😘 #شهدای_بدر 😃
🍃
💓
۲۴ اسفند ۱۳۶۳
#عملیات_بدر
سالروز #شهادت شیر لشکر خط شکن #محمد_رسول_الله (ص)
همرزم وفادار و یار و یاور #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
چهارمین فرماندۀ دلاور #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام
#شهید_عباس_کریمی_قهرودی ✅
❤
❤✔❤
متولد اول اردیبهشت ۱۳۳۶ ، #قهرود_کاشان
اعزام به خدمت سربازی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵
ترک پادگان به دستور #حضرت_امام_خمینی (ره) و پیوستن به صف انقلابیون
عضویت در #سپاه در بهار ۱۳۵۸
عزیمت به کردستان به صورت داوطلبانه در سال ۱۳۵۹
پیوستن به #احمد_متوسلیان و انتصاب به فرماندهی اطلاعات - عملیات #سپاه_مریوان
انتصاب به مسئولیت واحد اطلاعات - عملیات #تیپ_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به دستور #حاج_احمد_متوسلیان در بهمن ۱۳۶۰
مجروحیت در عملیات #فتح_المبین
شرکت فعال و مؤثر در عملیات هایی همچون؛ #بیت_المقدس ، #رمضان ، #مسلم_ابن_عقیل ، #والفجر_مقدماتی ، #والفجر_یک ، #والفجر_دو ، #والفجر_سه ، #والفجر_چهار
انتصاب مجدد به فرماندهی اطلاعات - عملیات #لشکر_۲۷ پس از جدایی #سعید_قاسمی به دستور #حاج_ابراهیم_همت در عملیات #خیبر
فرماندهی #لشکر۲۷محمدرسول_الله (ص) در اواخر اسفند ۱۳۶۲ پس از شهادت #حاج_همت
#شهادت در عملیات #بدر ، روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، #شرق_دجله با اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش 🚩
🌹
🍃
🌷
#شهدای_اسفند
#شهید_عباس_کریمی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدا
#شهیدان
#لشکر۲۷
#لشکر_۲۷
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#فرماندهان_لشکر_۲۷
#دفاع_مقدس
#به_یاد_شهدا #یاد_شهدا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavemat
💎 #فتح_المبین 🚩
قسمت هشتم: پایان #عملیات_فتح_المبین و دیدار با مردم #مریوان 👌
🔶 با خاتمه یافتن مرحلۀ چهارم نبرد پیروزمند _فتح المبین_ #حاج_احمد_متوسلیان به همراه فرماندهان تحت امر خود جهت تجدید دیدار با مردم خوب #مریوان و همرزمانش در #سپاه این شهر، عازم غرب كشور شد. یكى از هم سفران او مى گوید:
«... وقتى همگى همراه #حاج_احمد سوار اتوبوس شدیم، #حاجى ردیف دوم یا سوم، روى صندلى نشست. براى آنكه طى راه كسى صحبت هاى متفرقه یا خداى ناخواسته، #شوخى_جلف !!! از او سر نزند، مطابق معمول، شروع كرد بین جمع به خواندن یك سرود. خودش با صداى بلند خواند؛
#انقلاب، انقلاب، #انقلاب_اسلامی
جسم من، جان من، خون من تو را حامى...
سرود را با یك حالت حماسى و محكم مى خواند. بعد كه سرود تمام شد، گفت: حالا یكى از شماها یك سرود بخواند. حكمت كارش هم این بود كه هم از بچه ها #غیبت یا صحبت لغوى صادر نشود، هم با خواندن سرودهاى انقلابی، روحیه بگیرند و سرگرم بشوند.»
