18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅اهمیت قربانی کردن در روز عید بزرگ قربان
حاج آقا فرحزاد👆
لطفا گوش کنید👌
کسی جا نمونه ها
با کمترین مبلغ، تو ثواب کل قربانی ها، شریک میشید به همین راحتی😊😍
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌸سبک زندگی چهره های افتخار
اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم.
پاسگاه مرزی دست بعثی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد می کردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا خواندیم.
بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه می کردم و گفتم:
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین بعثی ها راحت تردد می کنند.
بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن!
ابراهیم که با نگاهش دور دست ها را می دید لبخندی زد و گفت:
چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟
یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی
📚منبع: کتاب شهید ابراهیم هادی
سلام بر ابراهیم ،ص۱۲۷
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستانک | آبی بر آتش
◽️۲۸ تیرماه توقیف نفتکش انگلیسی توسط نیروی دریایی سپاه در تنگه هرمز
◽️اقتدار ما آتش هر شری را خاموش خواهد کرد.
▫️محصول خانهی طراحان انقلاب اسلامی
▫️کامپوزیت: موسسه هنری آب و آئینه
#سپاه | #خلیج_فارس | #انگلیس
🔹خانهی طراحان انقلاب اسلامی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
«اگر عمل میشد،
الان خوزستان پیشرفتهای داشتیم...»
#خوزستان_مظلوم
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
به ایشان گفتم دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم.
پرسیدم چرا میخواهید بروید سوریه؟
با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا
بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي
گفتند:
که این فراز را برایم معنا میکنی؟
گفتم: معنایش که مشخص است
یعنی پدر و مادرم به فدایتان
گفت: به خاطر همین!
و چادرم را در دست گرفت و گفت:
به خاطر این چادرت می روم تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکِشند!!
روایت از همسر محترمه
🌷شهید مدافع حرم سعید مسافر
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .
ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 450 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.
هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت خیلیدوستتدارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
🌷شهید مهــدے عسگــرے
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
👈مدافع حرم را درست معنا کنیم
👈مدافع حرم را بد معنی نکنیم، این درست است که واژه مدافع حرم برای خود این افراد و سایر مذهبیها به عنوان واژهای مقدس مورد استفاده قرار میگیرد لیکن نباید اشتباه کرد و کارشان را تنها دفاع از حرم دانست، ایشان در واقع تنها مدافع حرم نیستند چرا که:
1⃣مدافع مال و جان و ناموس هم میهنان خویش هم هستند که اگر نبودند امروز به احتمال زیاد باید در داخل مرزها با تکفیریهایی میجنگیدیم که هیچ حرمتی برای جان و مال و ناموس ما قائل نیستند!
2⃣مدافعان حرم، مدافع جان و مال و ناموس همسایگان ایران هم هستند، اگر باور ندارید از سوریها و عراقیها نظرشان را درباره مدافعین حرم و سردارانشان بپرسید، عکسهایشان را با هم ببینید.
3⃣مدافعان حرم اما مدافع عزت و استقلال ایران و خاک ایران و منطقه هم هستند که اگر نبودند آمریکا فرسنگها به تجزیه ایران و اجرای نقشه جدید این منطقه با کشورهای کوچک و ضعیف نزدیک شده بود.
4⃣مدافعان حرم اما مدافعان آزادگی هم هستند، تلطیف کننده تاریخند آن هم در اوج ددمنشی تکفیریها و وحشیگری کفار مدعی تمدن، فخر انسانیت هستند حتی برای کسانی که به اسلام و مسلمین و حرمهایشان حرمتی قائل نیستند.
5⃣مدافع حرم را هر کسی میتواند به لفظ مقدس مدنظر خود معنی میکند هر چند ایشان به واسطه محبت عظیمشان نسبت به اهل بیت، به دفاع از این حریم و انتساب به حرم افتخار میکنند.
6⃣امروز واژه مدافعان حرم برای بسیاری از افراد غیر مذهبی هم تقدس یافته است هرچند داعشیهای وطنی بسیار کوشیدند با واژگان جعلی مثل مدافع اسد بکوشند مانع معرفی و تاثیرگذاری ایشان در اذهان و قلوب مردم گردند.
👈و نکته آخر این که خوب است بدانیم مدافعان حرم درجات انسانیت، شجاعت، کمال و ایثار را از همین اهل بیت بزرگوار سلام الله علیهم اجمعین آموختهاند و امروز به قطرهای از محبت آن اقیانوس تبدیل شدهاند، قطرهای که چون سیل دلها را با خود برده است.
