفند ۱۳۶۴
#عملیات_والفجر۸
سالروز #شهادت سردار دلاور و سخت کوش سپاه اسلام
فرمانده غیور #گردان_حمزه و قائم مقام #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
#شهید_اسدالله_پازوکی
✅
✅
ولادت ۱۳۳۶ ، پاکدشت تهران
زرنگ و در عین حال مهربان در همان اوان کودکی
ادامه تحصیل تا مقطع سوم دبیرستان
ترک تحصیل به خاطر مشکلات مادی و معیشتی خانواده
مطالعه فراوان در فراگیری علوم دینی و مذهبی
کمک کار پدر در کار کشاورزی
روی آوردن به کار آهنگری به مدت کوتاه
انجام کار اداری در یک شرکت آن هم به مدتی کوتاه
جذب ارتش برای آموزش تکاوری و چتربازی طی مدتی کوتاه و استعفا از این کار به علت سازگار نبودن شرایط در ارتش شاهنشاهی
عضویت در سپاه بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی
عزیمت به کردستان برای مبارزه با ضدانقلاب و ایجاد نقش مؤثر در پاکسازی شهرهای کردستان
ازدواج با دختری مؤمن و پاکدامن - خواندن خطبه عقد توسط حضرت امام (ره)
محافظ بیت حضرت امام (ره) به مدتی کوتاه
عزیمت به جبهه های حق علیه باطل با شروع جنگ تحمیلی
فرماندهی #گردان_صف برای عملیات #والفجر_یک در سال ۱۳۶۱
از دست دادن دست راستش در عملیات والفجر_یک و دوباره بازگشتن به جبهه غرب
رجعت دوباره به لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به دستور #حاج_همت و شرکت در #عملیات_خیبر به عنوان فرمانده #گردان_حمزه در سال ۱۳۶۲
مسئولیت آموزش نظامی #لشکر۲۷ پس از عملیات #خیبر
قائم مقام لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در عملیات #والفجر_هشت و بروز رشادت های فراوان در این عملیات
●شهادت : عملیات #والفجر8 هنگام اذان ظهر ، در منطقة #فاو بر اثر اصابت تركش خمپازه به فوز شهادت نایل آمد.
.
.
📄 خود آن روزهای حفاظت را ، از شیرین ترین و بهترین دوران زندگیش یاد می كند . یك روز كه #حضرت_امام_خمینی (ره) برای قدم زدن به حیاط منزل آمده بود ، به طرف اسدالله می رود . او بی اختیار جلو رفته و بر دستهای ایشان بوسه می زند و #تسبیح خود را با دستهای معظم له تبرك می نماید.
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_اسفند_۴۰۱
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
شبی بود و
زمستان بود و
فاو بود و
سنگر عراق بود و
شب نشینی فرماندهان ایرانی🇮🇷
.
📷 عکسی که مشاهده میکنید تصویر دو سردار دلاور لشکر اسلام در بهمن ۱۳۶۴ در منطقه #فاو ( اروندکنار ) میباشد.#فرمانده لشکر ویژه ۲۵ #کربلا آقا مرتضی قربانی (نفر دوم نشسته از سمت چپ) به همراه فرمانده لشکر نجف اشرف #شهید احمد کاظمی(نفر دوم نشسته از سمت راست) پس از فتح #فاو در سنگر #عراقی ها در حال استراحت میباشند.
.
@yousof_e_moghavemat
🕊🕊 18 تیر 65 در 22سالگی در شبهجزیره #فاو عراق به شهادت رسید
📷 سمت راست: شهید کاظم حجتی, چهارمین پسر خانواده است که پس از احمد، محمدعلی و محمدباقر حجتی به شهادت میرسد. این چهار پسر همگی جزء مسئولان و فرماندهان شاخص جهادسازندگی بودند. حیدرعلی امامی به عنوان داماد و محمد حجتی در جایگاه نوه، دیگر شهدای این خانواده شاخص را تشکیل میدهند.
شهید کاظم حجتی که دانشجوی رشته عمران دانشگاه زاهدان بود، 18 تیر 65 در22سالگی در شبهجزیره #فاو عراق به شهادت رسید و پیکرش در قطعه یک، ردیف هشت گلزار شهدای نجفآباد به خاک سپرده شد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌷سمت چپ: شهید عباسعلی حمیدی، از فرهنگیان شهرستان نجف آباد که در 4 دی 65 در سن 28 سالگی در عملیات کربلای 4 در #ام_الرصاص به شهادت رسید.🕊🕊
▫️کلام شهید حمیدی:
نهج البلاغه را باز نموده و آنچه اميرالمومنين علي(ع) در اخرين روزهاي عمر شريفشان بعنوان وصيت فرموده اند مطالعه بفرمائيد و در تك تك اين جملات سخت تامل و تفكر كنيد
دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🍃
#فرمانده_فاطمی
#شهید #حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده مهندسی رزمی و تخریب
#لشگر_10_سیدالشهداء_
✍️: راوی: #جعفر_طهماسبی
فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. گریه بر فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ایشون جایگاه خاصی داشت.
اوایل بهمن سال 64 بود و از جایی برمیگشتیم پشت وانت نشسته بودیم . وانت اطاقدار بود و ایشون همیشه از فرصت ها استفاده میکرد روش رو به من کرد و گفت : مرشد برامون بخون #ایام_فاطمیه است. من هم به جهت علاقه ای که به حاجی داشتم اجابت کردم و سلامی به حضرت زهراء(س) دادم و اشعاری خوندم از همون ابتدا حاجی سرش رو بین زانوهاش گذاشت و تکان شونه هاش شروع شد . خوندن من که تموم شد #قطرات_اشک حاجی کف وانت رو خیس کرده بود. حاجی مزد این همه اخلاص رو از بی بی دو عالم گرفت و چند روز بعد و در #فاطمیه_دوم (شهادت به روایت 95 روز) در حین هدایت دستگاههای #مهندسی برای احداث خاکریز در خط اول #فاو به شهادت رسید.
#دهه_فاطمیه
#ایام_فاطمیه
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#بخوانید
🌿 از زندگی در #کانادا
... تا پرواز از #فاو 🕊🕊
#شرح_حال
🌷شهید بهمن کاشانی
❇️ به نقل از همرزم شهید:👇👇
بهمن در خانواده ای بی نیاز از نظر مالی بزرگ شد. در زمان شکل گیری انقلاب در کانادا مشغول به تحصیل بود. با پایان یافتن تحصیلات در رشته راه و ساختمان، در همانجا مشغول به کار می شود.
غیر از بهمن ،دو برادر و سه خواهرش نیز در کانادا زندگی میکردند. بعد از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، او به شرکت محل کارش رفته و استعفا می دهد, وقتی که مدیریت شرکت علت را جویا می شود بهمن در جواب میگوید در سرزمین مادری ام جنگی رخ داده و من باید بروم و از سرزمین آبا و اجدادی خود دفاع کنم .
خانواده و خواهران و برادرانش وقتی متوجه تصمیم او میشوند، هرچه سعی میکنند نمیتوانند خللی در عزم او ایجاد کنند.
او به اتفاق خانوادهاش به ایران می آید. در این ایام، بنا بر عللی همسرش از او جدا می شود و تنها دختر کوچکشان را نیز با خود میبرد و بدنبال آن، با مردی، ازدواج مجدد میکند. در این مدت، بهمن هربار که به دیدن فرزند خردسالش می رفت، خود را دوست پدرش معرفی میکرد! چون به کودک گفته بودند: پدرت مرده است!!
بهمن سپس راهی جبهه های جنگ میشود و در زمان حضورش در آنجا چند بار زخمی میشود.
پدر بهمن از ملاکان تجریش تهران بود و وضع مالی خوبی داشت.
هربار که بهمن مجروح میشد از او میخواست جبهه را رها کرده و به کانادا برگردد، هزینه سفرش را نیز متقبل میشود، حتی یکبار که فرزندش از ناحیه چشم مجروح شده بود، به او میگوید: «برگرد کانادا که در آنجا مداوا هم بشوی... خرج عملت را هرچه باشد پرداخت میکنم» ... ولی باز او قبول نکرد!!
اصرار پدر به جایی نرسید و دست آخر به او گفت: اگر بازنگردی از ارث پدری محرومت میکنم و هیچ مال و املاکی به تو نخواهد رسید!!!
... اما بهمن میگوید: من اینبار بروم، دیگر باز نخواهم گشت و شهید می شوم🌷
او با یک ندای امام و رهبر، بی آنکه چیز زیادی از او بداند، راهی نبرد حق علیه باطل شد. غیرت ملی و مذهبیاش کاری کرد که به تمام ثروت، مقام و امکانات رفاهی و دنیوی و ویزای خارج پشت پا زده و به سادگی از تمامی آنها بگذرد. او یکشبه ره صد ساله را پیمود، ... سیر و سلوکی که بسیاری از علما و بزرگان آرزویش را داشتند.
او به جبهه آمد، گردان عمار، دسته ی ویژه آر.پی.جی زن ها، ... در مقطعی هم تیربارچی بود.
رزمنده مخلص و سالک گمنام، سرانجام در نبرد والفجر ۸ در #فاو آسمانی شد.
ما پس از اتمام عملیات، وقتی برای مرخصی، به تهران آمدیم، به دنبال مزار وی گلزار شهدا میگشتیم که تازه متوجه شدیم خانوادهاش مراسمی برای او نگرفته بودند و با اینکه چندین بار به آنها یادآوری شده بود نیامده بودند و پیکر مطهر مدت ۲۰ روز در معراج شهدا باقی مانده بود!!!
در آن موقع، خودمان دست بکار شدیم تا تشییع و تدفین شهید را انجام دهیم.
مراسم شهید با خیل انبوه جمعیت برگزار شد ... تشییع کنندگان در خیابان فرصت، کارگر شمالی تجمع کرده بودند تا برای انجام مراسم تدفین به گلزار شهدا بروند.
اصلا برای ما معلوم نشد آنها از کجا و چطور متوجه شده بودند که خودشان را سراسیمه به آنجا رسانده بودند!!
چقدر دسته گل آورده بودند!!!
گروه ارکست، موزیک مارش عزا مینواخت...
بچههای کمیته آمده بودند...
خیلیها میگفتند نمیدانیم چطور به تشییع جنازه شهید دعوت شدیم!!؟؟
بله!! معامله با خداست،
... و خودش هم جوابگو و پذیرای میهمان خود است
مهمانی که با اخلاص و فقط به نیت رسیدن به ذات مقدس ربوبی، تمام داشته و نداشتههایش را فدای محبوب کرده ...
... و به حق، جاودانگی از آن چنین پرستوهاییست که جملگی غریبانه و عاشقانه به دیار دوست کوچ کردند🕊🕊🕊
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ص
@yousof_e_moghavemat
۲۴ بهمن ۱۳۶۴ - سالروز شهادت رزمندگان دفاع مقدس:
🌷شهید محمد امینشیرازی
🌷شهید محسن گلستانی
عملیات والفجر ۸ — #فاو
سه درد آمد بجانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار
👆📷 فروردین 1364 اردوگاه آموزشی آبی - خاکی سد دز
گردان حمزه لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
شهید محسن گلستانی - ؟؟ - شهید محمد امین شیرازی – ناصر ادیبی – رضا اسداللهی –
محسن گلستانی متولد: ۱۳۴۰ شهادت: چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ -- عملیات والفجر ۸ -- #فاو / مزار: اسلامشهر چهاردانگه
محمد امینشیرازی متولد: ۱۳۴۷ شهادت: پنج شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر ۸ فاو. مزار: بهشتزهرا (س) قطعهی ۵۳ ردیف ۶۱ شمارهی ۷
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🌷سالروز شهادت سردار حسن فیروز بخت،
🌿 فرمانده گردان مهندسی رزمی جهاد
🕊شهادت : ۲۹ بهمن ۶۴
عمليات : والفجر 8
منطقه #فاو ، بر اثر بمباران هوايى
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
متولد اصفهان -- ۱۳۳۸
در دوران مبارزات، خدماتمؤثرى براى به ثمر رسيدن انقلاب انجام داد و پس از پيروزىانقلاب و در بدو شروع جهاد سازندگى به اين نهاد مقدس پيوستو در روستاهاى محروم منطقه حاشيه كوير به مردم خدمت كرد.
وى با شروع جنگ تحميلی، عازم نبرد با متجاوزین صدامی شد.. در همان اوايل ورودش دردفاع مقدس همراه با جمعى از جهادگران در منطقه شهرضا دورهآموزش نظامى را طى نمود و سپس در هويزه همراه با شهيدحسين علم الهدى حماسه خونين هويزه را آفريدند.
در عمليات ثامن الائمه از ناحيه سر مجروح شد و بهاصفهان برگشت. بعد از حضور مجدد در جبهه و شركتدرعمليات بدر اين بار از ناحيه پا مجروح شد و مدتى بعد باز همبه جبهه برگشت. پس از پيروزى رزمندگان در فتح بيت المقدس وعقب نشينى عراق از منطقه هويزه، حاج حسن به اتفاق دوستان وفرماندهان خود به كربلاى هويزه رفتند و منطقه را مورد شناسايىقرار دادند. حضور اين برادران در آن روز در منطقه و جستجوىاجساد شهيدان بزرگوار هويزه صحنهاى از كربلاى معلاى حسينعليهالسلام را يادآور مىشد.
حاج حسن پس از خدمات شايان به جبههها و همراهىقدرتمندانه با رزم آوران ميدان هاى دفاع بالاخره در بهمن ماهسال 64 در منطقه فاو به درجه رفيع شهادت نايل شد و به جمعيارانش چون سورانى و رجايا كه در وصيت نامهاش از آنها يادىكرده است، پيوست. برادر اين بزرگوار نیز «ناصر فيروزبخت درتير ماه 65 به شهادت رسيد.
@yousof_e_moghavemat
🌹۱۱ اسفند ۱۳۶۴- سالروز شهادت سردار دلاور و جانباز دفاع مقدس، اسدالله پازوکی - عملیات والفجر۸ - نقطه رهایی: منطقه #فاو
فرمانده گردان صف در عملیات والفجر یک - سال ۱۳۶۱
از دست دادن دست راستش در همین عملیات
فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) در سال ۱۳۶۲
مسئولیت آموزش نظامی لشکر۲۷ پس از عملیات خیبر
مسئول محور عملیات در عملیات والفجر ۸ و بروز رشادت های فراوان در این عملیات
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌷 شهید جواد دل آذر
🌱 متولد قم سال 1333 – با تربیت دینی رشد یافت. پس از دوره ابتدایی، دبیرستان را شبانه خواند و در کنار درس کار هم می کرد. سپس به عنوان درجه دار وارد 'ارتش' شد. در ابتدای امر، مدت بیست ماه آموزش های نظامی را فراگرفت و در زمینه رزم و جنگ آوری به کسب تجربه پرداخت. جوّ ناسالم ارتش و خدمت به رژیم شاه را برنتافت، از اینرو از سر ناسازگاری، غیبت های مکرر و ترک کار کرد که منجر به اخراج یا استعفایش از ارتش شد.
(البته آموزش های نظامی و تجارب کسب کرده، بعدها در انقلاب و جنگ تحمیلی برایش بسیار مفید بود!)
⚪️ با آغاز نهضت، جزء پیشقراولان مبارزات مردمی و تظاهرات ضد شاه در شهر خون و قیام بود. او سر نترسی داشت، به طوری که یک بار، هنگام ورود تانک ها به شهر قم برای سرکوب قیام مردم، او جلوی تانک ارتش بصورت درازکش خوابید!! تا به این وسیله جلوی ادامه مسیر آنها به سمت تظاهركنندگان را بگیرد!
✳️ او در همین زمان بارها از سوی مأموران رژیم تهدیده شده بود. یکبار مأموران امنیتی برایش پيغام فرستادند که بيا و دست از اين کارها بردار، اگر دستگيرت کنيم بلايی بر سرت بياوريم که از کارت پشیمان شوی!
🔹 در جوابشان گفته بود: «ما که خربزه خورديم، پای لرزش هم مینشینیم. شما هر چه از دستتان بر میآيد کوتاهي نکنيد؛ ....مثل ما که دست برنمیداریم!!»
▪️ هنگام آمدن امام به ایران، جزء تیم کمیته استقبال بود و به عنوان عضو گروه اسكورت، مسلّحانه از خودروی حامل امام حفاظت می كرد.
پس از پیروزی نیز فعالیت های او جهت حراست از انقلاب ادامه داشت. در سال 1358 به همراه شهید 'محمد منتظری' دوره آموزش چریکی را در لبنان و در کمپ مبارزان فلسطینی گذراند. در بازگشت، به عضویت سپاه درآمد. با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه ها شتافت و تا آخر آنجا ماند تا به شهادت رسید.
⏳ وی در طی دفاع مقدس، حماسه های بسیار آفرید و رشادت ها و دلاورمردیها از خود نشان داد. در آغاز جنگ که دوران غربت نیروها در خطوط جبهه بود در کنار شهدا و فرماندهان شاخص مانند: خرازی، احمد کاظمی، زین الدین، حسن باقری و ... در جبهه جنوب در برابر پیشروی ارتش تا دندان مسلح عراق خطوط دفاعی تشکیل دادند و مزدوران صدام را زمین کردند. در جبهه #دارخوین که به خط #شیر معروف شده بود، او همراه برخی رزمندگان قمی، خط پدافندی تشکیل داد و خود فرماندهی آن را به عهده داشت.
شهید دل آذر از ابتدا تا پایان، در عملیات های لشکر 17 امام علی ابن ابیطالب (ع) حضور داشت. او در عملیّات والفجر 8، خط اول نبرد را ترک نکرد و دائم مراقب اوضاع بود، زیرا دشمن، شهر استراتژیک #فاو را از دست داده بود و برای باز پسگیری آن فشار سنگینی وارد می آورد. نیروهای او از سپاه و بسیج با شهامت تمام، در مقابل پاتک های سنگین ارتش صدام ایستادگی کردند و خط را از خطر سقوط حتمی نجات دادند!
سردار خاکی و گمنام سپاه اسلام در ۱۳ اسفند در همین عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو، زمانی که در قنوت عشق با معبود خویش در راز و نیاز بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه اش رسید و با چهره گلگون به ملاقات پروردگار رفت. پیکر مطهر او پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.
@yousof_e_moghavemat
خستہ ام بعد تـــــو از
این همہ شبــــ بیداری ...
دم بہ دم یادِ تــــــو و
درد و غــــم و بیداری ...
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
👆 بوسه پدر بر چهره فرمانده و فرزند شهیدش💕
🌷 سردار سرفراز شهید صادق مکتبی
🕊🕊 شهادت: آخرین روز سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت // جاده #فاو - ام القصر
🌴 دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
به منا سبت بزرگداشت شهادت:
سردار مخلص و فداکار اسلام
شهید سید حمید حسینی
🌴 عملیات: صاحب الزمان (تکمیلی والفجر ۸ ) -- فاو
محل شهادت: فاو
🕊🕊 شهادت: ۱۰ اردیبهشت ۶۵ در منطقه #فاو در سن ۲۰ سالکی
🌿 برگی از خاطرات شهید :
💢 "سيد حميد يكی از آن چند نفری بود كه از نظر ديني و اخلاقی خيلی قبولش داشتيم و پشت سرش نماز می خوانديم. از كودكي براي نماز جماعت به مسجد می رفت. در جبهه بعضی از شبها كه بيخوابی به سرمان می زد و بيدار می شديم سيد حميد را می ديديم كه بيدار است.در طول روز كمتر از بقيه حرف می زد و بيشتر ساكت می ماند.شبها ولی چه عارفانه به نماز می ایستاد و تا می توانست با خدا حرف می زد.
💢 خاطره دوم : اشک آسمانی
"پدرمان صبح را با ياد خدا و تلاوت قرآن آغاز می كرد و ما هم سعی مي كرديم مثل او باشيم. در ميان ما، سيد حميد از همه زرنگ تر بود و توانست گوی سبقت را برباید. خیلی زود در قرائت قرآن خبره شد تا در جبهه او را با نوای قرآن و صوت دلنشينش بشناسند. هر وقت فرصتی دست مي داد در تنهایی با قرآن خلوت می كرد و ما از پشت پنجره روح و جانمان را به نواي آسماني قرآنش می سپرديم. قرآن می خواند و قطره هاي اشك امانش نمی داد.
@yousof_e_moghavemat