خبر حركت قافلۀ #حاج_احمد و یاران فاتح او را، تو گویى قاصدك هاى بهارى به مردم خوب #مریوان رساندند. شهر چهره اى دیگر به خود گرفت. مردم در آتش انتظار بازگشت قهرمان خاكى پوش شهرشان، برافروخته، لحظه شمارى مى كردند. سرپرست وقت واحد اطلاعات
#سپاه_مریوان، از آن روز با شكوه حكایت مى كند:
«... خبر ورود #حاجى كه به #مردم_مریوان رسید، شهر پر از غلغله شد. همه از شوق، بال درآورده بودند. دیگر سررشتۀ كارها از دست بچه های #سپاه هم خارج شده بود. مردم از صغیر و كبیر و زن و مرد، جمع شدند جلوى ساختمان #سپاه_مریوان. همینطور سینى سینى اسپند بود كه دود مى دادند. بعضىها از شوق، #گریه مى كردند. بالاخره انتظارها به سر مى رسیدند. به محض اینكه ماشین حامل #حاجى در دیدرس خلائق قرار گرفت، همینطور گوسفند و برّه بود كه پشت سر هم برایش #قربانى مى كردند. بعد هم تا پاسى از شب رفته، دسته دسته
ملت مى آمدند براى تبریك و خسته نباشى گفتن به #احمد .
دیدیم نه خیر! انگار حالا حالاها باید قید روبوسى و چاق سلامتى با #حاجى را بزنیم!»💠
ادامه دارد...✉
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#احمد_متوسلیان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
@yousof_e_moghavemat
😃 #حاج_احمد_متوسلیان 💕
🌟
🌠
...سرم را پایین انداختم. از خط دور شده بودیم و او در مسیر به چند پایگاه سر زد. مسئول یکی از پایگاه ها لب جاده ایستاده بود. بیچاره با دیدن #حاج_احمد ، مثل جن زده ها، رنگ از رخسارش پرید. #حاجی از تویوتا پایین آمد. جواب سلام او را داد، اما یک سیلی محکم، بیخ گوش او خواباند و برگشت. او هم به سمت پایگاه خودش رفت.
پرسیدم: «حاج آقا، خلافی از او سر زده بود؟!»
- خلاف از این بالاتر که پایگاه و بچه ها را رها کرده و بدون هماهنگی به عقب برود؟
خودم را جمع و جور کردم. یک جورهایی این حرف را به خودم گرفتم. نتوانستم ما فی الضمیرم را پنهان کنم و بی مقدمه گفتم: «من با آقای ناهیدی برای رفتن به عقب هماهنگ کرده ام.مأموریت من تمام شده.» #حاج_احمد که تا آن لحظه گرفته و در هم بود، لبخند زد و گفت: «همه باید مثل تو باشند پسر خوب.» جلوتر که رفتیم، یک زن و مرد کُرد، لب جاده ایستاده بودند و می خواستند از روستا به #مریوان بروند. #حاجی آن دو را که دید ایستاد و سوارشان کرد و باز هم من متعجب شدم که اگر این دو نفر مسلّح باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و #حاجی چه جوری به این آدم ها اطمینان دارد؟ اگر این دو نفر یک دام و تله باشند که گروهک ها سر راه #حاجی گذاشته اند، چه؟!»
غرق در این افکار بودم که مرد کُرد با دست به پشت شیشه زد. انگار به مقصد خود رسیده بود. پیاده شد و گفت: «کاک احمد! دعاگویت هستم.»
به #مریوان رسیدیم. یاد کانکس مرغ افتادم و با خودم گفتم: خدا به دادمان برسد، اما آنجا یک آیفا آمادهٔ رفتن به همدان بود. دلم نمی خواست با #حاج_احمد خداحافظی بکنم. تمام وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچه های #سپاه_مریوان و نیروهای در خط #دزلی بود. بغض راه گلویم را بست. #حاج_احمد گفت: «برادر #خوش_لفظ ! ما را فراموش نکنی. منتظرت هستم.» ☑
🔷
🔹
📝 برگرفته از کتاب نازنین و بسیار دوست داشتنی #وقتی_مهتاب_گم_شد ، صفحه ۷۴ و ۷۵ 📋
.
.
.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی_ایران
#دفاع_مقدس
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷
@yousof_e_moghavemat
😃 #حاج_احمد_متوسلیان 💕
🌟
🌠
...سرم را پایین انداختم. از خط دور شده بودیم و او در مسیر به چند پایگاه سر زد. مسئول یکی از پایگاه ها لب جاده ایستاده بود. بیچاره با دیدن #حاج_احمد ، مثل جن زده ها، رنگ از رخسارش پرید. #حاجی از تویوتا پایین آمد. جواب سلام او را داد، اما یک سیلی محکم، بیخ گوش او خواباند و برگشت. او هم به سمت پایگاه خودش رفت.
پرسیدم: «حاج آقا، خلافی از او سر زده بود؟!»
- خلاف از این بالاتر که پایگاه و بچه ها را رها کرده و بدون هماهنگی به عقب برود؟
خودم را جمع و جور کردم. یک جورهایی این حرف را به خودم گرفتم. نتوانستم ما فی الضمیرم را پنهان کنم و بی مقدمه گفتم: «من با آقای ناهیدی برای رفتن به عقب هماهنگ کرده ام.مأموریت من تمام شده.» #حاج_احمد که تا آن لحظه گرفته و در هم بود، لبخند زد و گفت: «همه باید مثل تو باشند پسر خوب.» جلوتر که رفتیم، یک زن و مرد کُرد، لب جاده ایستاده بودند و می خواستند از روستا به #مریوان بروند. #حاجی آن دو را که دید ایستاد و سوارشان کرد و باز هم من متعجب شدم که اگر این دو نفر مسلّح باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و #حاجی چه جوری به این آدم ها اطمینان دارد؟ اگر این دو نفر یک دام و تله باشند که گروهک ها سر راه #حاجی گذاشته اند، چه؟!»
غرق در این افکار بودم که مرد کُرد با دست به پشت شیشه زد. انگار به مقصد خود رسیده بود. پیاده شد و گفت: «کاک احمد! دعاگویت هستم.»
به #مریوان رسیدیم. یاد کانکس مرغ افتادم و با خودم گفتم: خدا به دادمان برسد، اما آنجا یک آیفا آمادهٔ رفتن به همدان بود. دلم نمی خواست با #حاج_احمد خداحافظی بکنم. تمام وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچه های #سپاه_مریوان و نیروهای در خط #دزلی بود. بغض راه گلویم را بست. #حاج_احمد گفت: «برادر #خوش_لفظ ! ما را فراموش نکنی. منتظرت هستم.» ☑
🔷
🔹
📝 برگرفته از کتاب نازنین و بسیار دوست داشتنی #وقتی_مهتاب_گم_شد ، صفحه ۷۴ و ۷۵ 📋
.
.
.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی_ایران
#دفاع_مقدس
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷
@yousof_e_moghavemat
🔰 #محمدحسین_مردی_ممقانی، مسؤول واحد بهداری رزمی تیپ ۲۷ با تلاشی در خور تحسین به اتکای تجارب قبلی خود در اداره واحد #بهداری #سپاه_مریوان، آموزش های لازم برای نیروهای امدادی را شخصا متكفل شده بود و در این زمینه، دست به ابتکاراتی هم می زد. او در همان روزها، از مسؤولین گردان ها، آمار رزم آورانی را که قرار بود در شب اول حمله وارد عمل بشوند، دریافت کرد و به تعداد نفرات هر گردان، برایشان کیسه های پارچه ای حاوی وسایل کمک های اولیه از قبیل: گاز استریل، باند، چسب، تعدادی قرص مسکن و کپسول آنتی بیوتیک آماده و بسته بندی کرد. پارچه این کیسه های کوچک که بین بسیجیان به « #کیسه_امداد» معروف شدند، از تکه های اضافی کارگاه های تولید لباس فرم سپاه تأمین می شد. ویژگی عمده این کیسه های امدادی کوچک این بود که مثل قمقمه، در جیب بغل زانوی شلوار رزمنده قرار می گرفتند و به دلیل حجم کم و وزن ناچیز شان، حمل آنها برای نیروها آسان بود.
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📧 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 📝
✔
🔸️"قسمت بیست و پنجم"🔸️
📬
🔻
⛈ محسن رفیق دوست - از فرماندهان سپاه در خصوص توجه #احمد_متوسلیان به مردم #مریوان گفته است:🔸️
▪️
《اولین دیدار من با #احمد_متوسلیان در اوایل تابستان ۱۳۵۹ رخ داد. ایشان به تازگی فرمانده #سپاه_مریوان شده بود. یک روز در تهران پیش من آمد و برای سپاه مریوان امکانات خواست. بعدها، خود من برای دیدار با او یک سفر به #مریوان رفتم.
بهترین جایی هم که #احمد را شناختم، همانجا بود. چون وقتی به همراه چند نفر به #مریوان رفتم و از نزدیک با کارهای او آشنا شدم، دیدم همه آثار وجودی یک آدم سلحشور، آزادی خواه، مردم دوست، منضبط و جامع الاطراف در وجود او دیده می شود. ظاهراً #فرمانده_سپاه_مریوان بود؛ اما همه کاره شهر محسوب میشد.🔸️
🔹️
یادم هست، در دفترش نشسته بودم که دیدم کسی آمد و با او صحبت کرد و در پایان کار از #احمد اجازه گرفت و رفت. از #احمد پرسیدم: "این آقا چه کسی بود؟"
گفت: "رئیس اداره مخابرات #مریوان است. تخلف کرده، من هم تنبیهش کرده بودم. حالا اجازه دادم برود سر کارش."✔
🔹️
کسی که اولین تغییر را در قضاوت مردم کردستان هم نسبت به #شیعیان و هم نسبت به مسئولین جمهوری اسلامی ایجاد کرد، #احمد_متوسلیان بود. خاطرم هست، یک بار در تهران #احمد به دفتر کارم آمد و گفت: "می توانید مقداری آذوقه به من بدهید؟"
گفتم: "اگر جیره غذایی #سپاه را می خواهی، باید برویم از سپاه منطقه ۷ کرمانشاه بگیریم." گفت: "من این آذوقه را برای #سپاه_مریوان نمی خواهم! برای مردم فقیر منطقه می خواهم!"✔
🔹️
حالا شما ببینید کسی که به عنوان فرمانده سپاه رفته منطقه و در مقابلش چندین گروه ضد انقلاب ایستاده اند تا با او به بجنگند، فکرش شده بود تامین معاش همان مردم. من میتوانم ادعا کنم که بذر مبارک تشکیلات مردمی #پیشمرگان_مسلمان_کرد از زمان #احمد کاشته شد و زمان #شهید_محمد_بروجردی به بهرهبرداری رسید. ص/۵۸۵۹✔
📮
🔍
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند #در_هاله_ای_از_غبار 📧
.
.
📸 تصویری از سردار سرلشکر #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان در مریوان 😊
.
.
.
#حاجی_متوسلیان
#متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد
#سردار_بی_نشان
#سردار_دلها
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
📝 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 💌
✔
📬
🔸️"قسمت بیست و هفتم" 🔸️
📪
📎
🏷 گستره مهر و عطوفت #احمد_متوسلیان علاوه بر مردم وفادار به انقلاب، خانواده های ضدانقلابیون را هم دربر می گرفت و در همین رابطه، #شهید_سید_محمدرضا_دستواره گفته است:
《...دوهزار تومن در ماه حقوق میگرفت. بعد زنی آمد جلوی #سپاه_مریوان نشست و گفت: "شوهرم شده تفنگچی کوموله. حالا خرجی ندارم، گرسنه ام." از همان دوهزار تومان خودش به آن بنده خدا داد. علاوه بر حقوقی از #سپاه می گرفت، می رفت تهران و از پدر خودش هم مبلغی می گرفت و می آورد آنها را خرج مردم محروم #کردستان میکرد. میآمد و از جیب خودش به محرومین کردستان پول میداد؛ خدا شاهد است...》
#متوسلیان برای این که بتواند چنین آرامشی را در #مریوان حاکم کند، از تمامی پتانسیل موجود استفاده می کرد.
↘️
🔻
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند #در_هاله_ای_از_غبار نوشته سردار گلعلی بابایی
📸 معرفی عکس: ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ - خداحافظی #حاج_احمد_متوسلیان و #شهید_دستواره از مردم مریوان و عزیمت به جنوب جهت تشکیل تیپ رزمی برای شرکت در عملیات غرورآفرین #فتح_المبین
#رئیس_جمهور_مریوان #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد
#حاجی_متوسلیان
#سردار_دلها
#سردار_بی_نشان
#دفاع_مقدس
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
🆔 @yousof_e_moghavemat 🆔
💗 حاج احمد 💗
💞 #خداحافظی_با_مریوان و عزیمت به جنوب 😔
👈 قسمت سی و سوم 👉
💎 در #مریوان ، پس از پشت سر گذاشتن مرحله سختِ انتخابِ نفراتِ اعزامی، سرانجام در صبح سرد و سوزناک پنجشنبه ۲۴ دی ماه سال ۱۳۶۰ ، مینیبوس حامل نفرات اعزامی از مقابل ساختمان #سپاه_مریوان در حالی به حرکت درآمد که باران اشک از چشمان بازماندگان جاری بود.
نصرت الله قریب ، یکی از همراهان آن قافله پیرامون حال و هوای #حاج_احمد در آن روز گفته است:
"... روزی که با آن اتوبوس آبی رنگ از #مریوان خارج شدیم، دقیقاً یادم نیست چند نفر بودیم. بعضی دوستان می گویند ۴۷ ، ۴۸ نفر بودیم؛ امّا من ۵۲ نفر توی ذهنم هست. به هر حال اتوبوس که راه افتاد، #حاج_احمد وسط آن ایستاد و شعری خواند. در این شعر #حاجی به کوه و دشت و صحرا اشاره می کرد و خطاب به #شهدا شعرش را می خواند. مضمون شعر زیاد یادم نیست؛ امّا معنی آن این بود که به کوه و دشت و صحرا قسم ای #شهدا که ما برمیگردیم و انتقام خون شما را می گیریم.
وقتی که اتوبوس از #مریوان فاصله گرفت، بچه ها حس خاصی پیدا کرده بودند چون برای اولین بار می دیدند که #حاج_احمد با آن شور و حال خاص خودش را دارد شعر میخواند. حاج احمدی که ضد انقلاب با شنیدن نام او خودش را خراب می کرد، حالا ایستاده بود وسط اتوبوس و داشت برای ما شعر می خواند.
آن صحنه ها، صحنه های خیلی عجیبی بود که هیچ وقت آنها را فراموش نمی کنم و به خصوص مشاهده صحنه های گریه و اشک ریختن مردم #مریوان که اصلاً راضی نبودند #حاج_احمد از شهرشان برود..."
📚 با تخلیص و اختصار از کتاب ارزشمند #در_هاله_ای_از_غبار ، نوشته سردار #گلعلی_بابایی / صفحه ۸۰ و ۸۱
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#دفاع_مقدس
⚫ @yousof_e_moghavemat ⚫
😘 #شهدای_بدر 😃
🍃
💓
۲۴ اسفند ۱۳۶۳
#عملیات_بدر
سالروز #شهادت شیر لشکر خط شکن #محمد_رسول_الله (ص)
همرزم وفادار و یار و یاور #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
چهارمین فرماندۀ دلاور #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
سردار شجاع و سلحشور سپاه اسلام
#شهید_عباس_کریمی_قهرودی ✅
❤
❤✔❤
متولد اول اردیبهشت ۱۳۳۶ ، #قهرود_کاشان
اعزام به خدمت سربازی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵
ترک پادگان به دستور #حضرت_امام_خمینی (ره) و پیوستن به صف انقلابیون
عضویت در #سپاه در بهار ۱۳۵۸
عزیمت به کردستان به صورت داوطلبانه در سال ۱۳۵۹
پیوستن به #احمد_متوسلیان و انتصاب به فرماندهی اطلاعات - عملیات #سپاه_مریوان