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_زیبای_هیوا
💞بهترین ها را با زخمیان عشق دنبال کنید 💞
به دنبال تو میگردم میان کوچهها گاهی
عجب طوفان بیرحمیست،
عطری آشنا گاهی 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
🌺🍂🌺 🍂🌺🍂
🍂🌺🍂
🌺
♡یالطیف♡
📒رمان عاشقانه هیجانی #هیوا ❣
🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ #نهال 🌷
🍂 #قسمت_شصت_هفتم
وارد خونه میشم ،کفش هامو در میارم و دمپایی هام رو می پوشم .مامان مضطرب با تلفن دور خونه می گشت .می دونستم دلیل نگرانی و اضطرابش چیه،زیور خانوم هم مضطرب به من نگاه می کند و سلامی می کند .
-چی شده مامان؟
-پاشا هنوز برنگشته
-مادر من پاشا یه پسر بچه ی دو سه ساله نیست که بیست و شش سالشه دیگه می دونه داره چی کار میکنه ،گونی برنجم نیست مه بزنن زیر بغلشون ببرنش
-منم مادرم خب نگران میشم
کلافه پله ها رو بالا می رم ،دستگیره در رو پایین می دم ،اتاق پاشا بود! چقدر اتاقش مثل خودش آرام بخش بود ،روی تختش می شینم ،گوشیم رو در میارم اگه سید مجبورم نمی کرد برگردم تا خود صبح بالا سرش میشستم .شماره سید رو می گیرم،گوشی رو کنار گوشم می گیرم .
-بله
صدای بمش باعث میشه به خودم بیام ،انگار اصلا حواسم نبود زنگ زدم و باید حرفم رو بزنم .
-بله؟
-سلام
-سلام شما ؟
-میلانی هستم
-خوب هستید؟
-ممنون ...پاشا بهوش اومده؟
-بله
-میشه گوشی رو بدین بهش ؟
-بله
صدا های قدمش توی گوشم پخش میشه ،از اتاق پاشا بیرون میام و به اتاق خودم پناه می برم و صدای ضعیف و ناله گونه اش تمام تارهای قالی قلبم رو می شکافد .
-سلام داداش گلم ،پاشا جونم خوبی؟
سعی می کنم آروم حرف بزنم و از هیجانات سر و تهش بزنم که مامان چیزی نفهمه .
-داداش گلم؟پاشا جونم؟
-خوبی؟
-خوبم نگران نباش
-چطوری نگران نباشم؟ تیر خوردی ها الکی نیست که
-آروم پناه یع وقت مامان میشنوه صداتو
-آخرش که چی بلخره که باید بهش بگی
-فعلا وقتش نیست
-پاشا
-جانم
-درد نداری که؟
-خب بلخره یکم درد دارم تو نگران نباش
-مامان خیلی نگرانته
صدایی از پشت میخکوبم می کند ،تکونی نمی خورم ،پاشا بی جون سعی داشت آرومم کنه،گوشی رو از دستم می گیره و کنار گوش خودش میزاره و من می بینم که مامان بهنوش از نگرانی آخر سر اشکش در میاد .اگر چه زحمت می کشید تا حرف بزنه ولی می شنیدم چی میگه
-فعلا تو آروم باش پناه،چیزی نیست،نمی دونم این چند روز که بستریم چی به مامان بگم که نگران نشه ،بلخره می فهمه دکتر گفته که دستم باید تو گچ باشه
-پاشا
-دیگه صداش نمیاد ولی صدای مامان به شدت می لرزید واشک روی صورتش سرسره بازی می کرد ،درسته مادر نشده بودم و غنچه ام پرپر شده بود ولی می دونستم مادر بودن چه دردی است ،آدم گرگ بیابون باشه مادر نباشه .
-تو کجایی؟
-مامان نگران نباش
-گفتم کجایی؟
-بیمارستان
-کدوم بیمارستان
-می خواین چی کار؟
-گفتم کدوم بیمارستانی؟
-مامان الان بدونین چه کمکی بهتون میکنه ؟ الان که نمیزارن بیای دیدنم
-گفتم آدرس اون بیمارستان لعنتی رو بده
پاشا برای مدت طولانی ساکت شد و بعد از چند دقیقه گفت اس ام اس میدم به پناه
یعنی واقعا میخواست آدرس بیمارستان رو بده؟ گوشی رو سمتم گرفت،عصبانی خیره شد بهم:تو تا الان می دونستی و به ما نگفتی؟
ساکت نگاهش کردم
-تلفن پاشا خاموش بود تو از کجا می دونستی؟
-زنگ زدم به دوستش
-شماره دوستش رو از کجا پیدا کردی؟
-خب اون زنگ زد بهم گفت پاشا بیمارستانه
نگاه که تازه وارد اتاق که نه کاروانسرا شده بود هیمی کشید و گفت:پاشا بیمارستانه؟
-من می رم آماده شم آدرس رو فرستاد میاری اتاقم فهمیدی؟
-چشم
🌺🍂ادامه دارد.....
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh