🍁زخمیان عشق🍁
ای کاش می آمدی در #پنجشنبه ای که بغضی کهنه😢 در گلویم چنگ میزند و به انتظار همیشگی #تو ساعت ها مینشین
#خاطرات_شهدا🌷
🔰خاطرهای که میتوانم از دوران #کودکی_رسول برایتان بگویم، مربوط میشود به دوران بعد از #قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود👦 روزهای آخر اسفند📆 بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم.
🔰سال تحویل🌸🍃 آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور💫 به شکل امروزی نبود. ما به همراه #خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس🚌 رفته بودیم. ما هم مناطق عملیاتی را در #خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیاتهایی مثل والفجر ۸ را توضیح میدادیم.
🔰تا رسیدیم به #فکه. همان منطقهای که شهید آوینی شهید شده🌷کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم #الوارثین. در زمان جنگ💥 ما آنجا به رزمندگان آموزش میدادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم.
🔰میدان رزم، میدان #تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم👌 و به بسیجیان آموزش #تخریب میدادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک میگفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه🕌 در زمان جنگ، بچهها #قبرهایی ساخته بودند برای خودشان.
🔰به #رسول میگفتم نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، میآمدند داخل این قبرها، #نماز میخواندند، نماز شب📿 میخواندند، مناجات میکردند📖 ولی حالا این قبرها #غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست😔
🔰ساعتی بعد #اذان_ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم رسول نیست😟 با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این #قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند😭 بنده حقیقتا همانجا #گریهام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن❌ یک عکس از همان صحنه گرفتیم📸 و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
#شهید_رسول_خلیلی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به مناسبت شهادت شهید رسول خلیلی 💛💫 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا درایتا #کانال_زخمیان_عشق @za
🍃باران نرم نرمک به تن شهر میزند و جان درختان را جلا میدهد.
گوش کن! چه عاشقانه در گوش مردم این شهر #نجوا میکند. میشنوی؟ پیغام آسمانیان را برایمان آورده. هر قطره اش دنیایی از حرف های ناگفته با خود دارد❣
.
🍃اولین قطره ای که روی دستم میچکد پیکی ست که خبر از #ابوخلیل آورده از اولین های هفت سال پیش. آن موقع که هیاهوی #سوریه گوش زمانه را کر کرده بود، کفتار ها به گرد #حرم زوزه میکشیدند زمان غرش شیران #حیدری بود🌹
.
🍃اولین هایی که رفتند و صدای #لبیک_یازینب شان آهسته در این حوالی پیچید خبر پروازشان هم آهسته به گوش بعضی ها رسید. کوچ ابوخلیل نیز آهسته رخ داد ، در #پاییز، آن زمان که صدای پای #آذر به گوش میرسید😔
.
🍃قطره های دیگر خبر از شقایق های #آسمانی دیگر میآورند ولی من هنوز گوش سپردم به نوای همان قطره اول. بوی #یاس پیچیده در این حوالی، بوی #بهشت.
.
🍃قطره میخواهد آخرین گفته هایش را هم بر دلم حک کند که میگوید: تا #شهید نباشی شهید نمیشوی. دنباله اش هم مرا بیتی مینوشاند: منزل وصل پس از رد شدن از #خویشتن است
وصل اگر میطلبی روی خودت پا بگذار😓
.
🍃همه معادلاتم را همین یک بیت بهم میریزد کسی آهسته در گوش دلم نجوا میکند: #رسول رسول زمین...آقا رسول صدایمان را داری؟ اینجا زمینگیر شدیم کاری بکن، #تخریبچی میشنوی چه میگوییم؟ #هفت_سال از نبودت گذشته و امسال هفتمین پاییزی ست که در یادها #جاودانه شدی❤
.
#شهادتت_مبارک
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_رسول_خلیلی
.
📅تاریخ تولد : ۲۰ آذر ۱۳۶۵
.
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۲.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #صلوات #عمه_سادات #حلب
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🔮 #خاطره
🌹 #پدرشهید
🌼اولین خاطرهای که میتوانم از دوران کودکی #رسول برایتان بگویم، مربوط میشود به دوران بعد از قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود. روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. سال تحویل آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم.
✨ما هم مناطق عملیاتی را در خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیاتهایی مثل #والفجر۸ را توضیح میدادیم.
تا رسیدیم به #فکه. همان منطقهای که #شهیدآوینی شهید شده، کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم الوارثین. در زمان جنگ، ما آنجا به رزمندگان آموزش میدادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم. میدان رزم، میدان تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم و به بسیجیان آموزش تخریب میدادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک میگفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه، در زمان جنگ، بچهها قبرهایی ساخته بودند برای خودشان.
♦️ به #رسول میگفتم نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، میآمدند داخل این قبرها، نماز میخواندند، نماز شب میخواندند، مناجات میکردند، ولی حالا این قبرها غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!ساعتی بعد اذان ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم #رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند. بنده حقیقتا همانجا گریهام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن. یک عکس از همان صحنه گرفتیم و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
#کانال_زخمیان_عاشق