eitaa logo
کانال زادگاهم تویه دروار
649 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
ارتباط با کانال: @mohammadtavakoliyan
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام این داستان : دِدَه به زبان تویه درواری یعنی خواهر . در زبان آذری کلماتی وجود داره ، اینقدر احساسی و لطیف اِن(هستند) که بار احساسی و زیباییش مترادف فارسی نِدارِن . دده تویه درواری ایج همینجوره ، خیلی ویشتر از خواهر معنی دی ، دده جان ، جان دده ، گاهی دده جای خانم در فارسی ایج به کار شو ، هِمسایه یکجور دده گوئه ، دوست و همسن و سالها یکجور با وزن عاطفی دده را به کار بُرِن ، خواهران یک جور ، برادرا یکجور ، فامیل دور یکجور ، هم محلی یکجور ، آدُم هر بار کلمه دده را خطاب به مارش(مادرش) از زبان یکی از آنها مشنوئِه ( می شنود ) مهر و محبِتش در دل آدم جا گیره ، احساس نزدیکی و فامیلی به دلش هومشینه ، وای خدای مهربان !!!! ایسا که این کلماتا نویسُم ، تن صدای دایی ها و خاله ها را در صدا بزین خواهرشان توی گوشُم حس کنُم ، هر کدامشان با یک سبک و سیاق صداهای ریز و درشت ، همراه با شوخ طبعی ، دلتنگی ، از راه دور سر بَرِسیه ، شادیها و اضطراب ، دده را صدا زِنِن ، صداشانا ، لبخندشان ، دلتنگیشانا ، حس کنم ... کلمات دیگه ایج همینطوره !!!بار عاطفی دارن ، گیرا و جذاب ، لذا عرض کنم قدر دان زوآن تویه درواری بیم که در نوع خودش از جهات مختلف بی نظیره ، در همه عنوان ها ، بِرار ، عمو ، دایی ، خالِی مهر و محبت ، صمیمیت و همدلی ، زیبایی ، لطافت ...در آنها موج زنه ، از موضوع رد نَبیم . خدا همه چِر و ماران آسُمانیا رحمِت هاکنه ، تا بابایی سایه (حاج کریم ) بر سر خانواده دَبه ، در مقابل همه سختی ها و مشکلات ، سینه سپر کِرد ، صحرا شه ، هر وقت شُو(شب) اُو (آب) داشتیم ، تنهایی شه اُوی سر ، توی کار بلوک بندی نقش مهمی داشت . سربلوک به ، در پیشبرد خیلی از کارهای خیر پیشقدُم به ، گندم کاشت ، به باغات رسیدگی کِرد ، به دامداری سر و سامان دا . سال ۶۷ پیمانه عمرش پر هابه ، همه این وظایف ، به مادرم (دِدَه کبری) بَرِسی ، مثل همه ماران ولایت ، از صبح تا شام کار کرد ، هیچوقت نَدیُم ( ندیدیم ) از سختی کار گلایه و شکایِت هاکُنه ، به وَچا روحیه و امیدواری دا . آن‌وقت‌ها باغها برای خانواده ها معنی دیگری داشت ، ویشتِر گندم مصرُف سالیانه را اِز باغا به دست میردِن . میوه های اضافه بر مصرُفا به چارودارها دان (می دادند) تا دانه (برنج) مصرف سالشانا از همین محل کسب هاکنِن . جان ماران همه کارا را سر و سامان دان ، چه محصولاتی که خوشتنشان خار کردِن!!! پخت و پز نون ، خونه عیالواری ، تهیه انواع و اقسام خوراکی ها ، سمنو ، حِلوا ، دیشو (شیره توت ، انگور) آریشه ، ماست ، پنیر ،،، واقعا قابل شمارش نیه . در تعجبُم اصلا احساس خستگی نَمکِردِن ، در آبیاری نِمِشتِن یک قطره اُو هدِر بَشو ، مایِد گندم خو اُو بَخوره ، دارجوئه ، سبزی خو ، خیار جوئه ، و و و اُو بَخوره ، نمدانُم کی استراحِت کردِن ، نصف شُو موقع اُو باغ صداشان زین ، فرز و چاپک از خُو شیرین شبانه راست بین ، با شور و شوق شین اُوی سر ، تازه وَچه داری آنهم در خانه های پر جمعیت ، شست و شو ، درس و مشقشان و هزار کار دیگر ، مثل کاشت و برداشت درو گندم ، پِلوار بندی ، تهیه غذای آنها و... خدا قوِّت خانم های خانه دار ، شغل خانم های ولایِت انوقتها به کار خانه ختم نَمبه ، همه جا در کنار همسرشان حضور داشتِن ، ، خدا چه قدرت و حوصله ای به اینها دا !!! شما یک قلُمشا در نظر بیگیرین ، قبل از لوله کشی روستاها ماستِن ( می خواستن ) صبح شُوگیر که همه اعضاء خانواده خُو دَرِن ، بَشِن اِز رودخانه اُو بییِرِن ، اُوآ (آب را) دَمکِردِن دیگ مسی دِله ، سرشان وامِشتِن تا بیرن خانه ، اُو خوردِن ، اُو مصرفی و .. ، چه شور و اشتیاقی به زندگی داشتِن . دِدَه کبری سی سال سربلوکی را با اعتماد به نفس خُوجی بَچِرخاند . عقیده داشت مایِد چراغ خانه همسرش روشِن بو ، دروازه خانه به روی مردم واج بو ، به ازدواج جوانان تاکید داشت ، تا روز آخر زندگیش جلوی خانیشا آب و جارو هاکِرد . پدر هم وظیفه اش را در مو رد خانمش اداء هاکرد ، به اینجانب وصیِت هاکرد موفق نَبیُم مارتا سفر حج بَبُرم ، این هم هزینه حجش ، اورا به زیارت خانه خدا بَرِست ، خدا را شکر این وصیت را عمِل هاکردُم ، اما نِتانِستُم هِمراهش بَشُم ، تا بَشو مکه و بیا ، خیلی دلواپسش بیُم ، الحمدالله صَحی سالُم بیامه . موفقیت وَچا بزرگترین پاداش چر و مار اِه . ( امام علی ) با مردم چنان رفتار کنید ، اگر جان سپردید از فراق شما بگریند و اگر زنده ماندید ، مشتاق معاشرت با شما باشند . *⃣*⃣*⃣*⃣ ✍📸 یکم اردیبهشت ۱۴۰۰ @zadgahamtuyehdarvar
۶ بهمن