انتصاب به مسئولیت واحد اطلاعات - عملیات #تیپ_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) به دستور #حاج_احمد_متوسلیان در بهمن ۱۳۶۰
مجروحیت در عملیات #فتح_المبین
شرکت فعال و مؤثر در عملیات هایی همچون؛ #بیت_المقدس ، #رمضان ، #مسلم_ابن_عقیل ، #والفجر_مقدماتی ، #والفجر_یک ، #والفجر_دو ، #والفجر_سه ، #والفجر_چهار
انتصاب مجدد به فرماندهی اطلاعات - عملیات #لشکر_۲۷ پس از جدایی #سعید_قاسمی به دستور #حاج_ابراهیم_همت در عملیات #خیبر
فرماندهی #لشکر۲۷محمدرسول_الله (ص) در اواخر اسفند ۱۳۶۲ پس از شهادت #حاج_همت
#شهادت در عملیات #بدر ، روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، #شرق_دجله با اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش 🚩
🌹
🍃
🌷
#شهدای_اسفند
#شهید_عباس_کریمی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدا
#شهیدان
#لشکر۲۷
#لشکر_۲۷
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#فرماندهان_لشکر_۲۷
#دفاع_مقدس
#به_یاد_شهدا #یاد_شهدا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavem
💗 حاج احمد 💗
💎 #فتح_المبین 🚩
قسمت هشتم: پایان #عملیات_فتح_المبین و دیدار با مردم #مریوان 👌
🔶 با خاتمه یافتن مرحلۀ چهارم نبرد پیروزمند _فتح المبین_ #حاج_احمد_متوسلیان به همراه فرماندهان تحت امر خود جهت تجدید دیدار با مردم خوب #مریوان و همرزمانش در #سپاه این شهر، عازم غرب كشور شد. یكى از هم سفران او مى گوید:
«... وقتى همگى همراه #حاج_احمد سوار اتوبوس شدیم، #حاجى ردیف دوم یا سوم، روى صندلى نشست. براى آنكه طى راه كسى صحبت هاى متفرقه یا خداى ناخواسته، #شوخى_جلف !!! از او سر نزند، مطابق معمول، شروع كرد بین جمع به خواندن یك سرود. خودش با صداى بلند خواند؛
#انقلاب، انقلاب، #انقلاب_اسلامی
جسم من، جان من، خون من تو را حامى...
سرود را با یك حالت حماسى و محكم مى خواند. بعد كه سرود تمام شد، گفت: حالا یكى از شماها یك سرود بخواند. حكمت كارش هم این بود كه هم از بچه ها #غیبت یا صحبت لغوى صادر نشود، هم با خواندن سرودهاى انقلابی، روحیه بگیرند و سرگرم بشوند.»
خبر حركت قافلۀ #حاج_احمد و یاران فاتح او را، تو گویى قاصدك هاى بهارى به مردم خوب #مریوان رساندند. شهر چهره اى دیگر به خود گرفت. مردم در آتش انتظار بازگشت قهرمان خاكى پوش شهرشان، برافروخته، لحظه شمارى مى كردند. سرپرست وقت واحد اطلاعات
#سپاه_مریوان، از آن روز با شكوه حكایت مى كند:
«... خبر ورود #حاجى كه به #مردم_مریوان رسید، شهر پر از غلغله شد. همه از شوق، بال درآورده بودند. دیگر سررشتۀ كارها از دست بچه های #سپاه هم خارج شده بود. مردم از صغیر و كبیر و زن و مرد، جمع شدند جلوى ساختمان #سپاه_مریوان. همینطور سینى سینى اسپند بود كه دود مى دادند. بعضىها از شوق، #گریه مى كردند. بالاخره انتظارها به سر مى رسیدند. به محض اینكه ماشین حامل #حاجى در دیدرس خلائق قرار گرفت، همینطور گوسفند و برّه بود كه پشت سر هم برایش #قربانى مى كردند. بعد هم تا پاسى از شب رفته، دسته دسته
ملت مى آمدند براى تبریك و خسته نباشى گفتن به #احمد .
