💎 #فتح_المبین 🚩
قسمت هشتم: پایان #عملیات_فتح_المبین و دیدار با مردم #مریوان 👌
🔶 با خاتمه یافتن مرحلۀ چهارم نبرد پیروزمند _فتح المبین_ #حاج_احمد_متوسلیان به همراه فرماندهان تحت امر خود جهت تجدید دیدار با مردم خوب #مریوان و همرزمانش در #سپاه این شهر، عازم غرب كشور شد. یكى از هم سفران او مى گوید:
«... وقتى همگى همراه #حاج_احمد سوار اتوبوس شدیم، #حاجى ردیف دوم یا سوم، روى صندلى نشست. براى آنكه طى راه كسى صحبت هاى متفرقه یا خداى ناخواسته، #شوخى_جلف !!! از او سر نزند، مطابق معمول، شروع كرد بین جمع به خواندن یك سرود. خودش با صداى بلند خواند؛
#انقلاب، انقلاب، #انقلاب_اسلامی
جسم من، جان من، خون من تو را حامى...
سرود را با یك حالت حماسى و محكم مى خواند. بعد كه سرود تمام شد، گفت: حالا یكى از شماها یك سرود بخواند. حكمت كارش هم این بود كه هم از بچه ها #غیبت یا صحبت لغوى صادر نشود، هم با خواندن سرودهاى انقلابی، روحیه بگیرند و سرگرم بشوند.»
خبر حركت قافلۀ #حاج_احمد و یاران فاتح او را، تو گویى قاصدك هاى بهارى به مردم خوب #مریوان رساندند. شهر چهره اى دیگر به خود گرفت. مردم در آتش انتظار بازگشت قهرمان خاكى پوش شهرشان، برافروخته، لحظه شمارى مى كردند. سرپرست وقت واحد اطلاعات
#سپاه_مریوان، از آن روز با شكوه حكایت مى كند:
«... خبر ورود #حاجى كه به #مردم_مریوان رسید، شهر پر از غلغله شد. همه از شوق، بال درآورده بودند. دیگر سررشتۀ كارها از دست بچه های #سپاه هم خارج شده بود. مردم از صغیر و كبیر و زن و مرد، جمع شدند جلوى ساختمان #سپاه_مریوان. همینطور سینى سینى اسپند بود كه دود مى دادند. بعضىها از شوق، #گریه مى كردند. بالاخره انتظارها به سر مى رسیدند. به محض اینكه ماشین حامل #حاجى در دیدرس خلائق قرار گرفت، همینطور گوسفند و برّه بود كه پشت سر هم برایش #قربانى مى كردند. بعد هم تا پاسى از شب رفته، دسته دسته
ملت مى آمدند براى تبریك و خسته نباشى گفتن به #احمد .
دیدیم نه خیر! انگار حالا حالاها باید قید روبوسى و چاق سلامتى با #حاجى را بزنیم!»💠
ادامه دارد...✉
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#احمد_متوسلیان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💎 #فتح_المبین 🚩
قسمت هشتم: پایان #عملیات_فتح_المبین و دیدار با مردم #مریوان 👌
🔶 با خاتمه یافتن مرحلۀ چهارم نبرد پیروزمند _فتح المبین_ #حاج_احمد_متوسلیان به همراه فرماندهان تحت امر خود جهت تجدید دیدار با مردم خوب #مریوان و همرزمانش در #سپاه این شهر، عازم غرب كشور شد. یكى از هم سفران او مى گوید:
«... وقتى همگى همراه #حاج_احمد سوار اتوبوس شدیم، #حاجى ردیف دوم یا سوم، روى صندلى نشست. براى آنكه طى راه كسى صحبت هاى متفرقه یا خداى ناخواسته، #شوخى_جلف !!! از او سر نزند، مطابق معمول، شروع كرد بین جمع به خواندن یك سرود. خودش با صداى بلند خواند؛
#انقلاب، انقلاب، #انقلاب_اسلامی
جسم من، جان من، خون من تو را حامى...
سرود را با یك حالت حماسى و محكم مى خواند. بعد كه سرود تمام شد، گفت: حالا یكى از شماها یك سرود بخواند. حكمت كارش هم این بود كه هم از بچه ها #غیبت یا صحبت لغوى صادر نشود، هم با خواندن سرودهاى انقلابی، روحیه بگیرند و سرگرم بشوند.»
خبر حركت قافلۀ #حاج_احمد و یاران فاتح او را، تو گویى قاصدك هاى بهارى به مردم خوب #مریوان رساندند. شهر چهره اى دیگر به خود گرفت. مردم در آتش انتظار بازگشت قهرمان خاكى پوش شهرشان، برافروخته، لحظه شمارى مى كردند. سرپرست وقت واحد اطلاعات
#سپاه_مریوان، از آن روز با شكوه حكایت مى كند:
«... خبر ورود #حاجى كه به #مردم_مریوان رسید، شهر پر از غلغله شد. همه از شوق، بال درآورده بودند. دیگر سررشتۀ كارها از دست بچه های #سپاه هم خارج شده بود. مردم از صغیر و كبیر و زن و مرد، جمع شدند جلوى ساختمان #سپاه_مریوان. همینطور سینى سینى اسپند بود كه دود مى دادند. بعضىها از شوق، #گریه مى كردند. بالاخره انتظارها به سر مى رسیدند. به محض اینكه ماشین حامل #حاجى در دیدرس خلائق قرار گرفت، همینطور گوسفند و برّه بود كه پشت سر هم برایش #قربانى مى كردند. بعد هم تا پاسى از شب رفته، دسته دسته
ملت مى آمدند براى تبریك و خسته نباشى گفتن به #احمد .
دیدیم نه خیر! انگار حالا حالاها باید قید روبوسى و چاق سلامتى با #حاجى را بزنیم!»💠
ادامه دارد...✉
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#احمد_متوسلیان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
@yousof_e_moghavemat
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و #اشک و #امام_رضا😔
.
🍂امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش .
به گمانم #مرتضی_عطایی کنار #پنجره_فولاد روضه ی #خرابه_ی_شام را خواند و با نوحه ی #سالار_زینب ، دم ِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد.😞
.
🍃آنقدر عکس و فیلم از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
.
🍂هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق #چله_ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت.💚
اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانباز ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است😭
.
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت #همسر دل شکسته اش برای شهادت یا #مناجات خودش در روز ِ#عرفه با #معشوق که با تیری که به #گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید.🕊
.
🍂ابوعلی دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است.فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.😭
.
🍃باید گذشت از این #دنیا به آسانی
.
🍃باید مهیا شد از بهر #قربانی
.
🍃سوی #حسین رفتن با چهره خونی
.
🍃زین سان بود زیبا #معراج انسانی
.
🍂به مناسبت شهادت #شهید_مرتضی_عطایی
.
✍نویسنده: طاهره بنائی منتظر
.
📅تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۵۵
.
📆تاریخ شهادت: ۲۱ شهریور ۱۳۹۵
.
📇تاریخ انتشار طرح: ۲۱ شهریور ۱۳۹۹
.
🥀مزار : بهشت رضا.مشهد
#سالروز_شهادت
#سی_ام_شهریور_95
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌸 شهید غلامعلی پیچک🌸
🍂 #فرمانده سلام، خوش بحالتان، مهر #شهادت در پرونده اعمالتان خورد و عاقبت بخیر شدید اما، اینجا #هوا بد است. دل ها گرفته است و #بغض هایمان گلوگیر شده اند و خسته ایم از زمانی که امان را از اهالی #زمین گرفته است.
🍂 هشت سال باغیرت جنگیدید برای وجب به وجب این خاک، برای اینکه حقی #پایمال نشود.
🍂 اما هشت سال است که با #تدبیر و امید مردم را از زندگی ناامید کرده اند، پدر خانه در مقابل اهل خانه از #شرمندگی و #خجالت کمر خم کرده است. سفره خالی و #دست هایش هم #وزن شده اند اما ترازوی عدل، حسرتِ برابری بر #دل دارد.
🍂روی بیت المال #حساس بودید که مبادا مدیون شوید و پل صراط پایتان بلغزد اما این روزها #بیت_المال را غارت می کنند و بعد از رفتنشان از مرزهای کشور، خبر #اختلاس هایشان در روزنامه های کشور به یادگار میماند.
🍂زمین های #جبهه را با کمترین امکانات شناسایی می کردید پاکسازی و #دشمن را نابود می کردید. حالا ستون پنجم ها، گرا می دهند، دیروز ح.ا.ج ق.ا.س.م و امروز ف.خ.ر.ی ز.ا.د.ه. خبر شهادت ها #داغ شد بر دل #تاریخ...❤️
🍂 رمز عملیات هایتان #یازهرا بود و فرمانده امام زمان اما حالا، دین را #قربانی خواسته هایشان کردند و #اعتقاد مردم را نشانه گرفته اند که مردم هم از #خدا شوند و هم از خرما...
🍂 وصیت هایتان #قاب شد بردیوار اما چادرها خاکی می شود و حجاب ها، سرخی خونتان را کدر می کند. آه که که این قصه ی پر غصه #گلایه پایانی ندارد...
شهیدجان، برگرد، بیسیم ات راهم بیاور. حاج #همت و حاج قاسم را هم صدا کن. بیا و نجات بده. کم کم هم #شهر سقوط می کند هم ایمانمان...
✍نویسنده: طاهره بنایی منتظر
🕊 به مناسبت #سالروز_شهادت
#شهید_غلامعی_پیچک
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
@yousof_e_moghavemat