🍁زخمیان عشق🍁
به مـناسبت تـــولد #شهید_علیرضا_موحد_دانش نشر معارف شهدا درایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshg
🍂در آستانه پاییز ۱۳۳۴ به دنیا آمد با تقدیری پر #شجاعت🙂
.
🍃در سال ۵۵ که به سربازی رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان گریخت و شد قطره ای در دریای انقلاب🌊
.
سبزِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و مسئولیتش بیشتر شد!
.
🍃اولین ماموریتش؛ حراست از بیتِ امام بود.
لحظه ای آرام نبود.همیشه در تکاپو برای مفید بودن؛ برای پریدن🕊
.
🍃پای در غائله #کردستان نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند🤫
.
🍃همپای #جهانآرا در #خرمشهر میگشت و شناسایی میکرد🧐
سپس در #بازی_دراز جانشین فرمانده عملیات شد.
.
🍃دستش را در ارتفاعات بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه محبوب را با دستِ دل انجام داد🕋
.
🍃ردپای #علیرضا در جای جای جبهه و جنگ دیده میشود🙂
.
🍃عملیاتهای زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ پوتینش را به چشم سرمه کرده اند.
.
🍃فتحالمبین،الی #بیت_المقدس و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند🙂
.
🍃حتی خاکِ #لبنان طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در #والفجر۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید😞
.
🍃والفجر۲ اما زمان بال گشودن بود🕊
وقتش رسیده بود تا #حاج_عمران سکوی پروازش شود❤
.
پرواز کرد به سوی #آسمان🕊
بعضیها متولد میشوند برای جاودانگی ،برای #شهادت⚘
میلادت مبارک جاودانه در تاریخ🕊
.
🌹به مناسبت سالروز تولد #شهید_علیرضا_موحد_دانش
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
📅تاریخ تولد: ۲۷ شهریور ۱۳۳۷
.
📅تاریخ شهادت: ۱۳ مرداد ۱۳۶۲. حاج عمران
.
📅تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
.
🥀محل دفن:بهشت زهرا. قطعه۲۴
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #عمار_عبدی #طراحی #دل_نوشته
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🔮 #خاطره
🌹 #پدرشهید
🌼اولین خاطرهای که میتوانم از دوران کودکی #رسول برایتان بگویم، مربوط میشود به دوران بعد از قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود. روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. سال تحویل آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم.
✨ما هم مناطق عملیاتی را در خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیاتهایی مثل #والفجر۸ را توضیح میدادیم.
تا رسیدیم به #فکه. همان منطقهای که #شهیدآوینی شهید شده، کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم الوارثین. در زمان جنگ، ما آنجا به رزمندگان آموزش میدادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم. میدان رزم، میدان تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم و به بسیجیان آموزش تخریب میدادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک میگفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه، در زمان جنگ، بچهها قبرهایی ساخته بودند برای خودشان.
♦️ به #رسول میگفتم نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، میآمدند داخل این قبرها، نماز میخواندند، نماز شب میخواندند، مناجات میکردند، ولی حالا این قبرها غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!ساعتی بعد اذان ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم #رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند. بنده حقیقتا همانجا گریهام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن. یک عکس از همان صحنه گرفتیم و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
#کانال_زخمیان_عاشق