دیدیم نه خیر! انگار حالا حالاها باید قید روبوسى و چاق سلامتى با #حاجى را بزنیم!»💠
ادامه دارد...✉
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#احمد_متوسلیان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
@yousof_e_moghavemat
گستره مهر و عطوفت
#احمد_متوسلیان علاوه بر مردم وفادار به انقلاب، خانواده های ضدانقلابیون را هم دربر می گرفت و در همین رابطه، #شهید_سید_محمدرضا_دستواره گفته است:
《...دوهزار تومن در ماه حقوق میگرفت. بعد زنی آمد جلوی #سپاه_مریوان نشست و گفت: "شوهرم شده تفنگچی کوموله. حالا خرجی ندارم، گرسنه ام." از همان دوهزار تومان خودش به آن بنده خدا داد. علاوه بر حقوقی از #سپاه می گرفت، می رفت تهران و از پدر خودش هم مبلغی می گرفت و می آورد آنها را خرج مردم محروم #کردستان میکرد. میآمد و از جیب خودش به محرومین کردستان پول میداد؛ خدا شاهد است...》
#متوسلیان برای این که بتواند چنین آرامشی را در #مریوان حاکم کند، از تمامی پتانسیل موجود استفاده می کرد.
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند #در_هاله_ای_از_غبار نوشته سردار گلعلی بابایی
📸 معرفی عکس: ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ - خداحافظی #احمد_متوسلیان (سمت نفر دوم ایستاده ازسمت راست) و #شهید_دستواره (نفر اول ایستاده از سمت راست) از مردم مریوان و عزیمت به جنوب جهت تشکیل تیپ رزمی برای شرکت در عملیات غرورآفرین #فتح_المبین
#جاوید_نشان_احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💕 #سالروز_شهادت 🌸
🌠
🚩
۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱
عملیات الی_بیت_المقدس
#سالروز_شهادت یکی از پرافتخارترین سرداران دلیر سپاه اسلام
مظهر استقامت و مقاومت
سردار عاشورایی خونین شهر
#فاتح_خرمشهر
فرمانده سلحشور #گردان_سلمان از ل#شکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) 🌷
#شهید_حسین_قجه_ای
ولادت ۱۳۳۷ ، #زرین_شهر ٬ #اصفهان
ورود به مبارزات سیاسی از سال ۱۳۵۳
قهرمان مطرح کشتی آزاد کشور در اوزان ۴۸ و ۵۲ کیلوگرم
تشکیل گروه ضربت جهت مبارزه با عوامل فساد و تباهی جوانان
پیوستن به #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی و فرماندهی سپاه زرین شهر
عزیمت به ترکمن صحرا جهت شرکت در سرکوب عوامل جدایی طلب و وابسته به رژیم پهلوی
نفوذ به داخل تشکیلات فدائیان خلق، عضویت ستادی با مدارک جعلی و هویت مستعار و شناسایی دقیق مواضع آنها
نقش مهم و چشمگیر در آزادسازی سنندج در فروردین ۱۳۵۹
مسئولیت آزادسازی روستا و منطقۀ استراتژیکی #دزلی در پاییز ۱۳۵۹
انتصاب به فرماندهی عملیات #سپاه_مریوان به دستور #احمد_متوسلیان و ایفای نقش مهم در عملیات #محمد_رسول_الله (ص)
مسئولیت فرماندهی #گردان_سلمان به دستور حاج_احمد_متوسلیان
تأثیری چشمگیر در مراحل چهارگانۀ عملیات #فتح_المبین و تسخیر ارتفاعات ابوصلیبی خات
مسئولیتی حساس و خطیر در حفظ ضلع غربی جاده اهواز - خرمشهر در عملیات #بیت_المقدس
در نهایت، #حسین_قجه_ای پس از ۶ شبانه روز نبرد بی وقفه بدون آب و غذا، بدون پشتیبانی و بدون نیروی کمکی ، مظلومانه - در حالیکه همه نفرات گردانش #شهید یا زخمی شده بودند - در حال شلیک گلوله آرپی جی، مورد اصابت تیر مستقیم تانک قرار گرفت و به #شهادت رسید.
#لشکر۲۷
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat