😅 #مرخصی_می_خواستی_نه ؟؟!!!! 😂
😛
😜
😩
زمانی که #تیپ_محمد_رسول_الله (ص) تشکیل شد، #رضا_دستواره با توجه به استعدادی که داشت٬ به عنوان #مسئول_پرسنلی شروع به کار کرد. محل کار او در یک #کانکس بود که در آن یک پنجره تعبیه شده بود و این کانکس در سطح بالاتری از زمین قرار داشت. این طوری #رضا بر رزمنده های مراجعه کننده تسلط داشت؛ از طرفی بچه های #رزمنده باید بر روی بلوکی می رفتند.
یک روز که آماده می شدیم برای #عملیات_بیت_المقدس ٬ یک #بسیجی رزمنده پشت پنجره قرار گرفت و گفت: "مرخصی می خوام." #رضا گفت: "طبق دستور #فرمانده_تیپ ، چون #عملیات نزدیک است نمی توانیم #مرخصی بدهیم." #بسیجی خیلی اصرار کرد.
#رضا گفت : "آقا، #فرمانده_تیپ گفته است مرخصی ندهید. چرا اینقدر اصرار می کنید؟"
ولی وقتی #رضا دید این #بسیجی همچنان پافشاری می کند٬ یه #پارچ_آب بغل دست #رضا بود.
گفت: "وایسا الان بهت مرخصی می دم". تقریباً سر و صورت #بسیجی مقابل پنجره بود. پارچ آب را روی سر #بسیجی خالی کرد گفت: "حالا متوجه شدی...مرخصی نمی دیم". 😂😂😂
😖
😞
👤 راوی: سردار «نصرت الله قریب»
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
↩ #بازنشر ↪
😅 #مرخصی_می_خواستی_نه ؟؟!!!! 😂
🤪
🤤
↘️
🏷 زمانی که #تیپ_محمد_رسول_الله (ص) تشکیل شد، #رضا_دستواره با توجه به استعدادی که داشت، به عنوان #مسئول_پرسنلی شروع به کار کرد. محل کار او در یک کانکس بود که در آن یک پنجره تعبیه شده بود و این کانکس در سطح بالاتری از زمین قرار داشت. این طوری رضا بر رزمنده های مراجعه کننده تسلط داشت؛ از طرفی بچه های رزمنده باید بر روی بلوکی می رفتند.
🤭
یک روز که آماده می شدیم برای #عملیات_بیت_المقدس ، یک بسیجی رزمنده پشت پنجره قرار گرفت و گفت: "مرخصی می خوام."
رضا گفت: "طبق دستور فرمانده تیپ ، چون عملیات نزدیک است نمی توانیم #مرخصی بدهیم."
بسیجی خیلی اصرار کرد.
رضا گفت : "آقا، #فرمانده_تیپ گفته است مرخصی ندهید. چرا اینقدر اصرار می کنید؟"
ولی وقتی رضا دید این بسیجی همچنان پافشاری می کند، یه #پارچ_آب بغل دست رضا بود. گفت: "وایسا الان بهت مرخصی می دم".
تقریباً سر و صورت بسیجی مقابل پنجره بود. پارچ آب را روی سر بسیجی خالی کرد گفت: "حالا متوجه شدی...مرخصی نمی دیم". 😂😂
👤 راوی: سردار «نصرت الله قریب»
📸 شناسنامه عکس: #انتشار_برای_اولین_بار - بُستان، سال ۱۳۶۳ ، حمیدرضا فرزاد در کنار سردار #شهید_سید_محمدرضا_دستواره 🤗
#پست_ویژه_شب_جمعه
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#خاطرات_طنز_جبهه
@yousof_e_moghavemat
😅 #مرخصی_می_خواستی_نه ؟؟!!!! 😂
🤪
🤤
↘️
🏷 زمانی که #تیپ_محمد_رسول_الله (ص) تشکیل شد، #رضا_دستواره با توجه به استعدادی که داشت، به عنوان #مسئول_پرسنلی شروع به کار کرد. محل کار او در یک کانکس بود که در آن یک پنجره تعبیه شده بود و این کانکس در سطح بالاتری از زمین قرار داشت. این طوری رضا بر رزمنده های مراجعه کننده تسلط داشت؛ از طرفی بچه های رزمنده باید بر روی بلوکی می رفتند.
🤭
یک روز که آماده می شدیم برای #عملیات_بیت_المقدس ، یک بسیجی رزمنده پشت پنجره قرار گرفت و گفت: "مرخصی می خوام."
رضا گفت: "طبق دستور فرمانده تیپ ، چون عملیات نزدیک است نمی توانیم #مرخصی بدهیم."
بسیجی خیلی اصرار کرد.
رضا گفت : "آقا، #فرمانده_تیپ گفته است مرخصی ندهید. چرا اینقدر اصرار می کنید؟"
ولی وقتی رضا دید این بسیجی همچنان پافشاری می کند، یه #پارچ_آب بغل دست رضا بود. گفت: "وایسا الان بهت مرخصی می دم".
تقریباً سر و صورت بسیجی مقابل پنجره بود. پارچ آب را روی سر بسیجی خالی کرد گفت: "حالا متوجه شدی...مرخصی نمی دیم". 😂😂
👤 راوی: سردار «نصرت الله قریب»
📸 سردار #شهید_سید_محمدرضا_دستواره و سردار نصرت الله قریب. 🤗
☆
♡
☆
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#خاطرات_طنز_جبهه
@yousof_e_moghavemat
چیزهای نو را میداد
به آنهایی که وسایلشان گُم
یا درب و داغان شده بود..!
آرزو به دل بچههای تدارکات ماند
که یک بار او لباس نو تنش کند
یا پتوی نو بیندازد رویِ خودش؛
فقط در یک عملیات لباس نو پوشید
عملیات بدر ؛ همان عملیاتی که
در آن شهید شد ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#فرمانده_تیپ۱۸جوادالائمه
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat